کد خبر 50338
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۹:۵۲
به گزارش گروه دفع و امنيت مشرق، سردار سيدمسعود جزايري، معاون فرهنگي ستاد کل نيروهاي مسلح در گفت‌وگو با جام‌جم درخصوص دلايل اين تغيير رويکرد و مباحثي که در اين زمينه مطرح است، پاسخ داده است. همچنين با توجه به توافق بسيج و برخي رسانه‌ها براي ايجاد بسيج رسانه، سردار جزايري درباره چالش‌هايي که در اين زمينه وجود دارد توضيح مي‌دهد. مشروح اين گفتگو را مي‌خوانيد:

در سال‌هاي اخير، مسوولان تاکيد زيادي بر تغيير رويکرد بسيج داشته‌اند و مسائل فرهنگي را به عنوان اولويت اصلي اين نهاد معرفي کرده‌اند. شما به عنوان معاون فرهنگي ستاد کل نيروهاي مسلح، دلايل چنين تغيير رويکردي را در چه مي‌بينيد؟

يکي از ويژگي‌هايي که نهادهاي بعد از انقلاب و بخصوص نهادهايي همچون سپاه و بسيج دارند، انعطاف‌پذيري آنهاست. انعطاف‌پذيري به اين معناست که اين نهادها متناسب با شرايط و با توجه به اقتضائات، قادرند رويکردهاي خودشان را تغيير دهند. در شرايطي، ارگان‌هايي چون سپاه و بسيج بيشتر يک نگاه نظامي، دفاعي و امنيتي داشتند که اين مساله اقتضاي شرايط خاص دوران جنگ بود.
در شرايط امروز با توجه به تغييراتي که در صحنه‌هاي بين‌المللي، منطقه‌اي و کشور ما به وجود آمده است متناسب با اين شرايط، بسيج هم تغييراتي در نگاه و رويکرد خودش ايجاد کرده است. شرايط جنگ سخت که نمونه آن جنگ 8 ساله بود، در حال حاضر به پايان رسيده است و ما به طور ويژه در حال تجربه دوران مربوط به جنگ نرم هستيم. مفهوم جنگ نرم به اين معناست که دشمنان انقلاب اسلامي تلاش مي‌کنند تا با نفوذ فرهنگي در ميان آحاد جامعه ايراني، منويات خودشان را پيش ببرند.
شما اخيرا طي صحبت‌هايي از اين که هنوز برخي از افراد داخل کشور به وجود جنگ نرم‌ اعتقاد ندارند گلايه کرده بوديد. شايد بد نباشد در اين زمينه به توجيهاتي که از سوي اين افراد براي زير سوال بردن وجود جنگ نرم ارائه مي‌شود نگاهي بيندازيم. به عنوان مثال برخي از اين افراد معتقدند همان‌طور که جمهوري اسلامي ايران تمايل دارد فرهنگ و انقلاب خود را صادر کند کشورهاي غربي نيز در صدد ترويج فرهنگ و ادبيات خودشان هستند و نبايد زياد منفي به اين قضيه نگاه کرد. پاسخ شما به اين دسته از افراد چيست؟
يکي از لوازم جنگ نرم اين است که سعي مي‌کند بيشتر در لايه‌هاي پنهاني عمل کند و تلاش مي‌کند که چهره بيروني آن با چهره واقعي و داخلي‌اش بشدت متفاوت باشد. به تعبير ديگر جنگ نرم سعي مي‌کند که زشتي‌هاي خود را بپوشاند و آنها را زيبا جلوه دهد. بحثي که ما در عرصه جنگ نرم داريم اين است که ما به عنوان يک واحد سياسي حق داريم سياست‌ها، ديدگاه‌ها، منويات، اصول و ارزش‌هاي خاص خودمان را داشته باشيم، اما دشمنان ما و در راس آنها آمريکا، اين را از ما برنمي‌تابند.
انقلاب اسلامي مي‌گويد که من داراي آموزه‌هاي ديني مبتني بر صلح، عدالت و آزادي‌ها و حقوق بشر واقعي هستم و بدون اين که نيازي به ورود اجباري به برخي حريم‌ها باشد اين آموزه‌ها پتانسيلي دارند که اگر فرصت يابند توسط ساير جوامع جذب مي‌شوند. بنابراين در بحث صدور انقلاب اسلامي، هيچ‌گونه فشار، اجبار و الزامي وجود ندارد در حالي که رژيم‌هاي سلطه با استفاده از عمليات رواني در چارچوب اکاذيب، شايعات و خلط مباحث تلاش مي‌کنند منويات خودشان را به طرف مقابل القا کنند.

