به گزارش مشرق، برخی تحلیلگران و صاحبنظران مستقل کانادایی بر این باورند وقوع حوادث تروریستی پاریس، درواقع مقدمهای برای ایجاد دوره گذار در فرانسه و تبدیل آن به فرصتی در جهت انجام چیزی است که کاخسفید بعد از حوادث مشکوکِ صبح سهشنبه 11 سپتامبر 2001 در پیگیری آنها در منطقه غرب آسیا ناکام ماند.
نشریه اینترنتی مستقل «گلوبال ریسرچ» در مصاحبه اخیر خود با «بری زوییکر» و «مایکل چاساداوسکی» مینویسد: به نظر میرسد فریبی دیگر با طعم فرانسوی آغاز شده است.
زوییکر، روزنامهنگار مستقل و نویسنده کتاب «برجهای فریب» و همچنین اثر در شرف تألیف که به بررسی تاریخچه مجموعه عملیات "پرچمهای دروغین" می پردازد، نحوه خاص پوشش حوادث 13 نوامبر در پاریس را تداعیکننده ساعات و روزهایی میداند که پس از وقایع 11 سپتامبر در نیویورک شاهد آن بودیم.
این فعال سیاسی و مستندساز مقیم کانادا، نقش رسانهها در توجیه استدلالهای مقامهای دولتی را درخصوص حملات پاریس بسیار مؤثر خوانده است.
نشریه گلوبال ریسرچ کانادا در گفتگوی دیگری که در قالب برنامه رادیویی «News Hour» ترتیب داده است، به سراغ یکی از اساتید دانشگاه «اتاوا» در کانادا رفته تا نظر او را درمورد مجموعه تحولات پیش و پس از رخداد پاریس جویا شود.
«مایکل چاساداوسکی» استاد اقتصاد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اتاوا و صاحب 11 اثر از جمله کتاب های «بسوی سناریوسازیِ جنگجهانی سوم» و «جهانیسازی جنگ؛ نبرد طولانی آمریکا علیه انسانیت» است.
چاساداوسکی اخیراً در مصاحبه با خبرگزاری اسپوتنیک از فعالیت چندین ساله وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در آنچه در ایالات متحده «War on Terror» خوانده می شود، با عنوان «ابزار بلندپروازیهای سوقالجیشی کاخ سفید در غرب آسیا، اروپای شرقی، خاور دور، منطقه آفریقای سیاه و همچنین آسیای مرکزی» یاد کرده است.
در ادامه پرسش و پاسخ این پژوهشگرِ باسابقه، با مجری برنامه News Hour می خوانیم:
- به نظر شما چه توجیهی برای بیان این مسئله وجود دارد که کسی بخواهد بیان کند حوادث 13 نوامبر ساختگی بودهاند یا دستکم اینکه مسئولان مربوطه از وقوع این رشته حملات مطلع بوده اند؟
نویسنده 69 سالۀ مطبوعات داخلی و بین المللی کانادا در جواب بیان می کند: «آنچه نباید از نظر دور بماند این است که توجه به معماری های مطرح شده از سوی دولت ها بویژه دولت فرانسوا اولاند بسیار حائز اهمیت است.»
«داستان غرب از واقعه پاریس، اعلان جنگ علیه فرانسه از سوی داعش است – اعلانی که مدعی شده اند از درون اتاق های فکر اسلام گرایان افراطی در شهر شمالی «رقه» در سوریه صادر شده است! البته قطعاً این قبیل نتیجه گیری ها در بردارنده پیامدهای ژئوپلتیک برای منطقه خواهد بود.»
چاساداوسکی اضافه می کند: «غرب و بالاخص رییس جمهور فرانسه این بار دامنه اظهارنظرهای امنیتی و سوق الجیشی خود را گسترش خواهند داد – همچنان که شاهد بودیم. آنها با ورود به این مسئله از همان زوایای آشنای یازدهسپتامبری، بدنبال آن هستند تا با بیان طرح ریزی حملات از درون خاک سوریه، به نمایندگی از داعش، شرایطی را مهیا کنند تا بلکه بتوانند به اعلام توسل به ماده 5 پیمان ناتو جامه عمل بپوشانند و در نتیجه دیگر اعضای پیمان مذکور را هم به کمک بطلبند.»
توسل به ماده فوق تنها یک بار در طول تاریخ تشکیل ناتو اتفاق افتاد و آن در دوران پسا 11 سپتامبر بود که از سوی دولت جرج دبلیو بوش اعلام شد.
