«... شهدایی که در همه کوران جنگ، فریاد رسی بودند برای همه گرفتاران دشمن، نوری بودند برای تاریکی جمع ما، امیدی بودند برای همه مظلومان، ناصری بودند برای دین خدا، مرهمی بودند بر همه زخمها، سرپرستی بودند بر همه یتیمان. خدایا تو شاهدی که قلبم میسوزد. خدایا تو شاهدی که از غمشان کمرهای مان تا شده است. خدایا چگونه میتوانم با زبانی که طهارت آن را ندارد من حاج یونس را برای شما وصف کنم؟ چگونه میتوانم من چهره مهتاب که نه زرد بود نه قرمز، نه نور بود و نه تابیده از نور. جلوهای از نور او بود که خاک جبهه پوشانده بود ولی از روی خاک نورانی بود؛ شهید دریجانی را برای شما تشریح کنم؟ چگونه میتوانم مظلومیت حاج علی محمدی را؟ چگونه میتوانم آن بدن موج موج ترکش و نحیف شهید و پر رنج عابدینی، تاجیک، شول، میر حسینی را ...»
به مناسبت ایام اجرای عملیات کربلای 5 مروری داریم بر بخشی از فعالیتهای شهدایی که سردار سلیمانی در این فیلم از آنها یاد میکند.
یونس زنگیآبادی
یونس زنگیآبادی در سال 1340 شمسی در زنگیآباد کرمان به دنیا آمد. پدرش ملاحسین مردی مومن و عاشق اهل بیت (ع) بود. پدر یونس در سن 75 سالگی از دنیا رفت. در آن زمان او 12 سال بیشتر نداشت. از این پس،یونس نوجوان برای کمک به تامین هزینههای زندگی در کنار درس خواندن، به کارگری روی آورد. با شروع زمزمههای انقلاب، در حالی که دانشآموز دبیرستان بود در تظاهرات و حرکتهای انقلابی نقشی جدی داشت. در دوران دفاع مقدس نیز تدبیر، شجاعت و جسارت او در عملیاتهای مختلف باعث شد تا او را فرماندهی بنامیم که تمام زندگیاش در جبهههای جنگ خلاصه میشد. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه رفت تا اینکه 25 دی ماه 1365 در عملیات «کربلای5» در حالی که «فرمانده تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثار الله» بود در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
ذبیحالله دریجانی
ذبیحالله دریجانی دوم خرداد ۱۳۴۰ در روستای دریجان از توابع شهرستان «بم» به دنیا آمد. پدرش یدالله و مادرش رزمخواه نام داشت.تا پایان مقطع متوسطه درس خواند ودیپلم برق گرفت. در سال ۱۳۶۰ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. مدتی در«معاونت پرسنلی لشکر 41 ثارالله» به خدمت خود در جبهههای جنگ ادامه داد تا اینکه بعد از ماهها جنگ و نبرد و شرکت در عملیاتهای متعدد با اصرار زیاد فرماندهانش به «معاونت ستاد لشکر پیروز 41 ثارالله» مصوب شد. شهید در عملیات پیروزمند «والفجر8» شدیداً بر اثر مواد شیمیایی مجروح شد اما پیش از آنکه بهبودی یابد در جبهه حاضر شد تا اینکه 30 دی ماه 1365 در جریان عملیات «کربلای5» در منطقه شلمچه به شهادت رسید. مزار این فرمانده دلاور در گلزار شهدای زادگاهش واقع است و برادرش «جعفر» نیز به شهادت رسیده است.