از نگاه برخي منتقدان،‌ مي‌شود به مسائل فرهنگي به عنوان يک اولويت و ضرورت شرايط امروز جهاني نگاه کرد بدون اين که به آن، اينقدر جنبه جنگي داد و خود را در مقابل دشمن تصور کرد. آيا چنين ديدگاهي مي‌تواند پاسخگوي نيازهاي فعلي ما باشد؟

آمريکا به عنوان دشمن اصلي ما بکرات اعلام کرده است که در تقابل و جنگ جدي با جمهوري اسلامي است و مسوولان آمريکايي بکرات اعلام کرده‌اند که وقتي ما نمي‌توانيم جمهوري اسلامي ايران را از طريق اقدام نظامي براندازيم، بايد از طريق جنگ نرم و عمليات رواني، نظام اسلامي را سرنگون کنيم. زماني که دشمن اين حرف را مي‌زند ما نمي‌توانيم بگوييم که در شرايط جنگي قرار نداريم.

اگر ما خودمان را در چنين جنگي با دشمن مي‌بينيم پس چرا اقدامات ما فقط به رصد کردن اقدامات دشمن و حرکات پدافندي از جمله فيلتر کردن يا اقداماتي مشابه محدود است. آيا با چنين برخوردي ما هميشه يک قدم عقب‌تر از کساني که در مقابل ما هستند، قرار نداريم؟

شرايط امروز ما در جنگ نرم بيشتر يک شرايط پدافندي است و شبيه سال نخست جنگ سخت ما با رژيم بعثي عراق است. علتش هم اين است که آنها مهاجم هستند.
حمله از سوي آنها صورت گرفته است و دشمن از قبل سامانه‌هاي لازم را براي تهاجم فراهم کرده است. بعد از اين‌که آمريکايي‌ها ديدند در تنازعات سخت نمي‌توانند ايران را از پيش رو بردارند طي چند سال اقدام به ايجاد سامانه‌هاي لازم براي هجمه‌هاي فرهنگي و عمليات رواني کرده‌اند. آنها قرارگاه‌هاي لازم و سامانه‌هاي متناسب با شرايط جنگي را فراهم کرده‌اند و لذا مطلبي که شما گفتيد درست است و ما در حال حاضر در شرايط پدافندي به سر مي‌بريم. اما از آنجايي که اين جنگ ادامه خواهد داشت و توسعه و گسترش هم پيدا خواهد کرد، جمهوري اسلامي بايد سامانه‌هاي لازم را براي مقابله جدي و آفند عليه دشمن بوجود بياورد.
ما معتقديم قدرت نرمي که در نظام اسلامي وجود دارد به شکلي است که اگر اين قدرت به فعليت برسد نه تنها در برابر تهاجمات غربي‌ها يک مقاومت پايدار ايجاد مي‌کند بلکه قادر است براحتي عليه مواضع قدرتي دشمن آفند کند و پيروز اين صحنه باشد.

باتوجه به مباحثي که مطرح شده است بحث بسيج رسانه که چندي پيش گام‌هاي اوليه آن برداشته شد در راستاي خروج از حالت پدافندي به حالت آفندي است؟ باتوجه به اين‌که شما يکي از حاضران و سخنرانان همايش بسيج و رسانه بوديد آيا ممکن است در مورد ماهيت بسيج رسانه توضيح دهيد؟

