کد خبر 51950
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۰:۰۲

در آخرین سری از بازی‌های «شاهزاده ایران» شیاطین و اجنه نه تنها به زبان فارسی تکلم می‌کنند بلکه نام برخی از آنها القاب حضرت فاطمه (س) است.

به گزارش خبرنگار مشرق، سری بازی‌های «شاهزاده ایران» نام یک سری بازی نام‌آشنایی است که اکثر جوانان حداقل با نام آن آشنا می‌باشند. به دلیل برخی تحریف‌های تاریخی و توهین‌های مذهبی که در این سری بازی‌ها، به ویژه در آخرین نسخه آن، در مورد ایرانیان و عقاید آنها رخ داده است، لازم دانسته شد تا به شرح و توضیح آن پرداخته شود.

«شاهزاده ایران: شن‌های فراموش‌شده» (Prince of Persia: The Forgotten Sands) یک بازی اکشن‌ماجرایی سوم شخص ساخت شرکت یوبی‌سافت مونترآل (Ubisoft Montreal) و یوبی‌سافت کیوبک (Ubisoft Quebec) کانادا است که در ماه می 2010 (اردیبهشت 89) برای کنسول‌های PlayStation 3, Xbox 360, Wii, Microsoft Windows, Nintendo DS و PlayStation Portable به بازار عرضه شد.


این بازی در کنار اکران عمومی فیلم سینمایی «شاهزاده ایران: شن‌های زمان»، منتشر شد. در واقع، از روی این سری بازی فیلمی هم ساخته شده است که هم‌زمان با قسمت جدید بازی به اکران درآمد و فروش بالایی به دست آورد. این استقبال از فیلم باعث شد یوبی‌سافت اقدام به تاسیس استودیوی فیلم‌سازی کند تا بازی‌هایش را در آینده خودش به فیلم تبدیل کند.
 «شن‌های فراموش‌شده» دارای چهار داستان متفاوت است که بازی‌نامه اصلی آن برای کنسول‌های PlayStation 3, Xbox 360 و Microsoft Windows در نظر گرفته شده و هر یک از کنسول‌های Wii، PlayStation Portable، و Nintendo DS دارای داستان خاص خود هستند که موجب فهم بهتر داستان اصلی و رمز و رازهای آن می‌شود.

به دلیل اهمیت بازی‌نامه اصلی و نیز بازی‌نامه کنسول Wii، شرح مختصر آنها در زیر آورده می‌شود.


بازی‌نامه اصلی

ماجرای این بازی بین نسخه «شن‌های زمان» و «در قلمرو جنگجویان» اتفاق می‌افتد، یعنی پس از وقایع شهر آزاد. پدر شاهزاده، شارامان که پادشاه ایران بوده و مقر حکومتش در شهر بابل است، او را به شهر برادر بزرگش، مالک، می‌فرستد تا طریقه حکمرانی را از وی یاد بگیرد. اما هنگامی شاهزاده به شهر می‌رسد که دشمنان مالک برای بدست آوردن گنج‌های پنهان شهر به آنجا حمله کرده‌اند. سرانجام، شاهزاده برادرش را پیدا کرده و با هم به غار سلیمان می‌روند. مالک می‌گوید که اگر ارتش سلیمان را آزاد کند می‌تواند دشمنانش را شکست دهد.
 شاهزاده سعی می‌کند جلوی او را بگیرد اما مالک این کار را می‌کند. با آزاد شدن آن ارتش، هر کسی که در شهر بود به مجسمه شنی تبدیل می‌شود و فقط شاهزاده و مالک که نوعی مدال داشتند جان سالم به در می‌برند و از هم جدا می‌شوند. شاهزاده در محل مرموزی جنی به نام راضیه را می‌بیند. راضیه یکی از چهار رییس جنیان است که برخلاف سه جن دیگر به دلیل حفاظت از قلمروی پادشاهی سلیمان، شهر را ترک نکرده است. این جن به او می‌گوید که اگر مدال‌ها را به هم بچسباند، راتاش (فرمانده ارتش شنی) و تمام ارتش از بین می‌روند. شاهزاده هم به دنبال مالک می‌گردد ولی وقتی او را پیدا می‌کند مالک حرف او را باور نکرده و می‌گوید که خودش می‌خواهد آن عفریت را نابود کند و لذا او را ترک می‌کند. ولی وقتی مالک با راتاش رو به رو شده و او را می‌کشد، شیطان از جسم راتاش به جسم مالک رسوخ کرده و او را طلسم می‌کند.
در نتیجه، وی تبدیل به موجودی قدرتمندتر از راتاش شده و دشمن شاهزاده می‌گردد. شاهزاده هم دودل می‌ماند که آیا باید برادر خود را بکشد یا نه، که البته در پایان، با استفاده از شمشیر اجنه که راضیه در اختیار او می‌گذارد، موفق می‌شود برادرش و راتاش را از بین ببرد. در پایان پس از مرگ راتاش و مالک، شاهزاده شمشیر اجنه را به شهر زیرزمینی یا همان شهر اجنه باز می‌گرداند و سپس به بابل برمی‌گردد تا ماجرا را برای پدرش توضیح دهد.



