به گزارش مشرق، هاینز آلفرد کیسینجر، معروف به هنری کیسینجر، استراتژیست و سیاست مدار نام آشنای آلمانی الاصل آمریکایی است. وی در سال 2011 و در سن هشتاد و هشت سالگی کتابی در مورد چین نوشته است که در سال 1392 با ترجمه آقای حسین راسی در ایران منتشر شد. کتاب علیرغم همه انتقادات وارد بر آن، کتاب سودمندی در باره آشنایی با فرهنگ شرق است.
کیسنجر درفصل اول کتاب با عنوان یگانگی چین در بخش ریل پولیتیک چینی و هنر جنگ اثر سان تزو مقایسه ای می کند بین بازی چینی ها با نام وی چی و بازی غربی ها با عنوان شطرنج و از این مقایسه نتایج جالب و خواندنی می گیرد.
چینیها، به گونهای زیرکانه، «رئال پولتیک» را با نوعی دکترین استراتژیکی، که به طور مشخص با استراتژی و دیپلماسی مورد علاقه غربیها متفاوت است، در هم آمیختهاند. تاریخ پر تلاطم چین به رهبران آن آموخته است که همه مسایل در همه موارد چارهپذیر نیستند و تأکید زیاده از حد بر تسلط کامل به رویدادها، ممکن است سبب بر هم خوردن هارمونی و نظم جهان بشود. امپراتوری چین آن قدر دشمن بالقوه داشت که هرگز امکان امنیّت تمام عیار برای آن به وجود نیامد. اگر سرنوشت چین با نوعی امنیّت نسبی گره خورده بود، این تلویحاً نوعی ناامنی نسبی را نیز شامل میشد؛ یعنی نیاز به فراگیری دستور زبان چندین کشور همسایه که دارای تاریخها و آرمانهای متفاوت بودند. دولتمردان چینی به ندرت برآورد یک مناقشه را، با استراتژی برخورد به قصدِ «همه چیز یا هیچ چیز»، به خطر میانداختند. آنجا که در سنّت غربی، برخورد قاطعانه و جسارت بیپرده در میدان نبرد یک امتیاز تحسین برانگیز به حساب میآمد، مطلوب چینیها، باریک بینی و زیرکی، دورزنی و میانبُرزنی، تجهیز و پیشبرد ذره ذره و بردبارانه وضعیت برتری نسبی روانی بر دشمن بود.
این تضاد و دوگانگی، به وضوح در سرگرمیهای فکری مورد علاقه این دو تمدّن (چین و غرب)، انعکاس یافته است. پایدارترین سرگرمی چینیها، بازی «وی چی» به معنی «احاطه مهرهها» است که مبتنی بر مفهوم «محاصره» طراحی شده است. صفحه بازی یک تورین (شبکه) نوزده در نوزده خطی، متشکل از خانههای مربعی شکل است، که در آغاز بازی خالی است. هر بازیکن یکصد و هشتاد مهره، یا شِنریزه در اختیار دارد که ارزش همه آنها یکسان است. بازیکنان به نوبت مهرههای خود را با این هدف که برای خودشان مواضع قدرت (استحکامات) غیرقابل محاصره بسازند، در گوشههای خالی مربعها میچینند، و هم زمان نیز تلاش میکنند تا مواضع قدرت حریف را به محاصره بکشند. به این ترتیب، بازی به سرعت به مجموعهای از نبردهای خُرد و کلان در قسمتهای مختلف صفحه کشیده میشود. در حالیکه هر بازیکن سرگرم پیادهسازی نقشههای استراتژی خود و مقابله با پیشروی طرف مقابل است، تعادل نیروها تدریجاً با هر حرکت به هم میخورد. در پایان یک بازی خوب، صفحه «وی چی» از منطقههای در همآمیخته قدرت پُر میشود. تفاوت امتیاز بین بازیکنان اغلب آنقدر ناچیز است که برنده بازی به راحتی قابل تشخیص نیست.
از سوی دیگر، در بازی شطرنج، که محبوب غربیهاست، رقابت بر سر بُرد کامل و قطعی است. هدف این بازی «کیش – مات» کردن حریف است؛ یعنی مهره شاهِ یکی از طرفین در موقعیتی قرار بگیرد که به هر سو حرکت کند یا نکند در معرض حمله مستقیم دشمن قرار داشته باشد. اکثر بازیهای شطرنج با نوعی پیروزی قطعی پایان میگیرند که یا از طریق تضعیف نیروی حریف به دست میآید، یا از راه یک یا چند مانور ماهرانه. جدا از پیروزی قطعی، تنها برآمد ممکن در بازی شطرنج (و بازیهای نظیر آن) حالت تساوی است، به این معنا که طرفین دست از تلاش برای پیروزی قطعی برداشته، و به اجبار]یا اختیاراً[، به خاتمه بازی با نتیجه مساوی تن در میدهند.
