ده نمکی گفت: سال‌ها قبل وقتی مستند فقر و فحشا را ساختم، جریان رسانه‌ای نیرومندی در سطح جامعه به راه افتاد و با دست به دست شدن بیش از صد میلیون نسخه از فیلم، روزنامه‌های معتبر آمریکایی به ناچار از این گفتمان رسانه‌ای وسیع نوشتند و سازندة فیلم را «مایکل مور ایرانی» لقب دادند.

به گزارش مشرق، ویژه‌نامه پانصدمین شماره ماهنامه «فیلم» به تازگی با سردبیری اصغر فرهادی منتشر شده است. در قسمتی از این ویژه‌نامه از برخی کارگردانان سینما پرسیده شده است که دوست داشتند کدام فیلم تاریخ سینمای ایران را بسازند؟!

مسعود ده‌نمکی، کارگردان نام‌آشنای سه‌گانه «اخراجی‌ها» پاسخ جالبی به این پرسش داده است.

متن کامل این گفتگو در ادامه می‌آید:

کدام فیلم؟! کدام سینما؟!

مسعود ده‌نمکی

دوست داشتم کدام فیلم تاریخ سینمای ایران را بسازم؟ باید بگویم هیچ‌کدام.

فیلم‌هایی را که دوست‌ داشتم ساخته‌ام و بین آثار ساخته شدة دیگران هم هیچ فیلمی نیست که پس از تماشایش آرزو می‌‌کردم کاش من آن را ساخته بودم. مضامین و موضوعاتی هست که علاقه‌مندم درباره‌شان فیلم بسازم. مثل تاریخ معاصر، واقعه عاشورا، غدیرخم، مصایب حضرت زینب(س) و چند  رخداد مذهبی و مضمون قرآنی. دربارة تعدادی از این‌ها فیلم هم ساخته شده ولی هیچ‌کدام آن فیلم ذهنی من دربارة این مسائل و موضوعات نیست.

 

معتقدم هر کارگردانی فیلم خودش را می‌سازد. شما اگر یک فیلم‌نامة واحد را به چند کارگردان بدهید، به تعداد کارگردان‌ها فیلم‌های مختلف ساخته خواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌وقت علاقه‌ای به ساختن فیلم دیگران نداشته‌ام و هرگز افسوس نخورده‌ام که مثلاً ای کاش فلان فیلم را من می‌‌ساختم. من دربارة باورها و افکار خودم فیلم می‌‌سازم و فیلم سفارشی ساختن کار من نیست. به عبارتی خودم را تکنیسین و کارپرداز دیگران نمی‌دانم و هر چند نگاه تألیفی به سینما را بارها سخت‌‌تر ودشوارتر می‌دانم اما همیشه ترجیح می‌دهم مبتنی بر اعتقاد و باور شخصی خودم فیلم بسازم و با چنین نگاهی به فیلم‌‌سازی است که می‌توان آثار جریان‌‌ساز و ماندگاری ارائه داد و در سطح جامعه مؤثر بود. همین است که سال‌ها قبل وقتی مثلاً مستند فقر و فحشا را ساختم، جریان رسانه‌ای نیرومندی در سطح جامعه به راه افتاد و با دست به دست شدن بیش از صد میلیون نسخه از فیلم، روزنامه‌های معتبر آمریکایی به ناچار از این گفتمان رسانه‌ای وسیع نوشتند و سازندة فیلم را «مایکل مور ایرانی» لقب دادند؛ یا مثلاً جریان سه‌گانه ‌سازی و اصولاً دنباله‌سازی بر فیلم‌ها با اخراجی‌ها باب شد و یا اخراجی‌ها 3 ژانر سیاسی در ایران پا گرفت و بنگاه‌های معتبر خبری دربارة این فیلم و به طور کلی سه‌گانه اخراجی‌ها نوشتند و صحبت کردند.

این یک واقعیت است که با مجموعه «اخراجی‌ها» بستری برای گفتن و نوشتن از خاطرات جنگ و آدم‌های گمنام آن دوران شکل گرفت و دیدید که به دنبال این فیلم‌ها نوشتن از خاطرات جنگ چه رونقی گرفت. البته من هم دوست دارم که مثلاً‌ کارنامه‌ام را با آثار تاریخی و فرهنگی پربارتر کنم و فیلم‌های متفاوتی در ژانر جنگی بسازم، هم‌چنان که  مثلاً در رسوایی 2 تلاش کرده‌ام در حیطة  جلوه‌های ویژة میدانی و اجرایی کار تازه‌ای انجام بدهم و سکانس‌ها و صحنه‌هایی در آن  بگنجانم که تاکنون در سینمای ایران سابقه نداشته، اما هرگز حسرت کرده‌ها و ساخته‌های دیگران را نداشته‌ام.

راستش معتقدم که سینمای ایران به لحاظ تکنیک و فرم و شیوه‌های اجرایی چیزی ندارد که به آدم‌ یاد بدهد و کسی بخواهد از آت تأثیر بگیرد؛ چون سینمای ما دهه‌ها از سینمای دنیا عقب تر است، رفتارها در حوزة نقد چنین تحقیرآمیز است و با تکنیک‌های جدیدی مثل دوربین روی دست و ... چنین برخوردی می‌شود. در جشنوارة گذشته یکی از متقدان، ساختار و فرم فیلم من را با ساختار کلیپ‌ها مقایسه کرد، و این نشانة این است که  منتقدان ما چه‌قدر از سینمای روز دنیا و شیوه‌های بصری و تکنیک از سینمای دنیا تاثیر می‌پذیرم و می‌آموزم و پیش از ساختن هر فیلمی از جمله فیلم جنگی، فیلم‌های مهم و تاثیرگذار آن ژانر را تماشا می‌کنم.

اما گذشته از این حرف‌ها، شاید بتوانم چند فیلم از سینمای ایران را نام ببرم که مضمون و دیدگاه‌های شان را می‌پسندم و به لحاظ ژورنالیستی با دیدگاه سازندگان‌شان هم‌سویی دارم. مثلاً یادم است از دیالوگ‌نویسی عروس‌خوبان خیلی خوشم آمد و دیالوگ‌های آن فیلم را خیلی پسندیدم. به لحاظ محتوا و مضمون می‌توانم از فیلم‌های دیگری مثل دیده‌بان و از کرخه تا راین و کیمیا هم نام ببرم؛ ضمن این که در مورد کیمیا باید بگویم صحنه‌های جنگی ابتدای فیلم و نوع کارگردانی‌اش، در زمان خود تجربه‌ای تازه و پیشرو در سینمای ایران بود.