بازی‌نامه کنسول Wii

این کنسول دارای بازی‌نامه و طراحی صحنه کاملاً متفاوتی نسبت به دیگر نسخه‌ها است. بازی بدین صورت آغاز می‌شود که جنِ پری‌مانند و کوچکی به نام زهرا، شاهزاده را از میان جنگلی به سوی قلمروی پادشاهی و شاه‌دختی که شاهزاده به دنبال آن می‌گشت، هدایت می‌کند. در میان راه این جن از شاهزاده می‌خواهد تا مجسمه افسون‌شده‌ای را ببوسد. این کار سبب ایجاد یک اتحاد جادویی بین زهرا و شاهزاده و محافظت آنها در برابر مرگ می‌شود و این امکان را به شاهزاده می‌دهد تا بتواند محیط پیرامون خود را همان‌گونه که زهرا می‌بیند، ببیند. پس از آن ناگهان دروازه‌ای پدیدار می‌شود و زهرا به شاهزاده می‌گوید که این راه ورودی به شهر إزدهار است. وی سپس شاهزاده را به این شهر هدایت کرده و به او می‌گوید که این همان قلمروی پادشاهی‌ای است که به دنبال آن می‌گشت. با این حال، وقتی آنها با آنجا می‌رسند متوجه می‌شوند که این شهر تبدیل به خرابه‌ای شده و آنجا را درختان تاک سمی و فساد فرا گرفته است. شاهزاده ناگهان متوجه شمشیری در دل یک سنگ می‌شود و با بیرون کشیدن آن سبب آزاد شدن جادوگری می‌شود که به آسمان فرار می‌کند. در پی آن هیولای بزرگی نیز از راه می‌رسد و شاهزاده با استفاده از شمشیر به او ضربه‌ای می‌زند که این کار سبب شکسته شدن دسته شمشیر و گیر کردن شمشیر در بدن هیولا می‌گردد. هیولا از محل می‌گریزد و زهرا توضیح می‌دهد که با بیرون کشیدن شمشیر، شاهزاده ناخواسته باعث آزاد شدن شیطان بزرگی به نام هوم (هئومه) شده است که بیشتر شهر إزدهار را به یغما برده و مردم آن را قلع و قمع کرده است. زهرا به شاهزاده می‌گوید که تنها راه نابودی هوم بازسازی شمشیر است. در طول سفر زهرا به شاهزاده می‌گوید که او و تمامی اجنه زمانی در اینجا زندگی می‌کردند، اما هوم بیشتر آنها را کشته است. لذا او و چند جن دیگر تصمیم می‌گیرند که هوم را نابود سازند که موفق نشده و تنها وی جان سالم به در می‌برد. از این رو، زهرا سعی دارد تا به قول خود وفا کرده و هوم را از بین ببرد.

شاهزاده در ادامه راه برای پس گرفتن تیغه شمشیر، به دنبال هیولا می‌گردد. وی در مواجه نهایی با هیولا، موفق به شکست آن می‌شود. هیولا قبل از مرگش فاش می‌سازد که خود او پادشاه سابق إزدهار بوده که توسط هوم نفرین شده است و از شاهزاده می‌خواهد تا دخترش نسرین را نجات داده و هوم را نابود سازد. شاهزاده با گذراندن چهار آزمون که توسط خدایان ترتیب داده شده بود، می‌تواند شمشیر را بازسازی کند. پس از این شاهزاده به دنبال جادوگر و هوم گشته و می‌تواند آنها را یافته و شکست دهد. با کشتن جادوگر، وی تبدیل به شکل اصلی خود یعنی شاه‌دخت نسرین می‌شود که به تسخیر هوم در‌آمده بود. پس از مرگ هوم، شهر إزدهار شروع به ویران شدن می‌کند و هنگامی که شاهزاده در حال پرت شدن از لبه سکویی است، زهرا خود را فدا می‌کند تا بتواند جان شاهزاده را نجات دهد. در پایان شاهزاده در صحرایی که در آنجا مجسمه را بوسیده بود، پدیدار شده و در می‌یابد که دیگر زهرا، شاه‌دخت نسرین و شهر إزدهار وجود ندارند.