اگر هدف در بازی شطرنج، پیروزی قاطعانه در کوتاهترین زمان ممکن است، در بازی «وی چی» هدف به درازا کشاندن و طول دادن مسابقه است.
در شطرنج، طرفین برای پیروزی کامل نبرد میکنند، امّا در «وی چی» بازیکنان در پی برتری نسبی هستند.
در شطرنج، حریفان تمامی توانایی خود را به میدان میآورند و همه نیروها، به طور کامل، در صحنه نبرد مستقر هستند، امّا در «وی چی» بازیکنان نه تنها باید ارزیابی خوبی از مهرههای مستقر در میدان داشته باشند، بلکه لازم است به نیروهای تقویتی خارج از میدان و نقاط احتمالی استقرار آنها نیز توجه داشته باشند.
شطرنج مفاهیم «کلاوس ویتز5»ی، «مرکز گرانش» و «نقطه قطعیت» را میآموزد. بازی معمولاً با پیکار برای کنترل مرکز و میانه صفحه آغاز میشود، امّا «وی چی» هنر محاصره استراتژیک را تعلیم میدهد.
در حالیکه یک شطرنج بازِ ماهر میکوشد مهرههای حریف را با حرکتهای مستقیم و «شاخ به شاخ»، یکی پس از دیگری از میدان به در کند. یک «وی چی» بازِ خبره تلاش میکند نخست فضاهای خالی روی صفحه را گام به گام اشغال کند، سپس به تدریج از ارزش استراتژیک مهرههای حریف کاسته و آنها را تضعیف کند.
شطرنج قدرت تمرکز شدید بر نِیل به یک هدف، و فقط یک هدف، را تقویت میکند، امّا «وی چی» نوعی نیروی انعطافپذیری استراتژیک را در بازیگر تولید میکند.(1)
حال ایده نوشتار حاضر این است که دولت آمریکا به دنبال رویکرد وی چی نیست و در صدد است سیاست کیش و مات را در مقابل انقلاب اسلامی بازی کند و به مظنه خود به دنبال کیش و مات کردن انقلاب اسلامی ایران است. هدف یکتا و انحصاری آمریکا خصومت و معاندت است تا زمانی که به هدف مطلوب خود نایل شود.
آمریکا به شکل تمامیت خواهانه به دنبال محاصره و حتی سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران است. نباید خوش بینانه و ساده دلانه تصور داشته باشیم که سیاست تعامل سازنده و دیپلماسی لبخند در این خصوص تغییر عمده ای را در سیاست خارجی آمریکا به وجود آورد.
نشانه های بازی شطرنج کیش و مات در رویکرد سیاست خارجی آمریکا علیه ایران
همان طوری که در بالا اشاره شد، در شطرنج حریف به دنبال غلبه کامل است و در صدد است با کیش و مات کردن بازی را به نفع خودکاملا مصادره کند. علایم این سیاست آمریکا در موارد زیر خلاصه می شود.
1. تضعیف حداکثری توان هسته ای ایران: در قضیه برجام و اعمال تحریم ها، دولت آمریکا به دنبال تضعیف کامل ایران است و در صدد است که حتی الامکان قدرت هسته ای ما را با تضعیف کلان اراک و فردو به حداقل ممکن برسد و به نحوی طراحی خود را جلو ببرد که ما در این زمینه به آنها وابسته باشیم. این در حالی است که باید توجه داشته باشیم با تضعیف عیان اراک و فردو قدرت چانه زنی ما به شدت پایین خواهد آمد و متاسفانه با رویکردهای دولت آمریکا که عمدتا خصمانه است و علیرغم حسن نیت ایران و شفاف سازی هسته ای و معلوم شدن دروغ های آمریکا و غرب علیه ما افق روشنی برای سیاست تعامل سازنده وجود ندارد.