حاج علی محمدیپور
حاجعلی محمدیپور فرزند جواد سال 1338 در روستای «دقوقآباد» از توابع «نوق» رفسنجان متولد شد. در سال 1361 به استخدام شرکت ملی صنایع مس ایران درآمد و در امور ذوب مجتمع مِس سرچشمه مشغول به کار شد اما همزمان با آغاز جنگ تحمیلی دست از کار شست و به جبهه رفت. در دوران دفاع مقدس فرمانده «گردان 412 فاطمه الزهرا(س)» از لشکر41 ثارالله بود. این فرمانه دلاور یکی از همرزمان حاج قاسم سلیمانی بود که در عملیات «کربلای 5» و روز 19 دی ماه 1365 در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد. بنا به روایت حاج قاسم سلیمانی،« یکی از خصلتهای حاج علی این بود که در ریزه کاریها دقت داشت. مثلا امکان نداشت معبری که بنا بود گردانش شب برای عملیات از آن عبور کند را خودش شخصا چک نکند. اصلا محال بود تا معبر را چک نکرده باشد زیر بار عملیات برود. یعنی تا آن انتهای میدان که ما به او اجازه میدادیم جایی که اگر جلوتر میرفت امکان بود اسیر شود و لو برود میرفت و معبر را چک میکرد. لذا قبل از اینکه گردان میدان را ببیند او با فرمانده گروهانها بارها میرفت و میدان را میدید.»
علی عابدینی
علی عابدینی سال ۱۳۴۳ در روستای کورگه استان گیلان به دنیا آمد. علی که تا کلاس سوم راهنمایی درس خوانده بود، مدرسه را رها کرد و در مغازهای که برای خود دست و پا کرده بود درب سازی میکرد. با شروع جنگ تحمیلی عابدینی به جبهه رفت و پس از مدتی «فرماندهی گردان ۴۱۰ غواص لشکر ۴۱ ثارالله» را بر عهده گرفت. علی سرانجام دی سال ۱۳۶۵ در شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
حسین تاجیک
حسین تاجیک در اولین روزهای بهار سال 1342در روستای شادبهار از توابع شهرستان کهنوج به دنیا آمد. این فرمانده در سرمای بهمن ماه سال 1365دراطراف «نهر جاسم» در جریان عملیات کربلای5 به شهادت رسید. حاج قاسم سلیمانی درباره این شهید گفته است:«حسین برای بسیجیها همچون حسین فرماندهی میکرد. جا دارد بگویم که بسیجیان کهنوج یتیم شدند چون حسین پدری بس عزیز و بزرگوار بود. او فرمانده گردانی به نام «415 کربلا» بود اما امید لشکر ما بود.»
احمد شول
احمد شول در سال 1336 هجری شمسی در روستای «امیرآباد شول» در شهرستان « سیرجان »پای به عرصه وجود گذاشت. او در جبهه ابتدا مسئولیت را با فرماندهی گروهان شروع کرد و تا فرماندهی گردان پیش رفت و هنگام شهادت فرمانده گردان 416 لشکر 41 ثارالله یعنی فرمانده واحد ادوات(ضد زره)لشکر 41 ثارالله بود.
میرقاسم میرحسینی
حاج میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲در روستای «صفدرمیربیک» شهرستان زابل متولد شد. او کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند . او برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد. پس اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت شد. در سال ۱۳۶۱ بعنوان فرمانده گردان «شهید مطهری» منصوب شد و پس از شرکت در عملیاتهایی همچون «رمضان» و «والفجر مقدماتی»،با لیاقتی که فرماندهان در او دیدند،میرقاسم را به عنوان «مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله (ع)»منصوب کردند. میرقاسم در عملیات «خیبر» به عنوان «فرمانده تیپ» منصوب شد و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوریهای فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچار مسمومیت ناشی از گازهای سمی شد و به پشت جبهه اعزام شد و پس از آن به تهران آمد. در سال ۱۳۶۴ به زیارت خانه خدا رفت و در همان سال به عنوان «قائم مقامی لشکر ۴۱ثارالله(ع)» معرفی شد.
او در عملیاتهای «کربلای ۴ » و «کربلای ۵ » شجاعانه جنگید و در عملیات کربلای ۵ پس از ساماندهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. حاج قاسم سلیمانی در توصیف این فرمانده دلاور گفته است:«سیدالشهدای همه شهدای استان سیستان و بلوچستان و بزرگ لشکر ثارالله که واقعا امروز من در هر مأموریتی جای او را خالی می بینم، شهید میرحسینی است.»