وقتی برای نوشتن کتاب «حاجی بصیر» روانه فریدونکنار شدم فکر نمی کردم با استقبال و محبت فراوان آقا مهدی فرزند بامعرفت حاج حسین مواجه شوم اما او چنان اشتیاقی نشان داد که به خاطر رفتن به فریدونکنار و حضور در خانه شهید بزرگوار حاج حسین بصیر خدا را شکر کردم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مهدی بصیر، فرزند ارشد شهید سردار حاج حسین بصیر، از فرماندهان لشکر 25 کربلا، در مسیر پیاده روی اربعین، دار فانی را وداع گفت. به همین بهانه به سراغ امیرحسین انبارداران، نویسنده کتاب «حاجی بصیر» رفتیم تا درباره خصوصیات اخلاقی فرزند این شهید جویا شویم.

انبارداران گفت: وقتی برای نوشتن کتاب «حاجی بصیر» روانه فریدونکنار شدم فکر نمی کردم با استقبال و محبت فراوان آقا مهدی فرزند بامعرفت حاج حسین مواجه شوم اما او چنان اشتیاقی نشان داد که به خاطر رفتن به فریدونکنار و حضور در خانه شهید بزرگوار حاج حسین بصیر خدا را شکر کردم.

نویسنده کتاب «حاجی بصیر» ادامه داد: برخورد اولیه با آقامهدی با من احساس شعف و اعتماد به نفس بسیاری نصیبم کرد. با این که مادرش خانه نبود و من می خواستم به حرمت آن شیرزن برای نوشتن کتاب «حاجی بصیر» ابتدا از همسر باوفایش کسب اجازه کنم اما آقامهدی اصرار داشت مهمان شان باشم. وقتی خیالش راحت شد که مکانی برای اقامت دارم رضایت داد بروم با این قول که وقتی مادرش از ساری برگشت خبرم کند بروم خدمتش. دو شب بعد وقتی نام مهدی بصیر روی صفحه تلفن همراهم افتاد بیش از پیش مزه معرفت او بر دلم نشست. آقامهدی از همان شب با معرفتی مثال زدنی تا آخر کار همراهی ام کرد و برای نگارش کتاب پدرش هیچ کم نگذاشت. در این مسیر هیچ وقت هم لبخند از صورتش محو نشد.

مرحوم مهدی بصیر

مدیرمسئول نشر مجنون افزود: آخرین بار بهمن سال قبل در مراسم رونمایی کتاب «حاجی بصیر» در آمل زیارتش کردم. با خواهرانش آمده بود تا در مراسم رونمایی کتابی که قصه هایی از معرفت پدرش را قلمی کرده بودم حضور داشته باشند. پس از پایان مراسم، مرا صدا کرد. رفتم خدمتش. گفت خواهرانش می خواهند بابت نوشتن کتاب تشکر کنند. خیلی خجالت کشیدم که مقابل دختران یک شهید ایستاده ام. بعد هم قول گرفت که شب در خانه شان مهمان شوم. خیلی هم اصرار کرد. همان شب دوباره تلفنی با هم حرف زدیم، گفت بابل است و تا نیم ساعت دیگر می رسند خانه. خیلی دلم می خواست مادرش را زیارت کنم اما آن شب چشیدن برکت سفره شان روزی ام نبود.

مهدی بصیر در کنار پدرش، حاج حسین بصیر

انبارداران اضافه کرد: همین چند وقت هم قبل تلفنی با هم صحبت کردم. یکی از دوستانم که ساکن فریدونکنار شده بود و با محیط شهر آشنایی چندانی نداشت پیرامون ساختمانش به دنبال احقاق حقش در شهرداری فریدونکنار بود. با آقامهدی تماس گرفتم و موضوع را گفتم. به شدت استقبال کرد و گفت طرف را بفرستم سراغش.

امیرحسین انبارداران در پایان گفت: با این که تکلیف خودم را با زندگی روشن کرده ام و بنا ندارم از مردن بترسم اما نمی دانم چرا از وقتی خبر کوچ آقامهدی بصیر را در مسیر پیاده روی اربعین شنیده ام احساس می کنم قلبم درد می کند. حالا ناباورانه به شمارة تلفن همراه او در میان اسامی مخاطبان تلفنم نگاه می کنم و از خودم می پرسم یعنی ممکن است من دیگر با آقامهدی هم کلام نباشم.

دست خدا و پدر شهیدش به همراهش باشد، من شهادت می دهم که هر وقت به سراغش می رفتم یا با او تماس می گرفتم احساس می کردم با پدرش سردار شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر 25 کربلا روبرو هستم.
به سهم خودم این داغ بزرگ را به مادر بزرگوارش، همسر، خواهران و فرزندان داغدارش تسلیت می گویم و برای شان آرزوی صبری جمیل دارم.