يکي از اصلي‌ترين عناصر مربوط به جنگ نرم، رسانه‌ها هستند. همانطور که دشمن عمدتا توسط رسانه‌ها عليه جمهوري اسلامي ايران تک مي‌کند، کشور ما نيز بايد بتواند از رسانه‌هاي خودش، بهترين بهره‌برداري را براي پدافند و سپس در جهت آفند عليه دشمن به کار ببرد.
بنابر اين سازماندهي مجموعه رسانه‌هاي کشور، يک امر اجتناب‌ناپذير است. از آنجايي که بسيج به عنوان يک نيروي مردمي و فراگير در کشور ما، پديده‌اي انحصاري است و مي‌تواند آحاد مختلف مردم با سلايق گوناگون را تحت پوشش قرار دهد، به نظر مي‌رسد يکي از بسترهاي آماده، حاضر و قابل اتکايي است که مي‌تواند با استفاده از رسانه‌ها در برابر آفند دشمن مقاومت کند و در مقابل اقدامات خصمانه آنها اقدام به تک کند. اگر ما بتوانيم تجميعي از بسيج و رسانه را کنار يکديگر داشته باشيم، پتانسيل بزرگ و قدرتمندي بوجود خواهيم آورد که اين پتانسيل به خودي خود يک سازمان را هم در داخل خود بوجود مي‌آورد و قادر است در جنگ نرم، نقش موثري را ايفا کند.
به تعبير ديگر بسيج رسانه يک سامانه حقيقي يا مجازي است که کمک مي‌کند رسانه‌ها در يک هماهنگي و تعامل هدفمند قرار گيرند و از آنجايي که بسيج اصولا به درياي بيکران ملت متصل است مي‌تواند به لحاظ کمي و کيفي، رسانه‌هاي ما را ارتقا دهد.

در اين زمينه چند مساله مطرح است. يکي از آنها اين است که چطور مي‌شود رسانه‌هاي داخلي را که بعضا خط‌مشي آنها در تقابل کامل با يکديگر قرار دارد در کنار هم گذاشت و آنها را با هم هماهنگ کرد؟

اگر رسانه‌هاي جمهوري اسلامي، اصل را بر اقتدار کشور و امنيت پايدار قرار دهند، به نظر مي‌رسد که يک سيستم مديريتي، آن هم از جنس بسيج که شاخصه اصلي آن مردمي بودن است بتواند واگرايي‌ها را به همگرايي تبديل کند.

يکي از کارکردهاي رسانه‌هاي هر کشوري، نقد حکومت همان کشور و نماياندن نقاط ضعف به مسوولان و مردم است. اگر ما بخواهيم همه رسانه‌ها را يکدست کنيم و فقط به نقش آنها در برابر رسانه‌هاي خارجي توجه کنيم، آيا اين کارکرد رسانه از بين نمي‌رود؟

خير. مفهوم ايجاد هماهنگي به اين معني نيست که کارکردهاي رسانه از آن گرفته شود، بلکه به رسانه‌ها هشدار مي‌دهد که در برابر يک اتفاق بزرگي که جريان دارد چگونه عمل کنند. اين به آن معني نيست که کارکردهاي رسانه‌اي تحت تاثير قرار مي‌گيرند يا فراموش مي‌شوند يا استقلال رسانه‌ها از آنها گرفته مي‌شود. اگر شما به رسانه‌هاي غربي نگاهي داشته باشيد مي‌بينيد صدها رسانه وجود دارد که فرضا عليه ما با صدها نوع فرهنگ و ادبيات، يک رويکرد تعريف شده را دنبال مي‌کنند يعني در دنياي غرب که اين همه دم از آزادي بيان و استقلال رسانه‌ها مي‌زنند، رسانه‌ها از طريق يک اتاق مديريتي هدايت مي‌شوند که چگونه بايد با يک واحد سياسي برخورد کنند. آنها در عين استقلال رسانه‌اي، اين سياست‌ها را القا مي‌کنند و شما مشاهده مي‌کنيد که روزنامه‌هاي چپ تا روزنامه‌هاي راست و روزنامه‌هاي محافظه‌کار تا روزنامه‌هاي سوسياليستي، همگي عليه جمهوري اسلامي ايران از يک نوع سياست پنهان تبعيت مي‌کنند. البته آنها کار خود را با زبان‌هاي مختلف و با شيوه‌‌هاي گوناگون انجام مي‌دهند. به تعبير ديگر، آنها کثرت دارند، اما از يک جاي واحد هدايت مي‌شوند. اين يک امر ثابت شده است و بخصوص افرادي که با رسانه‌ها سر و کار دارند مي‌توانند در يک کار تحقيقاتي خيلي ساده و معمولي، اين مسائل را مشاهده کنند.

