سفیر چین در آمریکا را به صرف یک نوشیدنی به هتلم دعوت کردم؛ هنگامی که وارد شد، او را به یک میز آرام در می‌خانه هدایت کردم. همان‌جا، با کوکتل، به توافق نهایی درباره لیست تحریم‌ها رسیدیم.

گروه بین‌الملل مشرق-" هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و هم‌سر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون یکی از نامزدهای انتخابات سال 2016 میلادی و طبق نظرسنجی‌ها از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار است.هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. فصل هجدهم این کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران می‌پردازد که این فصل، "ایران: تحریم‌ها و رازها" نام دارد. گروه بین‌الملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی خلاصه‌ای از فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخاب‌های سخت" را در چند بخش منتشر کند.

بخش اول این گزارش را می‌توانید از این‌جا و بخش دوم را از این‌جا بخوانید.


بخش سوم

  • اختلاف‌هایمان با چینی‌ها و روس‌ها داشت کم‌تر می‌شد و به نظر می‌رسید داریم به توافقی نزدیک می‌شویم که دقیق‌ترین [و شدیدترین] تحریم‌های تاریخ را [به ایران] تحمیل می‌کرد. چیزی نمانده بود به هدفمان برسیم که یک اتفاق غیرمنتظره افتاد. 17 مه 2010، در یک کنفرانس مطبوعاتی موفق در تهران، رؤسای‌جمهور برزیل، ترکیه و ایران اعلام کردند بر سر مبادله اورانیوم غنای کم ایران با میله‌های سوخت رآکتور به توافق رسیده‌اند.


  • ایران [در این توافق جدید] مالکیت اورانیومی را که از کشور خارج می‌کرد در اختیار داشت و حق داشت، هر زمانی [که بخواهد] آن را دوباره وارد کند. با این حال، نگران‌کننده‌ترین موضوع این بود که ایران هم‌چنان اعلام می‌کرد حق غنی‌سازی اورانیوم را تا درصدهای بالاتر دارد. به طور خلاصه، این توافق‌نامه، نیاز ایران در دست‌یابی به میله‌های سوخت برای رآکتورهای تحقیقاتی را برطرف می‌کرد، اما ذره‌ای از نگرانی‌های جهان در مورد برنامه غیرقانونی سلاح‌های این کشور، کم نمی‌کرد. این کار، اقدام تهران برای از مسیر خارج کردن تلاش‌های ما در جهت اعمال تحریم‌ها در سازمان ملل بود... و احتمال زیادی هم داشت که موفق شوند.


  • اوایل ماه مارس سال 2010، با "لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا" رئیس‌جمهور برزیل در "برازیلیا" [پایتخت این کشور] ملاقات کردم. به او توضیح دادم چرا این [معامله] می‌تواند نتیجه بدی [داشته] باشد و سعی کردم او را از دنبال کردن این راه‌حل منصرف کنم، اما سیلوا قبول نمی‌کرد. او نظر من را در مورد این‌که ایران صرفاً دارد برای به دست آوردن زمان، بازی می‌کند، رد می‌کرد.


  • اوباما به دنبال اقدامات من، نامه‌ای به سیلوا نوشت و بر نگرانی‌های ما تأکید کرد: "به نظر می‌رسد ایران نوعی استراتژی را دنبال می‌کند که طراحی شده است تا تصور انعطاف‌پذیری را ایجاد کند، بدون موافقت با اقداماتی که بتواند به ایجاد اعتماد متقابل و اطمینان منجر شود." وی همین پیام را به اردوغان در ترکیه نیز منتقل کرد.


  • نه مسکو و نه پکن در مورد روند [تصویب قطع‌نامه تحریم‌های ایران] مشتاق نبودند، و حس می‌کردم اگر فرصتی برای "پیچاندن" و دادن زمان بیش‌تر به ایران ببینند، در یک چشم به هم زدن، آن را غنیمت می‌شمرند. اولین نگرانی من، وقتی خبردار شدم سیلوا، اردوغان و احمدی‌نژاد به توافق رسیده‌اند، همین بود. "سلسو آموریم" وزیر خارجه برزیل هم در یک کنفرانس مطبوعاتی، [نگرانی من را] تأیید کرد: "این طرح، مسیری برای گفت‌وگو است و هر زمینه‌ای را برای تحریم‌ها از بین می‌برد."


  • به آموریم گفتم: "ما یک ضرب‌المثلی داریم: حلوای تنترانی، تا نخوری ندانی." آموریم جواب داد: "من با شما موافقم که طعم حلوا مهم است، اما باید زمان برای آوردن قاشق و امتحان کردن وجود داشته باشد." و من پاسخ دادم: "این حلوا، الآن بیش از یک سال است که پخته شده است!"


  • ما در اصل [تصویب قطع‌نامه تحریم‌ها] با چین و روسیه توافق کرده بودیم، و من در اولین فرصت پس از کنفرانس مطبوعاتی در تهران، با عجله این موضوع را اعلام کردم. با این وجود، تا زمانی که رأی‌های واقعی در نیویورک داده نمی‌شد، هیچ چیزی قطعی نبود. هنگامی که پکن در بیانیه‌ای محتاطانه، از توافق برزیل و ترکیه [با ایران] استقبال کرد، من می‌توانستم حس کنم که زمین [بازی] در حال عوض شدن است.