شخصیت‌های بازی

در خصوص شخصیت‌های بازی می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:


شاهزاده (Prince): این شخصیت برخلاف برادرش دارای چهره‌ای غربی می‌باشد. هیچ نامی برای این شاهزاده به اصطلاح ایرانی در بازی انتخاب نشده است. وی نه می‌تواند فارسی صحبت کند و نه قادر به درک آن است. در آخرین مواجهه شاهزاده با راتاش (عفریت) که به زبان فارسی صحبت می‌کند، وی از راضیه می‌خواهد حرف‌های راتاش را برای وی ترجمه می‌کند. همچنین راتاش در گفتگویی، شاهزاده را پسر سلیمان می‌نامد.


مالک (Malik): برادر شاهزاده و دارای ریش و چهره‌ای شرقی و اسلامی. وی در طول داستان شیفته قدرت شده و در نهایت هم به دست شاهزاده کشته می‌شود. مالک نیز بسان برادرش، شاهزاده، به زبان انگلیسی صحبت می‌کند. وی قبل از مرگش به شاهزاده می‌گوید: «به پدرمان بگو که من گفتم تو می‌توانی مثل پادشاه سلیمان تبدیل به رهبری قدرتمند بشوی».


راضیه جن (Razia, the Djinn): راضیه رییس یکی از چهار قبیله اصلی اجنه می‌باشد. وی با کنترل عوامل طبیعی از جمله آب، باد، خاک، و آتش و یا حتی زمان و با اعطای این قدرت‌ها به شاهزاده، وی را در انجام مأموریت خود، یعنی دفاع از قلمروی پادشاهی سلیمان و نابودی راتاش، کمک می‌کند. وی نیز زبان فارسی را صحبت و درک می‌کند. راضیه که زمانی متحد سلیمان بود در دستگیری ارتش شنی، که هدفشان نابودی سلیمان بود، به سلیمان کمک کرده بود. راضیه در آخر بازی وجود خود را به داخل شمشیری می‌برد که شاهزاده از شهر اجنه آورده بود، تا از این طریق شاهزاده بتواند راتاش را نابود سازد. پس از مرگ راتاش، راضیه ناپدید شده و معلوم نمی‌شود که چه اتفاقی برای وی می‌افتد. خود او نیز در گفتگویی به شاهزاده می‌گوید که نمی‌داند با تلفیق وجود خود با شمشیر و کشتن راتاش چه اتفاقی برایش خواهد افتاد. راضیه در عربی یعنی کسی که به تقدیر و قوانین الهی خشنود است.


راتاش (Ratash, the Djinn): جن و عفریتی است که پس از صدها سال حبس، به همراه ارتش شنی آزاد می‌شود. او که فقط به زبان فارسی صحبت می‌کند در سکانس‌های مختلف خطاب به شاهزاده می‌گوید: «فرزند سلیمان باید بمیرد. من انتقامم را خواهم گرفت. نژاد شما فراموش خواهد شد. امپراتوری جن را دوباره می‌سازم».


ارتش شنی (Sand Army): ظاهراً این ارتش، همان ارتش سلیمان می‌باشد که آزاد شده است. اما بعد معلوم می‌گردد که این ارتش، ارتش راتاش بوده و برای کشتن شاهزاده بسیج شده است.


دشمنان: در تمام طول بازی هر جا که شاهزاده با دشمنانِ انسانی خود مواجه می‌شود، آنها به زبان فارسی سخن می‌گویند.