2. مبارزه حداکثری با هویت سازی انقلاب اسلامی ایران: آمریکا با حمایت لابی صهیونیستی نشان داده است که اصلا حاضر به مصالحه در خصوص ماهیت و حرکت هویتی انقلاب اسلامی نیست. تا زمانی که رهیافت کلان و انتقادی و اسلامی ایران در سیاست خارجی، و استقلال طلبی آن هژمونی آمریکا را با اصالت موجود در انقلاب اسلامی نشانه گرفته است، هرگز آمریکا به چیزی جز بازیگری شطرنجی و تلاش برای کیش و مات کردن ایران تن نخواهد داد. ایران بازیگری بالاصاله در هویت سازی انقلاب اسلامی و استکبار ستیزی است و به این ترتیب آمریکا به شکل تمامیت خواهانه به دنبال محاصره و حتی سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران است. نباید خوش بینانه و ساده دلانه تصور داشته باشیم که سیاست تعامل سازنده و دیپلماسی لبخند در این خصوص تغییر عمده ای را در سیاست خارجی آمریکا به وجود آورد.
3. نفوذ در جبهه انقلاب اسلامی و ایجاد تفرقه: یکی از رویکردهای اصلی شطرنج آمریکا علیه ایران، جریان نفوذ است. آمریکا در سطوح گوناگون به دنبال ایجاد تفرقه در صف سربازان و مسئولان رده بالای نظام است. فروپاشی از درون یا نوع انقلاب مخملی و راه اندازی جنگ نرم نوع دیگری از بازی شطرنج آمریکا علیه ایران است. به راه انداختن دعوا و تفرقه به دنبال تضعیف خط انقلاب اسلامی است که باز برای کشاندن ایران به عرصه کیش و مات است، جریانی که متاسفانه در رخدادهای سال هشتاد و هشت به شکل برنامه ریزی شده و در همین راستا تعبیه شده بود.
استراتژی کلان کیش و مات آمریکا علیه ایران انقلاب اسلامی، تلاش برای تغییر نقشه ژئوپلیتک در منطقه خاورمیانه است.
4. تغییر ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه: استراتژی کلان کیش و مات آمریکا علیه ایران انقلاب اسلامی، تلاش برای تغییر نقشه ژئوپلیتک در منطقه خاورمیانه است. باید به شدت دقت داشته باشیم که آمریکا با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن که میراث دوران استعماری است، می خواهد حلقه محاصره ما را تکمیل کند. تلاش های تروریست پرورانه آمریکا در منطقه نماد و ترجمان بارز این سیاست است. هدف نهایی و مشکل و چالش اصلی آمریکا یی ها در منطقه، ماهیت هویتی انقلاب اسلامی است. همان طوری که مقام رهبری اشاره کرده اند اصول سیاست خارجی ایران به این دولت و آن دولت وابسته نیست که دولت های متفاوت بخواهند با اصول مندرج در قانون اساسی ما به مخالفت بپردازند و یا ساز مخالف بزنند، اصول اساسی این سیاست خارجی ثابت است و هیچ دولتی نمی تواند تغییری در دیدگاه عالیه سیاست خارجی مبتنی بر انقلاب اسلامی مبتنی بر استکبار ستیزی، عدالت خواهی، استقلال طلبی، اسلام گرایی و جهان سوم گرایی آن به مخالفت بپردازد، امری که آمریکا از آن بر نمی تابد.
5. سیاست کدخدایی و رعیت پروری: دولت آمریکا خود را کدخدای جهان پس از جنگ سرد می داند و با هر نیرویی که با هژمونی طلبی و کدخدایی آن به مخالفت بپردازد شدیدا با ابزار های سخت مانند جنگ نیابتی و ابزارهای نرم مانند تهاجم فرهنگی مقابله می کند. سیاست های هژمونی طلبانه آمریکا ترجمان این واقعیت است که این قدرت جهانی تاب مخالفت و حتی به شکل حرف و سخن را ندارد و باز سخت اعتقاد دارد که نظام کدخدامنشانه را باید حفظ کند و با هر نگاه انتقادی به شدت مقابله می کند و معتقد است همه رعیت آن هستند و باید کفش هایش را واکس بزنند.
6. جبران لغو تحریم های پسا برجام با تحریم های دیگر: با توجه به پارادیمی که در نکات بالا تصویر شد، نباید از لغو تحریم های پسا برجام هیجان زده شد. آمریکا با انقلاب اسلامی ایران و استقلال طلبی و ضد کدخدامنشانه آن مشکل دارد و نمی تواند این موضوع را هضم کند. بنا بر این به نظر می رسد باید متصور باشیم که لغو تحریم های فعلی، نباید باعث شور و احساس ما شود. آمریکا قطعا به دنبال تحریم های دیگری است که آن ها را به بهانه نقض حقوق بشر، مانند آن چه که چند روز پیش با تلاش دولت کانادا علیه ما شکل گرفت، ادامه خواهد داد. در همین راستا تلاش خواهد کرد که نهاد های انقلابی و مطرح ما مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، توان موشکی و غیره را تحت انواع فشار و شانتاژ سیاسی قرار دهد.
