متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«به نام خدا
موضوع : محرم ترک
شهید محرم ترک از کشور سوریه در برابر دشمنان دفاع کرد و در این دفاع جان داد و شهید شد. ایشان می فرمود: « هرجایی ظلمی به مسلمانان شود باید برود و کمک کند.»
ایشان در صحنه بمب گذاری شهید شدند و نامی نیکو از خود باقی گذاشتند. میخواهم خاطره ای به یاد ماندنی از پدرم بگویم: ما در شهر[کشور] سودان و در یک شهر فقیر بودیم که بیشتر مردم آنجا چادر نشین بودند. روزی پدرم با چند جعبه به خانه آمد و به من و مادرم گفت: چند تا از وسایلی که نیاز نداریم را در جعبه ها بگذاریم و به مردم چادرنشین بدهیم. من هم اسباب بازی که دوست داشتم را به پدر دادم، نامش عسل بود. من تا به حال عروسکی را به اندازه او دوست نداشتم. ما وسائل را به مردم چادر نششین دادیم و آنها هم با زبانشان از ما تشکر کردند. من هم هنوزِ هنوز خوشحال هستم.
من صدای پدرم را که قبل شنیده ام دوست دارم. صدای پدرم بسیار نرم بود و صدای تلاوت قرآنش بسیار زیبا بود و صدایی که همیشه در زمزمه می گفت من خیلی دوست داشتم وقتی می گفت: الحمدلله... الحمدلله...
پدرم زیبا سخن می گفت و نرم و آرام. وقتی من را صدا می زد انگار تمام دنیا را به من داده بودند. صدای پدرم همیشه در گوشم بود که می گفت: فاطمه ... فاطمه ...»