البته اشتیاق غرب به فراهمآوردن بهانهای برای به جریان انداختن ماده 5 در طول بحران دستساخت غرب در سوریه، پیش از این نیز بروز کرده است. به نوشته روزنامه تودیزمان، رجب طیب اردوغان، نخستوزیر وقت ترکیه، یک بار در آوریل 2012 پس از ساقط شدن یک جنگنده متجاوز ارتش این کشور بر فراز حریم هوایی سوریه توسط نیروهای پدافندی مدافع، درخواست کمک از ناتو کرده بود.
در ماه آگوست همان سال، اردوغان بدنبال ایجاد راه فریب دیگری برای باز کردن پای ناتو در رسیدن به اهداف خود و متحدان غربی-عربی ترکیه بود. نخستوزیر ترکیه در این برهه قصد داشت با مطرحکردن قضیه محل دفن سلیمان پاشا در خاک سوریه، قائلهای دیگر بهپا کند. او مدعی بود هرگونه حرکتی در مورد این مقبره مساوی با اعلان جنگ علیه تمامیت ارضی ترکیه است و متعاقب آن طبیعی است که انتظار داشت ناتو نیز وارد عمل شود.
بعدها در مارس 2014، طی اطلاعاتی که به رسانههای خبری راه یافته بود، محتویات یک فایل تصویری از جلسهای محرمانه با حضور احمد داود اوغلو وزیر خارجه وقت، فریدون سینیرلی اوغلو معاون وزیر خارجه وقت، هاکان فیدان رییس وقت سازمان اطلاعات و امنیت ملی، و همچنین یاشار گولر رییس ستاد مشترک ارتش ترکیه حکایت داشت.
به گزارش شبکه راشاتودی، اطلاعات این فایل، حاکی از تلاش مقامات ترکیه برای بررسی زمینههای محتمل درخصوص اجرای نوعی عملیات "پرچم دروغین" در سوریه بوده است. راشاتودی در ادامه میافزاید ایجاد حمله ساختگی علیه مقبره سلیمان پاشا یک فرصت استثنایی برای دولت حزب عدالت و توسعه محسوب میشد.
مایکل چاداوسکی در ادامه میگوید: «اظهارات رییسجمهور اولاند پس از حوادث 13 نوامبر مبنی بر هدف قرارگرفتن این کشور از سوی داعش در تضاد آشکار با این حقیقت است که داعش تحقیقاً مورد حمایت و پشتیبانی خودِ فرانسه و متحدان آن و حتی خودِ فرانسه بصورت مستقل بوده است. فرانسه حضور فعالی در سوریه داشته، بویژه در محدوده شمال این کشور، و اصلاً فرانسه در جنگی که دولتهای غربی در سوریه با عنوان [بهاصطلاح] مبارزه با تروریسم براه انداختند، ذینفع است.»
«متوجه باشید که بعد از حوادث فرانسه در شامگاه جمعه چه اتفاقی می افتد؛ تجاوز جنگنده های ارتش پس از برخاستن از آشیانه های هوایی فرانسه در کشور امارات متحده عربی. هدف چیست؟ زمینهسازی برای ایجاد دوران پسا داعش در سوریه، بوسیلۀ تخریب زیربناهای اجتماعی سوریه از طریق بمباران موزهها، بیمارستانها و استادیومهای ورزشی و غیره.»
این استاد دانشگاه و متخصص اقتصاد اضافه می کند که برخی گزارشها نیز دربردارنده نشانههایی مبنی بر تخلیۀ از پیشانجامشدۀ تروریستها از اهداف بمباران جنگندههای فرانسوی در رقه هستند.
او ادامه می دهد، البته از همان آغاز فعالیت گروه موسوم به ائتلاف ضد داعش در بمباران سوریه، انهدام مواضع سوری بیشتر در دستور کار بود تا حمله به استحکامات داعش؛ بخوبی مشهود بود که داعش تنها بهانهای برای پیشروی در عملیات موردنظر بوده است. فرانسه بهمراه ائتلاف، تظاهر به تلاش برای مبارزه با آن گروه تروریستی میکند، اما حقیقت آن است که آنها حامیان تروریسم هستند.
چاساداوسکی تأکید می کند ملت فرانسه و همچنین ملت کانادا باید این نکته را در نظر داشته باشند که «دروغی خونین» در این قضایا وجود دارد. «اینکه ادعا می کنند ما از ظرف خلافت اسلامی [خودخوانده] مورد حمله قرار گرفتهایم/ این اعلان جنگ علیه کشور ما است/ آنها تا نزدیک مرزهای ما پیش آمدهآند... اینها را پیشتر هم در 11 سپتامبر نیویورک به خاطر داریم.»
