کد خبر 503229
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۸

به خدا قسم كه تو ذكر و شخصيت ما را محو نخواهى كرد؛ وحى ما را نابود و از بين نخواهى برد. تو به فرجام ما نخواهى رسيد. تو از اين ننگ و عار تبرئه نخواهى شد. رأى تو ضعيف و روزگار حكم فرمایی تو قليل و جمعيت تو پراكنده است. در آن روزى كه منادى ندا مي‌كند و مي‌گويد: آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد. حمد و سپاس مخصوص آن خدایی است كه سعادت را نصيب افراد اول ما و شهادت و رحمت را نصيب آخرين افراد ما نمود.

گروه فرهنگی مشرق ـ از حوادث مهم بعد از عاشورا خطبه عالمانه و حماسی حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در کاخ یزید در شام با حضور سر بریده امام حسین ـ علیه السلام ـ بود که یاد آور فصاحت و بلاغت و کوبندگی خطبه های علی ـ علیه السلام ـ بود. خطبه ای که از مقام اهل بیت و سید الشهداء علیهم السلام دفاع کرد و داغ ننگ و رسوایی را پیشانی بنی امیه و یزید تا ابد حک نمود.

به روایت سيد بن طاوس و ديگران متن خطبه به شرح زیر است:
الحمد للَّه رب العالمين و صلّى اللَّه على رسوله و آله اجمعين. خدا راست مي‌گويد كه فرموده است: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ.» (روم / 10) (آن گاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى‏] بدتر بود، [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مى‏گرفتند.)اى يزيد! تو گمان كردى چون راههای زمين و افق‏هاى آسمان را بر ما بسته‏اى و ما نظير اسيران سوق داده مي‌شويم، ما نزد خدا خوار هستيم و تو نزد او گرامى خواهى بود و اين موضوع نشان مي‌دهد كه تو نزد خدا اهميت دارى؟ لذا با حالت بزرگ منشى به اطراف خود نظر مي‌كنى و فوق العاده مسرورى از این که دنيا به تو رو كرده، امور تو منظم و مرتب شده و مقام سلطنت ما براى تو با صفا شده؟ آرام باش! آرام باش! آيا قول خداى سبحان را فراموش كرده اى كه مي‌فرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ‏.» (آل عمران / 178) (و البته نبايد كسانى كه كافر شده‏اند تصور كنند این که به ايشان مهلت مى‏ دهيم براى آنان نيكوست ما فقط به ايشان مهلت مى‏ دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آن گاه‏] عذابى خفت‏ آور خواهند داشت.)
 سپس فرمود: اى پسر آزادشدگان‏! آيا از عدالت تو است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پيامبر اسلام را به اسيرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ايشان را برداشتى؛ صورت‌هاى آنان را باز نمودى؛ دشمنان ايشان را با ذلت و خوارى شهر به شهر مي‌برند و مردم به تماشاى آنان مي‌آيند؛ اشخاص از نزديك و دور، ناكس و شريف متوجه صورت ايشان مي‌شوند؛ از مردان دوست و یاوری با آنان نيست؛ احدى از طرفداران آنان نيست كه از آنان دفاع نمايد. چگونه مي‌توان چشم اميد به كسى داشت كه جگرهاى مردان با ذكاوت را از دهان خود خارج نمود و گوشت وى از خون شهيدان روییده باشد؟ چگونه از بغض ما اهل بيت خوددارى مي‌كند كسى كه با چشم دشمنى و طعنه زدن و كينه و ستيزه به ما نگاه می كند؟ سپس بدون این که اين سخن را گناه و عمل بزرگى بدانى، مي‌گویی:
پس براى اين عملى كه من انجام دادم اظهار فرح و خوشحالى مي‌كردند و مى‏ گفتند: اى يزيد دستت بريده و شل مباد!

