به گزارش مشرق، متن زیر سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در هیئت شهدای گمنام است.
امشب میخواهم یک راز دیگری را با شما در میان بگذارم. آن راز چیست؟ نقطۀ آغاز خرابی یک آدم مومن کجاست؟ خیلی ها که در نقطه آغاز خرابی هستند، فکر نمیکنند در حال خراب شدن هستند، اتفاقاً حس میکنند خیلی آدمهای خوبی هستند. واقعش هم این است که هنوز خراب نشدهاند ولی در آستانۀ خراب شدن هستند. یک مؤمن که در حال فاسد شدن است و ایمانش دارد میگندد، دقیقاً از کدام نقطه شروع شده است؟ یک گناه درشت؟ نه نه این طوری نیست.
آن لحظۀ خرابی، «واقعبینی» مصطلح است! در کنار صحبت از خدا، کمی هم میگوید: آدم باید واقعبین باشد. زاویه گرفتن شروع شد. آغاز انحراف یک انسان این هست که واقعبین شود، ولی خدا را از واقعیاتش حذف کند، و به عنوان یک واقعیت نبیند. خب داری خراب میشوی، وگرنه خدا خودش یک واقعیت است دیگر! لشکر خدا و وعدههای الهی هم واقعی است. اگر منافقین ادعای واقعبینی دارند، ما هم واقعبین هستیم،اما همۀ واقعیت!
آغاز یک انحراف و بدبختی برای یک ملت این است که وعده های الهی را واقعی نبیند. (وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا؛ احزاب/12) آغاز بدبختی یک انسان این است که واقعبین شود اما فقط واقعیتهای سطحی را ببیند، فقط واقعیتهای منفی را ببیند، فقط واقعیت های کوچک را ببیند، ولی واقعیتهای بسیار بزرگتر و بسیار اثرگذارتر را نبیند!
اگر 27 میلیون آدم در اربعین به بیابان بریزد به طرف اباعبدالله حرکت کند، صفرهایش را یادشان میرود، اما اگر بگویند 27 هزار نفر در شهری داد میزنند که ما موسیقی آزاد میخواهیم، 27 هزار نفر را برای خودش قدرت میبیند، ولی 27 میلیون نفر را اصلا نمیبیند. بهش میگویی: بیا بنشین حساب کن، امام حسین(ع) خیلی بیشتر طرفدار دارد، اینجا هزینه کن؛ نمیفهمد. واقعیتهای بسیار بزرگ را نمیبیند! قرآن به اینها میگوید: صُمٌ بُکمٌ عُمی؛ کر و کور و گنگ. اصلاً نمیشود با او حرف زد، چون واقعیتهای بزرگ را نمیبیند.
دوستان هر کسی نفس و روح خودشان را بپاید و مطالعه کند، ببیند در حال خراب شدن هستند یا نیستند؟
امشب میخواهم یک راز دیگری را با شما در میان بگذارم. آن راز چیست؟ نقطۀ آغاز خرابی یک آدم مومن کجاست؟ خیلی ها که در نقطه آغاز خرابی هستند، فکر نمیکنند در حال خراب شدن هستند، اتفاقاً حس میکنند خیلی آدمهای خوبی هستند. واقعش هم این است که هنوز خراب نشدهاند ولی در آستانۀ خراب شدن هستند. یک مؤمن که در حال فاسد شدن است و ایمانش دارد میگندد، دقیقاً از کدام نقطه شروع شده است؟ یک گناه درشت؟ نه نه این طوری نیست.
آن لحظۀ خرابی، «واقعبینی» مصطلح است! در کنار صحبت از خدا، کمی هم میگوید: آدم باید واقعبین باشد. زاویه گرفتن شروع شد. آغاز انحراف یک انسان این هست که واقعبین شود، ولی خدا را از واقعیاتش حذف کند، و به عنوان یک واقعیت نبیند. خب داری خراب میشوی، وگرنه خدا خودش یک واقعیت است دیگر! لشکر خدا و وعدههای الهی هم واقعی است. اگر منافقین ادعای واقعبینی دارند، ما هم واقعبین هستیم،اما همۀ واقعیت!
آغاز یک انحراف و بدبختی برای یک ملت این است که وعده های الهی را واقعی نبیند. (وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا؛ احزاب/12) آغاز بدبختی یک انسان این است که واقعبین شود اما فقط واقعیتهای سطحی را ببیند، فقط واقعیتهای منفی را ببیند، فقط واقعیت های کوچک را ببیند، ولی واقعیتهای بسیار بزرگتر و بسیار اثرگذارتر را نبیند!
اگر 27 میلیون آدم در اربعین به بیابان بریزد به طرف اباعبدالله حرکت کند، صفرهایش را یادشان میرود، اما اگر بگویند 27 هزار نفر در شهری داد میزنند که ما موسیقی آزاد میخواهیم، 27 هزار نفر را برای خودش قدرت میبیند، ولی 27 میلیون نفر را اصلا نمیبیند. بهش میگویی: بیا بنشین حساب کن، امام حسین(ع) خیلی بیشتر طرفدار دارد، اینجا هزینه کن؛ نمیفهمد. واقعیتهای بسیار بزرگ را نمیبیند! قرآن به اینها میگوید: صُمٌ بُکمٌ عُمی؛ کر و کور و گنگ. اصلاً نمیشود با او حرف زد، چون واقعیتهای بزرگ را نمیبیند.
دوستان هر کسی نفس و روح خودشان را بپاید و مطالعه کند، ببیند در حال خراب شدن هستند یا نیستند؟