  • دور میز یک شام طولانی با "دای بینگوئو" [مشاور دولت چین] مفصلاً درباره مسئله صحبت کردیم. گفتم که وقتش رسیده هرگونه مسئله باقی‌مانده درباره متن قطع‌نامه تحریم‌ها را حل و فصل کنیم. با صراحت به "دای" گفتم: "این موضوع برای ما مهم است. اگر می‌خواهیم یک رابطه هم‌کاری برقرار کنیم، آن‌طور که اوباما و "هو" [رئیس‌جمهور چین] متعهد شده‌اند، چین باید در شورای امنیت با ما هم‌راه باشد."


  • نشست "سازمان کشورهای آمریکایی" به میزبانی پرو حاشیه‌ای مثبت داشت. "ژانگ یسوئی" سفیر چین در آمریکا را به صرف یک نوشیدنی به هتلم دعوت کردم. هنگامی که وارد [هتل] شد، او را به یک میز آرام در می‌خانه هدایت کردم. [من و ژانگ] همان‌جا، با کوکتل پرویی، به توافق نهایی درباره لیست تحریم‌ها رسیدیم. شورای امنیت سازمان ملل قطع‌نامه 1929 [تحریم‌ها] را با رأی 12 به 2 تصویب کرد. این قطع‌نامه دقیق‌ترین [و شدیدترین] تحریم‌های تاریخ را علیه ایران تصویب کرد.


  • ترکیه و برزیل به قطع‌نامه 1929 رأی منفی دادند. لبنان با وساطت من، "بایدن" معاون رئیس‌جمهور، و "ری لاهود" وزیر حمل‌و‌نقل و از آمریکایی-لبنانی‌های برجسته، در آخرین لحظات، رأی ممتنع داد. چند ساعت قبل، از کلمبیا با "میشل سلیمان" رئیس‌جمهور لبنان، تماس گرفتم و به او اصرار کردم که رأی منفی ندهد، کاری که بر اساس نیازهای سیاسی خود را در داخل کشور تمایل داشت انجام بدهد. می‌دانستم با تصمیم‌های دشواری مواجه است و نهایتاً از رأی ممتنع لبنان خوشحال شدم.


  • من به آن‌چه به دست آورده بودیم افتخار می‌کردم. ایران در طول سال‌های ریاست‌جمهوری بوش توانسته بود قدرت‌های بزرگ جهان را مقابل یک‌دیگر به بازی بگیرد و مانع تحریم‌های جدی بین‌المللی شود. دولت اوباما این وضعیت را تغییر داد. قطع‌نامه سازمان ملل راه را برای تحریم‌های یک‌جانبه بیش‌تر و بسیار سخت‌تر توسط آمریکا و دیگر کشورها باز کرد. ما در طول این فرآیند با رهبران کنگره هماهنگ کرده بودیم و کنگره به زودی قانونی تصویب می‌کرد که ضربه سخت‌تری به اقتصاد ایران می‌زد. با شرکای اروپایی‌مان هم در مورد گام‌های جدیدی که باید بردارند گفتگو می‌کردم.


  • دسامبر سال 2010، برای کنفرانسی درباره امنیت در خلیج فارس به بحرین سفر کردم. وسط سخنرانیم طی ضیافت شام در سالن رقص "ریتز کارلتون" [صحبت‌هایم را] قطع کردم و گفتم: "اکنون می‌خواهم مستقیماً خطاب به هیأت اعزامی به این کنفرانس از دولت جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم." سالن ساکت شد. "منوچهر متکی" وزیر امور خارجه ایران به فاصله چند صندلی از من نشسته بود. گفتم: "نزدیک به دو سال پیش، اوباما پیشنهاد صادقانه گفت‌وگو را به دولت شما ارائه داد. ما هنوز هم به این پیشنهاد متعهد هستیم. شما حق [برخورداری از] یک برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای را دارید، اما هم‌راه این حق، یک مسئولیت معقول هم می‌آید: این‌که از پیمانی تبعیت کنید که زیرش را امضا کرده‌اید، و نگرانی‌های جهان در مورد فعالیت‌های هسته‌ای خود را به طور کامل رفع کنید. ما به شما اصرار می‌کنیم که این گزینه را انتخاب کنید، به خاطر مردمتان، به خاطر منافعتان، و به خاطر امنیت مشترک ما."


  • وقتی ضیافت شام تمام شد خطاب به متکی صدا کردم: "سلام، آقای وزیر!" او زیر لب چیزی به زبان فارسی گفت و رویش را آن طرف کرد و رفت. چند دقیقه بعد، دوباره با یک‌دیگر برخورد کردیم، این بار خارج از ساختمان، در پارکینگ. بار دیگر دوستانه او را صدا زدم. باز هم حاضر نشد پاسخم را بدهد.


  • اکتبر سال 2011 تصمیم گرفتم به "مسقط" برگردم و دیدار دیگری با سلطان ["قابوس" پادشاه عمان] داشته باشم. او هنوز هم مشتاق به آغاز مذاکرات [مخفیانه میان آمریکا و ایران] بود. قرار شد "جیک سالیوان" [مشاور ارشد دولت در مذاکرات هسته‌ای با ایران] و "پونیت تالوار" [مدیر ارشد امنیت ملی در امور ایران، عراق، و کشورهای خلیج فارس] و یک تیم کوچک را برای شروع مذاکرات بفرستیم. سناتور "جان کری" با یکی از عمانی‌های نزدیک به سلطان صحبت می‌کرد و ما را در جریان اتفاقات قرار می‌داد. سالیوان باتجربه‌ترین دیپلمات وزارت خارجه نبود که می‌توانستم برای اولین و حساس‌ترین دیدار با ایرانی‌ها انتخاب کنم، اما محتاط بود و من به او اعتماد مطلق داشتم.