7. استمرار سیاست ایران هراسی و اسلام هراسی: آمریکا که با مستندات زیاد خود از تروریست پرورترین کشورهای دنیا در کنار رژیم صهیونیستی است ، سیاست دروغ ایران هراسی و اسلام هراسی خود ادامه خواهد داد. تلاش آمریکا این است که برای ضربه وارد آوردن به ایران، به هر شکل ممکن دروغ های متفاوت را علیه ایران ترویج دهد. متاسفانه این سیاست با حماقت گروه های وهابی تندروی سلفی به عنوان مستند در جهان منتشر می شود که اصلا ربطی به ایران و سیاست خارجی آن ندارد و در همین حال ایران خود قربانی بارز تروریسم بوده است و تاکنون بالای هفده هزار شهید ترور را تقدیم کرده است.
عزت طلبی و سیادت جمهوری اسلامی در رویکردهای سیاست خارجی ایران باید حفظ شود، و اصول اصلی سیاست خارجی ما بر اساس آن چه که مقام رهبری نیز اشاره داشتند قابل تغییر و قائم به دولت ها نیست.
8.استمرار سیاست اهانت به پاسپورت ایرانی: دولت و کنگره آمریکا به طور مشترک و شتابزده در یک اقدام توهین آمیز به همه ایرانیان عزیز، مصوبه ای را علیه پاسپورت ایرانی و همه کسانی که وارد ایران می شوند، تصویب کرد. این مصوبه که با عجله و در ظرف صرفا چند روز امضای آقای اوباما را هم در پی داشت، به شکل اهانت بار و تحقیر کننده ای به پاسپورت ایرانی می نگرد و کشور عزیز ما را در کنار دولت های سودان و افغانستان و ...... که خاستگاه تروریست هستند قرار داد که اصلا با سیاست تعامل سازنده و دیپلماسی لبخند ما در برجام سنخیت ندارد و کل برجام را با بحران هویتی مواجه می سازد. جک و فکاهی این اقدام نامقبول آمریکا، استثنا کردن پاسپورت کشورهایی مانند سعودی است که خود سردمدار تروریسم و حرکات تروریستی در منطقه هستند. سیاست آمریکا در این زمینه نشان می دهد که دولت فعلی متاسفانه علیرغم شعار هایی که برای ارتقای وضعیت پاسپورت ایرانی داشته است موفق نبوده است و سیاست مماشات در قضیه سفیر ایران در سازمان ملل جواب نداده است.
جمع بندی
با توجه به مواردی که در بالا اشاره شد، آمریکا به دنبال بازی چینی وی چی نیست و به طور جدی به دنبال بازی شطرنج و کیش و مات کردن انقلاب اسلامی ایران است. آمریکا با رویکردهای مختلف خود نشان داده است که متاسفانه علیرغم سیاست تعامل سازنده دولت یازدهم، تغییری در رویکردهای خصمانه خود ایجاد نکرده است و هر از گاهی با متجلی ساختن این سیاست ها مانند اقدام اهانت بار دولت و کنگره آمریکا علیه پاسپورت ایرانی، مدلولاتی را در سیاست خارجی خود نشان می دهد که ثابت می نماید دال مرکزی سیاست خارجی آمریکا همان ایران ستیزی و اسلام هراسی است.
بنا براین نباید از آن چه که در پسا برجام خواهد آمد هیجان زده شویم و با شور و احساس مثبت به آن بنگریم. باید به دقت مراحل پسا برجام را دنبال کنیم، فرامین رهبری در مراقبت های پسا برجام به دقت آویزه گوش خود قرار دهیم که قطعا دستگاه دیپلماسی ما مسئولیت اصلی را در این باره دارا می باشد.
عزت طلبی و سیادت جمهوری اسلامی در رویکردهای سیاست خارجی ایران باید حفظ شود، و اصول اصلی سیاست خارجی ما بر اساس آن چه که مقام رهبری نیز اشاره داشتند قابل تغییر و قائم به دولت ها نیست. حفظ و صیانت از حقوق همه شهروندان ایرانی در داخل و خارج و همان شعار انتخاباتی دولت یازدهم در خصوص ارتقای پاسپورت ایرانی باید به دقت حفظ و دنبال شود و محکم و قاطعانه در مقابل اقدامات اهانت بار آمریکایی ها علیه پاسپورت ایرانی بایستیم.
منبع : http://queen-g3.blog.ir/1393/08/15/ch%20125
دکتر رضا سیمبر
استاد تمام گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه گیلان