                                        

تو مي‌كوشى كه در حضور اهل مجلس خود چوب به دندان‌هاى ابى عبداللَّه كه بزرگ جوانان اهل بهشت است بزنى، چرا تو يك چنين شعرى را نخوانى در صورتى كه‏ نيشتر به دمل زدى و رگ و ريشه ما را قطع نمودى! تو اين عمل را به وسيله ريختن خون ذريه حضرت محمّد ـ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ـ و ستارگان زمين كه از آل عبدالمطلب مي‌باشند انجام دادى. اكنون بزرگان و گذشتگان خود را صدا مي‌زنى. طولى نمي‌كشد كه تو نيز در جايگاه آنان وارد خواهى شد. در آن موقع حتما دوست خواهى داشت كه كاش شل و لال بودى و آنچه را كه گفته بودى نمي‌گفتى و اين اعمالى را كه انجام داده‏اى، انجام نمي‌دادى.
پروردگارا! تو حق ما را بگير! بار خدايا! تو از افرادى كه در حق ما ظلم كردند انتقام بكش! غضب خود را بر آن اشخاصى كه خون ما را ريختند و ياوران ما را كشتند نصيب فرما.
اى يزيد! به خدا قسم تو نبريدى مگر پوست خود را؛ قطع نكردى مگر گوشت خويشتن را. به زودى در حالى بر پيغمبر خدا وارد مي‌شوى كه متحمل ريختن خون ذريه او شده باشى و نسبت به عترت و پاره بدن آن حضرت هتك حرمت كردى. خداى توانا پراكندگى آنان را به اجتماع مبدل مي‌كند و حق ايشان را خواهد گرفت.
 اى يزيد! «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏.» (آل عمران / 169)(هرگز گمان نكنى آن افرادى كه در راه خدا كشته شدند نظير مردگان باشند، بلكه زنده ‏اند؛ نزد پروردگار خود رزق داده مي‌شوند.) اى يزيد! براى تو همين كافى كه خدا بر تو حاكم و حضرت محمد خصم تو باشد و جبرئيل ما را ياورى نمايد. آن افرادى كه دستيار تو شدند و تو را بر گردن مسلمانان مسلط كردند، به زودى خواهيد دانست كه كدام يك از شما داراى بدترين مكان و ضعيف‌ترين لشكر خواهيد بود.
گرچه با تو سخن گفتن موجب بلا و محنت من مى‏شود، ولى در عين حال من قدر و قابليت تو را كوچك مي‌شمارم و سركوبى و توبيخ تو را بزرگ و لازم مي‌دانم. ولى چه بايد كرد كه چشم‏ها گريان و سينه و جگرها سوخته است! آگاه‏ باش: العجب كل العجب كه حزب شيطان و آزادشدگان، حزب خدا را كه نجيب بودند كشتند! اين دست‏ها است كه از خون ما و اين دهان‌ها است كه از گوشت ما تغذى مي‌نمايند! آن جثه ‏هاى پاكيزه است كه گرگ‌هاى بيابانى آنها را به نوبت زيارت مي‌كنند و بچه هاى كفتارها آنها را به خاك مي‌مالند. گرچه تو ما را از راه ظلم به غنيمت گرفتى، ولى طولى نمي‌كشد در آن موقعى كه جز آنچه را که پيش فرستاده باشى نخواهى يافت، ضامن غرامت ما خواهى بود. و پروردگار تو در حق بندگانش ظلم نخواهد كرد.
 ما به خدا شكايت مي‌كنيم و به او اعتماد مي‌نماییم. پس تو مكر و حيله خود را به كار ببر؛ سعى و كوشش خود را انجام بده؛ جد و جهد خويشتن را به پايان برسان. به خدا قسم كه تو ذكر و شخصيت ما را محو نخواهى كرد؛ وحى ما را نابود و از بين نخواهى برد. تو به فرجام ما نخواهى رسيد. تو از اين ننگ و عار تبرئه نخواهى شد. رأى تو ضعيف و روزگار حكم فرمایی تو قليل و جمعيت تو پراكنده است. در آن روزى كه منادى ندا مي‌كند و مي‌گويد: آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد. حمد و سپاس مخصوص آن خدایی است كه سعادت را نصيب افراد اول ما و شهادت و رحمت را نصيب آخرين افراد ما نمود.
 ما از خداى مهربان مسألت مي‌نماییم كه ثواب فراوان و كاملى به آنان عطا و خلافت ما را نيكو فرمايد. زيرا خدا مهربان و دوست دار ما است. خداست كه براى ما كافى و بهترين وكيل مي‌باشد.

منبع: بحار الانوار ج 45 ص 133 به نقل از لهوف سید بن طاووس ص 135