«به وقایع پیش از حمله پاریس بنگرید؛ یک هفته قبل از حملات، شاهد اعزام ناو هواپیمابر "شارل دو گل" فرانسه به حوزه دریای مدیترانه بودیم [در تاریخ 5 نوامبر]. دو هفته قبلتر، دیدار جان برنان، رییس سیا را داشتیم با همتای فرانسوی او در پاریس. یک ماه و نیم قبل از حوادث، مطلبی در مجله فرانسوی "پاری مچ (Paris Match)" را داشتیم که در آن از وقوع یک حمله تروریستی محتمل و غیرقابل اجتناب صحبت شده بود.»
این فعال سیاسی مستقل در پایان می گوید: «ما اطلاعات بیشتری نداریم که آیا این سلسله حوادث پیش از وقایع پاریس ارتباطی با مسائل پشت پرده دارند یا نه، ولی بهرحال توجه به آنها در نگاه به این فرایند ضروری است. وقتی به پیامدهای نزدیک و دور وقایع 11 سپتامبر نظر میافکنیم شاهد مجموعه تغییراتی بودیم که درنهایت منجر به تزریق برخی تحولات ژئوپلتیک در منطقه از جمله حمله به افغانستان و عراق شدند و البته شاهد انبوه تصویب قوانین ضدتروریسم در سیستم قانونگذاری و تصمیمگیری آمریکا بودیم که مختوم و محتوم به ایجاد حکومت پلیسی (Police State) شد. بستن مرزها و همچنین چراغ سبز نشان دادن به نیروی پلیس برای تبدیل کشور به یک نظام پلیسی از سایر تدابیر متعاقب بود.»
«اکنون نیز باید بگوییم که اعلام وضع فوقالعاده در فرانسه در واقع یک دوره گذار برای آغاز تحرکات آرام شبه آمریکایی در دوره پس یازدهسپتامبر است. جمهوری فرانسه دیگر مرده است. چیزی به نام جمهوری فرانسوی دیگر وجود ندارد.»
«وقتی دولت حاکم در پی یک واقعه تروریستی، پیش از انجام یک فرایند تحقیق و تفحص از سوی پلیس، اعلام وضعیت اضطراری می کند... سپس اقدام به بستن مرزها و در نهایت چراغ سبز نشان دادن به پلیس و نهادهای امنیتی برای اجرای حبس خانگی... آنهم بدون صدور یک حکم سراسری در کشور... این یعنی انتقال به حکومت پلیسی. از دیدگاه من چیزی به نام جمهوری فرانسه دیگر تمامشده محسوب میشود.»
نشریه اینترنتی مستقل «گلوبال ریسرچ» در مصاحبه اخیر خود با «بری زوییکر» و «مایکل چاساداوسکی» مینویسد: به نظر میرسد فریبی دیگر با طعم فرانسوی آغاز شده است.
زوییکر، روزنامهنگار مستقل و نویسنده کتاب «برجهای فریب» و همچنین اثر در شرف تألیف که به بررسی تاریخچه مجموعه عملیات "پرچمهای دروغین" می پردازد، نحوه خاص پوشش حوادث 13 نوامبر در پاریس را تداعیکننده ساعات و روزهایی میداند که پس از وقایع 11 سپتامبر در نیویورک شاهد آن بودیم.
این فعال سیاسی و مستندساز مقیم کانادا، نقش رسانهها در توجیه استدلالهای مقامهای دولتی را درخصوص حملات پاریس بسیار مؤثر خوانده است.
نشریه گلوبال ریسرچ کانادا در گفتگوی دیگری که در قالب برنامه رادیویی «News Hour» ترتیب داده است، به سراغ یکی از اساتید دانشگاه «اتاوا» در کانادا رفته تا نظر او را درمورد مجموعه تحولات پیش و پس از رخداد پاریس جویا شود.
«مایکل چاساداوسکی» استاد اقتصاد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اتاوا و صاحب 11 اثر از جمله کتاب های «بسوی سناریوسازیِ جنگجهانی سوم» و «جهانیسازی جنگ؛ نبرد طولانی آمریکا علیه انسانیت» است.
چاساداوسکی اخیراً در مصاحبه با خبرگزاری اسپوتنیک از فعالیت چندین ساله وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در آنچه در ایالات متحده «War on Terror» خوانده می شود، با عنوان «ابزار بلندپروازیهای سوقالجیشی کاخ سفید در غرب آسیا، اروپای شرقی، خاور دور، منطقه آفریقای سیاه و همچنین آسیای مرکزی» یاد کرده است.