زهرا (Zahra, the Djinn) (نسخه Wii): جن پری‌مانند و کوچکی است که شاهزاده آن را از بازار می‌خرد. از این رو، وی به شاهزاده قول خدمت و وفاداری تا پای جان می‌دهد. در پایان بازی مشخص می‌شود که زهرا همان شاه‌دختی است که شاهزاده به دنبال آن بود. این جن، که در طول بازی شاهزاده را «شاهزاده من» خطاب می‌کند، با فدا کردن خود سبب زنده ماندن شاهزاده می‌شود. زهرا در عربی به معنای درخشنده و نورانی است.


هوم (Haoma) (نسخه Wii): درخت تاک جادوئی که قلمروی پادشاهی إزدهار را نابود ساخته و مردم آن را تبدیل به هیولاهای وحشتناک کرده است. با توجه به نوشته‌های تاریخی و اساطیر ایران، درخت هوم سفید یا گوکرن درخت مهم اساطیری است که اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان به مردمان می‌بخشد و بر اثر آن، همه مردم جاودانه بی‌مرگ می‌شوند. در لغت‌نامه دهخدا در مورد آن این چنین آمده است: «درختی است که در همه جا به هم رسد، شبیه به درخت گز و گره‌های آن نزدیک به هم باشد و پارسیان زردشتی در وقت زمزمه در دست گیرند».


تحریف‌ها

با توجه به ویژگی‌های شخصیت‌های بازی و نیز نوع داستان آن، کاملاً هویداست که سازندگان بر آن بوده‌اند تا خوانش و روایت خود را از ایرانیان و ایران باستان ارائه دهند. از آنجا که شاهزاده فردی است که نه چهره وی به ایرانیان شبیه است و نه توان صحبت و یا درک زبان فارسی را دارد، لذا این به اصطلاح بازی بر آن است این گونه القا کند که شاهزاده ایران‌زمین در زمان ایران باستان فردی غیرایرانی بوده است.
 مسئله دیگری که این موضوع را قوت می‌بخشد این است که حکمران ایران فردی به نام مالک است که علاوه بر اینکه نام وی نامی عربی است، همانند برادرش، شاهزاده، زبان فارسی را نمی‌داند. هر چند وی ممکن است به لحاظ چهره و داشتن ریش شباهتی با ایرانیان داشته باشد ولی از آن دسته از شخصیت‌هایی است که بیشتر نقش منفی داشته و در طول بازی به دلیل گوش نکردن به توصیه‌های شاهزاده و نیز شیفتگی نسبت به قدرت، تبدیل به دشمن شاهزاده شده و توسط وی کشته و نابود می‌گردد. همچنین، پدر شاهزاده و مالک، فردی به نام شارامان است که مقر حکومتش در بابل، شهری واقع در عراق کنونی، می‌باشد و این شهر بی‌نام که مالک حاکم آن است و در اول بازی مشخص می‌شود که دشمنانی که به آن حمله کرده‌اند به زبان فارسی صحبت می‌کنند، جزو مناطق تحت حکومت شارامان به حساب می‌آید.


در خصوص آثار باستانی و نقش‌های برجسته حکاکی‌شده بر روی سنگ نیز می‌توان گفت در ایران باستان، به ویژه در دوران هخامنشی، نقش برجسته شیر بالدار وجود دارد، اما هیچ‌گونه مدرکی دال بر وجود نقش برجسته قوچ و مار که توسط ایرانیان باستان حکاکی شده باشد وجود ندارد. همچنین، در این بازی بازی‌باز باید با تخریب کوزه‌ها، سفال‌ها و حتی مجسمه‌های دوران هخامنشی به امتیازهای خود بیفزاید تا بتواند قدرت خویش را افزایش دهد.




نکته قابل توجه دیگر این است که در بازی‌نامه اصلی، محل ورودی به شهر اجنه درست زیر مکانی قرار دارد که مقبره سلیمان در آنجاست، و بر روی دیواره و مقبره سلیمان‌، ظاهراً نوشته‌هایی با خط میخی حکاکی شده است. بر اساس منابع تاریخی، مرکز حکومت حضرت سلیمان در شهر بیت‌المقدس و یا اورشلیم قرار دارد و این در حالی است که سندی دال بر وجود مجسمه‌های هخامنشی یا خط میخی در این محل وجود ندارد. از این رو، یا سازندگان بازی می‌خواهند نشان دهند که آثار باستانی دوران هخامنشی مربوط به ایرانیان نیست و یا این که برخی آثار را به ایرانیان نسبت دهند.
برای اطلاعات بیشتر در خصوص جعلیات و تحریفات صورت‌گرفته در خصوص آثار باستانی ایران می‌توانید به این گزارش مراجعه کنید.