سابقه نظريه‌پردازي دانشمندان غربي در حوزه رسانه به بيش از 100 سال قبل باز مي‌گردد. با توجه به پيشتاز بودن آنها در اين زمينه آيا ما بايد از نظريه‌هاي آنها استفاده کنيم يا خير؟

اشکال اساسي مراکز دانشگاهي ما که در حال حاضر به عنوان يک آفت بزرگ جلوه مي‌کند اين است که ما آموزه‌هاي غربي را بدون اين که بومي‌سازي کنيم مورد استفاده قرار مي‌دهيم. متاسفانه اين مساله باعث شده است که ما آنچه را غربي‌ها القا مي‌کنند بدون هيچ گونه کم و کاستي بپذيريم. يکي از اصلي‌ترين دلايل چالشي که ما در برخي از مراکز دانشگاهي و نخبگي داريم ناشي از همين مساله است. با اين که ما خودمان به لحاظ علوم انساني داراي فرهنگ و تمدني بسيار غني‌تر از مجموعه دنياي غرب هستيم متاسفانه ما صرفا يک مصرف‌کننده ساده و بسيط‌ تراوشات ذهني غربي‌ها شده‌ايم. اين رويه به طور قطع بايد تغيير کند، البته مفهوم اين مساله اين نيست که ما با علم‌آموزي و تجارب ديگران مخالفت داشته باشيم، بلکه معتقديم که بايد علم و تجربه ديگران را گرفت، آن را بومي کرد و بعد مورد استفاده قرار داد. اين يک چالشي است که بايد براي برطرف کردن آن تلاش کرد. تاکيداتي هم که رهبر معظم انقلاب راجع به ايجاد تغيير و تحول در مباحث مربوط به علوم انساني در دانشگاه‌ها دارند ناظر بر همين مساله است.

سپاه و بسيج در حال حاضر رسانه‌هايي در اختيار دارند. آيا تاکنون در حد همين رسانه‌ها اقدامي براي تاثيرگذاري بيشتر انجام شده است؟

مجموعه سيستم رسانه‌اي کشور بايد دچار تحول شود و تا زماني که اربابان رسانه‌ها به لحاظ علمي به محيط داخلي توجه نداشته باشند، تراوشات فکري و ذهني آنها منبعث از يافته‌هايي است که از غربي‌ها به دست آورده‌اند. به نظر من مشکل اصلي اينجاست و اين يافته بايد اصلاح شود. با اصلاح اين يافته‌ها ديگر تفاوتي نمي‌کند که يک رسانه تحت نظر چه ارگان يا چه سازماني باشد يا تا چه حد مستقل عمل کند. آن يافته‌هاي ذهني و علومي که دريافت مي‌شوند بايد مورد اصلاح قرار گيرند و بومي‌سازي شوند. در آن صورت است که ما مي‌توانيم به مرور انتظار داشته باشيم رسانه‌هاي ما و اربابان رسانه‌اي ما بيشتر از وضعيت فعلي در چارچوب اهداف نظام و انقلاب و حفظ امنيت و اقتدار ملي حرکت کنند.

يکي از دلايل توفيق بسيج در دوران جنگ تحميلي اين بود که فارغ از هرگونه جناح‌بندي سياسي و گرايشات مختلف، تنها به خاطر حفاظت از کيان انقلاب وارد صحنه شد و به دفاع در برابر دشمنان پرداخت. چه بايد کرد که اين استقلال بسيج در شرايط فعلي نيز حفظ شود و کسي نتواند اين نهاد را متهم به وابستگي به جناحي خاص کند‌؟

