آرامشی در خواب رزمنده ها بود که این روز ها در بیداری ما نیست، آنانکه زمین سخت و سنگ تخت خواب گرم و نرمشان بود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، لالایی شبهایش صدای بمب های ظالمانه که نه تنها به اطرافش هجوم می آورند بلکه بی رحمانه قلب ها می شکافتند. آرامبخش دلش تفنگ بزرگی بود که در دستان کوچکش جا خوش کرده و با اینکه روی سینه اش سنگینی می کرد اما خیالش را کمی سبک تر کرده بود تا پر کشد و دمی چشمانش را بر هم گذاشته و رویا ببیند.

 خانه گرم و کوچک پرمهر مادر که بزرگترین دغدغه اش مشق های نانوشته اش باشد، نه دلهره گریه کودکانی که زیر شلاق بمباران ها شب را به صبح می رساندند. سر بر دفتر مشق گذاشتن و خوابیدن آرزوی او بود و گرمی دستان پدر خاطره ای نقش بسته بر ذهن آشفته اش"

لالایی شبهایمان اما موسیقی های نامفهومی ست که در گوشهایمان فریاد می زند تا کمی از دغدغه‌هایمان را به دست فراموشی سپارد. آرام‌بخش دلمان دنیای مجازی و متن های سردرگممان شده، گوشی های همراهمان به ذهن و قلبمان رخنه کرده اند و جای محبت و توجه را تنگ کرده اند، ترسم از این است که هرلحظه قصد سفر کنند از دلمان.

 این روزها فکرمان را به شبکه های رنگارنگ تلگرام قفل زده ایم، غافل از گرمای مهر پدر و مادر، در جای جای دنیای خیالی نه چندان روشنمان پرسه زده ایم و قلبمان را به تاریکی این دنیای مجازی پینه زده ایم....

 چه فاصله ایست میان آرام بخش دستان تو با دستان من ای شهید!!

منبع: دفاع پرس