از مسئله تاریخی که بگذریم به مسئله مذهبی می‌رسیم. با توجه به نمادها و مجسمه‌های موجود در این بازی، ایرانیان باستان چیزی جز بت‌پرست معرفی نشده‌اند. البته در خصوص این که آیا ایرانیان باستان کیش و آیین بت‌پرستی داشته‌اند یا نه، و یا اینکه دین و مذهب مردم آن زمان، که زمان این بازی با توجه به مجسمه‌ها و خط میخی موجود ظاهراً به دوران هخامنشی بازمی‌گردد، چه بوده است، نیاز به بررسی تاریخی می‌باشد. اما تا آنجا که نگارنده می‌داند مردم ایران باستان پیرو دین زردشت و یا همان زرتشت بوده‌اند که یکتاپرست می‌باشد. به هر حال، مسئله دیگر این است که در دو نسخه فوق، که به شرح آنها پرداخته شد، دو جن وجود دارند که نام هر یک از آنها یکی از القاب بانوی دو عالم حضرت فاطمه (س) است، یعنی راضیه و زهرا. آیا انتخاب چنین اسامی‌ای برای این شخصیت‌ها تصادفی است؟

اگر از دیدگاه مذهبی به قضیه نگاه کنیم می‌توان این چنین گفت که طبق احادیث قدسی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است خداوند کل کائنات را به خاطر وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا (س) آفریده است: «لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا علی لما خلقتک، و لو فاطمه لما خلقتکما» (اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم، و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم، و اگر فاطمه نبود شما دو تا را خلق نمی‌کردم). البته در اینجا به معانی و برداشت‌های مختلفی که این حدیث قدسی می‌تواند داشته باشد نمی‌پردازیم، اما مسلماً این حدیث و احادیث دیگر نشان‌دهنده مقام والای ام‌ابيها است. همچنین، از آنجا که انسان با اطاعت از خالق خود می‌تواند تبدیل به اشرف مخلوقات گردد که مقامش از اجنه و همه کائنات بالاتر است،‌ مسلماً حضرت فاطمه زهرا (س) یکی از اشرف‌ترین و مقرب‌ترین مخلوقات نزد خداوند است. با ترفندی که سازندگان این بازی بکار برده‌اند، به طور غیرمستقیم مقام و جایگاه این حضرت را تا حد یک جن پایین آورده و ایشان را آنگونه که خواسته‌اند به نمایش گذاشته‌اند. بی‌شک این نوعی قبح‌زدایی و بابی است برای اینکه دشمنان اسلام و شیعیان بتوانند در آینده راحت‌تر و آزادانه‌تر دست به توهین‌های دیگر خود بزنند.

 


مسئله بعدی، مربوط به عنوان این بازی است. اکثر سایت‌ها به اشتباه نام آن را شاهزاده «ایرانی» ترجمه کرده‌اند. حال آنکه نام اصلی آن شاهزاده «ایران» و یا به عبارت دیگر «شاهزاده فارس» (Prince of Persia) است. در عنوان انگلیسی آن، Persia نه نقش صفتی که نقش اسمی دارد و ترجمه دقیق آن «فارس» یا «ایران» است. عبارت «شاهزاده ایرانی» این را به ذهن متبادر می‌سازد که این بازی در مورد یکی از شاهزاده‌های ایرانی (از تبار ایرانیان) است و حال آنکه عبارت «شاهزاده فارس یا ایران» کاملاً چیز دیگری را نشان می‌دهد. در این عبارت مشخص است که این بازی در مورد شاهزاده و حاکمی می‌باشد که بر فارس و ایران‌زمین حکومت می‌کند؛ نه آنکه اصالت وی ایرانیست. عدم توانایی شاهزاده و برادرش در فارسی صحبت کردن، معرفی شارامان به عنوان پدر شاهزاده و حاکم ایران که مقر حکومتش در بابل است، و نیز اسامی انتخاب‌شده خود گواهی بر این مدعاست.


مسلماً فرد و جامعه‌ای که هویت ندارد ــ خواه فردی و خانوادگی و ملی باشد و خواه فرهنگی و علمی و مذهبی ــ حرفی برای گفتن و عرض اندام کردن و یا حتی دفاع کردن از آن را ندارد. چنین فردی دچار ازخودگریزی و بیگانه‌پرستی می‌شود. یکی از رویکردهای این بازی این است که از ایرانیان هویت ملی، فرهنگی و مذهبی آنان را گرفته و سپس آن چه را که خود می‌خواهد به آنها القا کند.