در ادامه پرسش و پاسخ این پژوهشگرِ باسابقه، با مجری برنامه News Hour می خوانیم:
- به نظر شما چه توجیهی برای بیان این مسئله وجود دارد که کسی بخواهد بیان کند حوادث 13 نوامبر ساختگی بودهاند یا دستکم اینکه مسئولان مربوطه از وقوع این رشته حملات مطلع بوده اند؟
نویسنده 69 سالۀ مطبوعات داخلی و بین المللی کانادا در جواب بیان می کند: «آنچه نباید از نظر دور بماند این است که توجه به معماری های مطرح شده از سوی دولت ها بویژه دولت فرانسوا اولاند بسیار حائز اهمیت است.»
«داستان غرب از واقعه پاریس، اعلان جنگ علیه فرانسه از سوی داعش است – اعلانی که مدعی شده اند از درون اتاق های فکر اسلام گرایان افراطی در شهر شمالی «رقه» در سوریه صادر شده است! البته قطعاً این قبیل نتیجه گیری ها در بردارنده پیامدهای ژئوپلتیک برای منطقه خواهد بود.»
چاساداوسکی اضافه می کند: «غرب و بالاخص رییس جمهور فرانسه این بار دامنه اظهارنظرهای امنیتی و سوق الجیشی خود را گسترش خواهند داد – همچنان که شاهد بودیم. آنها با ورود به این مسئله از همان زوایای آشنای یازدهسپتامبری، بدنبال آن هستند تا با بیان طرح ریزی حملات از درون خاک سوریه، به نمایندگی از داعش، شرایطی را مهیا کنند تا بلکه بتوانند به اعلام توسل به ماده 5 پیمان ناتو جامه عمل بپوشانند و در نتیجه دیگر اعضای پیمان مذکور را هم به کمک بطلبند.»
توسل به ماده فوق تنها یک بار در طول تاریخ تشکیل ناتو اتفاق افتاد و آن در دوران پسا 11 سپتامبر بود که از سوی دولت جرج دبلیو بوش اعلام شد.
البته اشتیاق غرب به فراهمآوردن بهانهای برای به جریان انداختن ماده 5 در طول بحران دستساخت غرب در سوریه، پیش از این نیز بروز کرده است. به نوشته روزنامه تودیزمان، رجب طیب اردوغان، نخستوزیر وقت ترکیه، یک بار در آوریل 2012 پس از ساقط شدن یک جنگنده متجاوز ارتش این کشور بر فراز حریم هوایی سوریه توسط نیروهای پدافندی مدافع، درخواست کمک از ناتو کرده بود.
در ماه آگوست همان سال، اردوغان بدنبال ایجاد راه فریب دیگری برای باز کردن پای ناتو در رسیدن به اهداف خود و متحدان غربی-عربی ترکیه بود. نخستوزیر ترکیه در این برهه قصد داشت با مطرحکردن قضیه محل دفن سلیمان پاشا در خاک سوریه، قائلهای دیگر بهپا کند. او مدعی بود هرگونه حرکتی در مورد این مقبره مساوی با اعلان جنگ علیه تمامیت ارضی ترکیه است و متعاقب آن طبیعی است که انتظار داشت ناتو نیز وارد عمل شود.
بعدها در مارس 2014، طی اطلاعاتی که به رسانههای خبری راه یافته بود، محتویات یک فایل تصویری از جلسهای محرمانه با حضور احمد داود اوغلو وزیر خارجه وقت، فریدون سینیرلی اوغلو معاون وزیر خارجه وقت، هاکان فیدان رییس وقت سازمان اطلاعات و امنیت ملی، و همچنین یاشار گولر رییس ستاد مشترک ارتش ترکیه حکایت داشت.
به گزارش شبکه راشاتودی، اطلاعات این فایل، حاکی از تلاش مقامات ترکیه برای بررسی زمینههای محتمل درخصوص اجرای نوعی عملیات "پرچم دروغین" در سوریه بوده است. راشاتودی در ادامه میافزاید ایجاد حمله ساختگی علیه مقبره سلیمان پاشا یک فرصت استثنایی برای دولت حزب عدالت و توسعه محسوب میشد.
مایکل چاداوسکی در ادامه میگوید: «اظهارات رییسجمهور اولاند پس از حوادث 13 نوامبر مبنی بر هدف قرارگرفتن این کشور از سوی داعش در تضاد آشکار با این حقیقت است که داعش تحقیقاً مورد حمایت و پشتیبانی خودِ فرانسه و متحدان آن و حتی خودِ فرانسه بصورت مستقل بوده است. فرانسه حضور فعالی در سوریه داشته، بویژه در محدوده شمال این کشور، و اصلاً فرانسه در جنگی که دولتهای غربی در سوریه با عنوان [بهاصطلاح] مبارزه با تروریسم براه انداختند، ذینفع است.»
