کد خبر 521598
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۴

شرمندگی باد در جسم خسته اش پنهان بود و به رضا احدی سرگردان و درهم شکسته فکر می کرد.

به گزارش مشرق، می گفت سهم ما از زندگی یک مشت خاطره است و دیگر هیچ. جعفر مختاری فر که روزگاری دیگ جوشان آزادی را لبریز از هیاهو می کرد، حالا به لیوان چای سرد شده روی میز مغازه کوچکش نگاه می کند و زیر باران بی چتر بیرون می رود تا کسی اشک هایش را برای نسل سوخته نبیند.

زنگ زدیم بپرسیم جعفر مختاری فر حقوق 300هزارتومانی باشگاه استقلال را می گیرد یا نه؟

بله؛ می گیرم و خروس قندی می خرم با 300 هزار تومان از کرج تا تهران بیایم و برگردم، جیبم خالی می شود؛ البته از کمیته پیشکسوتان کاری بیش از این بر نمی آید.

چرا؟

تعداد پیشکسوتان زیاد است و با قراردادهای میلیاردی بازیکنان چیزی نمی ماند. اگر جباری نبود همین شندرغاز هم با تاخیر به حساب مان واریز می شد.

ملاقات رضا احدی رفتید؟

سه شنبه می روم باور کنید شوکه شدم چرا رضا باید به این روز بیفتد درست است که نسل ما تباه شد اما دیگر نباید با دست خودمان تیشه برداریم و ریشه را بزنیم. رضا به فکر خودش نبود اصلا.

وقتی گوشه خانه کز کنی و کسی حتی یک شاخه گلایل هم برای نفرستد غمباد می گیری؛ قبول دارید؟

فوتبال است دیگر. کاش باشگاه استقلال هم مثل پرسپولیس بخش کمی از قراردادهای بازیکنانش را به پیشکسوتان اختصاص می داد. برای بازیکنی که یک میلیارد گرفته 10، 20 میلیون پول خرد است.

احدی همیشه از نیمکت هایی که در انحصار تعداد مشخصی مربی است گلایه می کرد!

حرف حساب است. اگر پای پول وسط نباشد اینها یک لحظه روی نیمکت نمی نشینند و می روند دنبال کار نا و آب دار دیگر. فوتبال برای یکسری شده گونی گونی پول و برای ما هم یک دنیا دق حالا هم که به واسطه بی مهری ها رضا افتاده ته چاه لابد بعضی ها برای گرفتن عکس یادگاری صف کشیده اند. لعنت به این چاپلوس ها.

همچنان در سکوت کرج روز و شب را دوره می کنید؟

تا باندبازی هست ما محکوم به نابودی و فراموشی و ویرانی هستیم. باز خدا راشکر یک مشت خاطره برایمان مانده خاطره را که نمی توانند بگیرند.

منبع: روزنامه همشهری