در خصوص نمادهای فراماسونری این بازی نیز، تنها به ارائه تصاویر آن در نسخه Wii بسنده می‌شود. در نهایت می‌توان گفت این بازی و نسخه‌های قبلی آن، آمیخته‌ای از حقیقت و کذب بوده و چیزی جز تحریف تاریخ و عقاید ایرانیان باستان و مردم فارس را به همراه ندارند.



سخن پایانی

متأسفانه برخی سایت‌های بازی به جای داشتن دید انتقادی نسبت به این بازی تنها به تعریف و تمجید آن پرداخته و حتی برخی از آنها افزوده شدن زبان فارسی، آن هم در حد چند کلمه و جمله و از زبان دشمنان و شیاطین، را به فال نیک گرفته و آن را نشانه عملکرد بهتر شرکت مذکور در ساخت بازی دانسته‌اند.

آیا شرکت سازنده بازی دلش بیشتر از ما سوخته و به درد آمده و می‌خواهد پیشینه فرهنگی، زبانی و مذهبی ما را برای جهانیان به تصویر بکشد تا ما به آن افتخار کرده و به خود ببالیم؟ آیا ما این قدر دچار استیصال و درماندگی شده‌ایم و فریاد کمک سر داده‌ایم که شرکت مذکور بخواهد برای ما کاری انجام دهد؟ آیا یک شرکت بیگانه می‌آید از جیب خود هزینه کرده و برای ما دست به تبلیغ فرهنگی بزند؟ و یا این که ما ایرانیان آنقدر منفعل شده‌ایم که اجازه می‌دهیم بیگانه‌ای هر آنچه را که مطلوبش است در مورد ما و عقاید، رسوم، و مذهب ما بگوید و هر نوع تحریفی را که می‌خواهد در آن به وجود آورده و یا آن را به سخره بگیرد؟

البته مسلماً اگر نقدی هست متوجه خود ماست و نه شرکت سازنده. به قول ناصر خسرو: «چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید// گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست».
 آن جا که ما میدان را خالی گذاشته و اجازه می‌دهیم تا بیگانگان دست به فعالیت بزنند و وارد مسائل فرهنگی و مذهبی ما شوند، نباید انتظار چیز بهتری غیر از این داشت. وقتی ما دست روی دست گذاشته و آنچنان که باید و شاید کاری انجام نمی‌دهیم، بیگانگان قدرت و جرات می‌یابند تا آرام آرام اهداف خود را پیش برده و برای ما فرهنگ و مذهب و تاریخ مورد نظر خود را بسازند. این ما هستیم که باید شدیداً مورد نقد و نکوهش قرار گیریم و از خود بپرسیم چرا با وجود آگاهی از نفوذ بازی‌های رایانه‌ای در میان نسل جوان و تأثیر زیاد آن بر روی آنها و جامعه، و نیز به رغم وجود نیروهای بااستعداد و امکانات لازم، هنوز آن طور که شایسته و بایسته است در این زمینه وارد عمل نشده و دست به فعالیت نزده‌ایم.
البته بی‌انصافی است که بگوییم در این زمینه اصلاً کاری صورت نگرفته است. در سال‌های اخیر بازی‌هایی چون آسمان دژ، گرشاسب، شمشیر نادر، لطف علی خان زند و غیره ساخته و وارد بازار شده است. این روند حتی به گونه‌ای بوده است که در ماه گذشته نخستین جشنواره بازی‌های رایانه‌ای نیز در برج میلاد برگزار شد. با این حال، باید گفت که لازم است بیشتر در این زمینه هزینه کرده و همت گماریم تا جایی که گوی سبقت را حداقل در بازتاب و معرفی مسائل باستانی، فرهنگی، و مذهبی خود از چنین شرکت‌های خارجی ربوده و حتی در سطح بین‌المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم، که البته کاری است هزینه‌بر و نیازمند همت بلند.
با این حال، همچنین باید مواظب بود که دچار کپی‌برداری و تقلیدِ صِرف از شرکت‌های خارجی نیز نشویم. به امید آن روز.

نویسنده: وحید صادقی‌جو