«متوجه باشید که بعد از حوادث فرانسه در شامگاه جمعه چه اتفاقی می افتد؛ تجاوز جنگنده های ارتش پس از برخاستن از آشیانه های هوایی فرانسه در کشور امارات متحده عربی. هدف چیست؟ زمینهسازی برای ایجاد دوران پسا داعش در سوریه، بوسیلۀ تخریب زیربناهای اجتماعی سوریه از طریق بمباران موزهها، بیمارستانها و استادیومهای ورزشی و غیره.»
این استاد دانشگاه و متخصص اقتصاد اضافه می کند که برخی گزارشها نیز دربردارنده نشانههایی مبنی بر تخلیۀ از پیشانجامشدۀ تروریستها از اهداف بمباران جنگندههای فرانسوی در رقه هستند.
او ادامه می دهد، البته از همان آغاز فعالیت گروه موسوم به ائتلاف ضد داعش در بمباران سوریه، انهدام مواضع سوری بیشتر در دستور کار بود تا حمله به استحکامات داعش؛ بخوبی مشهود بود که داعش تنها بهانهای برای پیشروی در عملیات موردنظر بوده است. فرانسه بهمراه ائتلاف، تظاهر به تلاش برای مبارزه با آن گروه تروریستی میکند، اما حقیقت آن است که آنها حامیان تروریسم هستند.
چاساداوسکی تأکید می کند ملت فرانسه و همچنین ملت کانادا باید این نکته را در نظر داشته باشند که «دروغی خونین» در این قضایا وجود دارد. «اینکه ادعا می کنند ما از ظرف خلافت اسلامی [خودخوانده] مورد حمله قرار گرفتهایم/ این اعلان جنگ علیه کشور ما است/ آنها تا نزدیک مرزهای ما پیش آمدهآند... اینها را پیشتر هم در 11 سپتامبر نیویورک به خاطر داریم.»
«به وقایع پیش از حمله پاریس بنگرید؛ یک هفته قبل از حملات، شاهد اعزام ناو هواپیمابر "شارل دو گل" فرانسه به حوزه دریای مدیترانه بودیم [در تاریخ 5 نوامبر]. دو هفته قبلتر، دیدار جان برنان، رییس سیا را داشتیم با همتای فرانسوی او در پاریس. یک ماه و نیم قبل از حوادث، مطلبی در مجله فرانسوی "پاری مچ (Paris Match)" را داشتیم که در آن از وقوع یک حمله تروریستی محتمل و غیرقابل اجتناب صحبت شده بود.»
این فعال سیاسی مستقل در پایان می گوید: «ما اطلاعات بیشتری نداریم که آیا این سلسله حوادث پیش از وقایع پاریس ارتباطی با مسائل پشت پرده دارند یا نه، ولی بهرحال توجه به آنها در نگاه به این فرایند ضروری است. وقتی به پیامدهای نزدیک و دور وقایع 11 سپتامبر نظر میافکنیم شاهد مجموعه تغییراتی بودیم که درنهایت منجر به تزریق برخی تحولات ژئوپلتیک در منطقه از جمله حمله به افغانستان و عراق شدند و البته شاهد انبوه تصویب قوانین ضدتروریسم در سیستم قانونگذاری و تصمیمگیری آمریکا بودیم که مختوم و محتوم به ایجاد حکومت پلیسی (Police State) شد. بستن مرزها و همچنین چراغ سبز نشان دادن به نیروی پلیس برای تبدیل کشور به یک نظام پلیسی از سایر تدابیر متعاقب بود.»
«اکنون نیز باید بگوییم که اعلام وضع فوقالعاده در فرانسه در واقع یک دوره گذار برای آغاز تحرکات آرام شبه آمریکایی در دوره پس یازدهسپتامبر است. جمهوری فرانسه دیگر مرده است. چیزی به نام جمهوری فرانسوی دیگر وجود ندارد.»
«وقتی دولت حاکم در پی یک واقعه تروریستی، پیش از انجام یک فرایند تحقیق و تفحص از سوی پلیس، اعلام وضعیت اضطراری می کند... سپس اقدام به بستن مرزها و در نهایت چراغ سبز نشان دادن به پلیس و نهادهای امنیتی برای اجرای حبس خانگی... آنهم بدون صدور یک حکم سراسری در کشور... این یعنی انتقال به حکومت پلیسی. از دیدگاه من چیزی به نام جمهوری فرانسه دیگر تمامشده محسوب میشود.»