بسيج يکي از نهادهايي است که حفاظت از مجموعه نظام را برعهده دارد و در واقع يک سامانه مردمي فراگير است که وظيفه دارد در چارچوب منويات انقلاب اسلامي حرکت کند. از ابتداي تاسيس بسيج تا به امروز، همه مسوولان و رهبران اعلام کرده‌اند که بسيج نبايد وابستگي حزبي و گروهي و سازماني داشته باشد.
از آنجايي که ما در مورد بسيج تجارب زياد و اطلاعات زيادي داريم هيچ‌کس نمي‌تواند با سند و مدرک نشان دهد که طي اين سال‌ها، بسيج داراي وابستگي گروهي و حزبي بوده است. اتهام گروهي بودن و حزبي بودن بسيج توسط کساني مطرح و تبليغ مي‌شود که منافع آنها با منافع انقلاب، سازگاري ندارد. اگر شما به بخشي از تبليغات غربي‌ها و دشمنان بيروني نگاه کنيد خواهيد ديد که اصلي‌ترين تبليغات خصمانه در ابتدا متوجه ولايت فقيه بوده و بعد از آن سپاه و بسيج هدف اصلي اين تبليغات بوده‌اند. به عبارت ديگر سپاه و بسيج در مرتبه دوم تبليغات خصمانه دشمن قرار داشته‌اند.
علتش اين است که بحث ولايت فقيه و بحث سپاه و بسيج در واقع از اصلي‌ترين ارکان قدرت نظام به حساب مي‌آيند. متاسفانه عده‌‌اي در داخل هم که منافع آنها به صورت خواسته يا ناخواسته با منافع بيگانگان گره ‌خورده است همان مباحثي را تکرار مي‌کنند که خارجي‌ها مي‌گويند. اتهاماتي که توسط بعضي‌ها به بسيج زده مي‌شود در همين چارچوب قابل تحليل است. کساني که مدعي حزبي و گروهي بودن سپاه و بسيج هستند بيايند و با مدرک و سند اين مساله را نشان دهند. با اين که ما بارها اين مساله را درخواست کرده‌ايم تا به امروز هيچ سند و مدرک معتبري در اين زمينه مطرح نشده است.
سپاه و بسيج، مربوط به نظام و انقلاب و بر آمده از آحاد مختلف مردم هستند و سلايق گوناگون را زير چتر قانون اساسي پوشش مي‌دهند و هيچ کس نمي‌تواند بسيج را مصادره به مطلوب کند.

حوادث پس از انتخابات 88 و تبليغاتي که رسانه‌هاي خارجي عليه بسيج انجام دادند تا حدودي به وجهه بسيج آسيب رساند. براي ترميم وجهه بسيج و افزايش منزلت بسيجيان چه بايد کرد؟

به نظر من يکي از رسالت‌هايي که رسانه‌‌هاي جمهوري اسلامي به عهده دارند اين است که منابع قدرت کشور را شناسايي کنند و آنها را توسعه دهند و در مورد آنها اقدام به اطلاع‌رساني، تبليغ و اقناع کنند. هر چقدر که منابع قدرت يک کشور از بروز و ظهور بيشتري برخوردار باشند مي‌توانند سبب اقتدار آن کشور شوند. از اين منظر به نظر مي‌رسد که يکي از وظايف رسانه‌ها اين است که بسيج را به عنوان يکي از منابع لايزال قدرت جمهوري اسلامي تبليغ و در جهت گسترش بسيج کار کنند. از آنجايي که دشمن مرتب در تلاش است که برعکس اين اتفاق روي دهد بديهي است که رسانه‌ها نبايد اجازه دهند تبليغات خصمانه دشمن نسبت به بسيج روي افکار عمومي تاثير منفي بگذارد.
عمده تلاش دشمن در مورد بسيج اين است که منزلت اين نهاد را تحت تاثير قرار دهد در واقع آنها مي‌خواهند منزلت بسيج را که مي‌تواند اقتدارزا باشد منکوب کنند.
طبيعي است که دلسوزان نظام و بخصوص اصحاب رسانه نبايد اجازه دهند که اين اتفاق بيفتد. به نظر من بحث منزلت‌افزايي بسيج از اين منظر بسيار حائز اهميت است و من فکر مي‌کنم که يک رسالت رسانه‌اي است.