کد خبر 521747
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۴ - ۰۵:۲۴

آیا جز این است که حمله به سفارت ایران در لبنان و انفجار تروریستی در برابر آن که منجر به شهادت تنی چند از بهترین فرزندان ایران و یاران حزب‌الله شد، به اذعان و اعلام منابع اطلاعاتی، به اشاره و دستور مستقیم رژیم آل سعود انجام شده بود؟

به گزارش مشرق، «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم «حسین شمسیان»نوشت:

حرکات و اجتماعات  مردمی، از نخستین روزهای شکل‌گیری انقلاب اسلامی، جزئی از ماهیت و ذات انقلاب بود و در کلام امام راحل عظیم‌الشان، از جمله رموز پیروزی و بقاء انقلاب قلمداد شده است. درمقابل همیشه جمعی بودند که مردمی بودن امور را مانع نظم و انضباط دانسته و معتقد بودند که مردم باید به خانه‌هایشان برگردند! و هنگامی هم که دستشان رسید، اغلب نهادهای مردمی را منحل کردند! اما واقعیت این است که اگر قرار بود انقلاب اسلامی بدون حضور و حمایت مردمی و تنها با تکیه به تدبیر سیاسیون اداره شود، هرگز به قله‌های سربلندی و افتخار کنونی نمی‌رسید. اما این نعمت الهی - همچون بسیاری دیگر از نعم- در کنار برکاتش، آفاتی دارد که ناشی از عدم مراقبت و دوراندیشی است. از آن جمله می‌توان به برخی حرکات اشاره کرد که زمینه را برای نفوذ بدخواهان و بداندیشان فراهم می‌کند. آنچه در ایران و در مقابل سفارت رژیم عقب مانده آل سعود اتفاق افتاد، حضور مردمی حق‌طلب بود اما حوادث بعدی، صورت مسئله را عوض کرد و زمینه مسائلی دیگر را پدید آورد. تا آنجا که برخی کوشیدند جای مسئله اصلی  را با مسئله فرعی دیگر عوض کنند و از این رهگذر، دشمن اصلی و نوکرانش را در حاشیه امن قرار دهند و آن را به سرپوشی برای ضعف و کم‌کاری‌های خود تبدیل کنند! در اینکه ورود به سفارت و اقدامات بعدی، ناپسند و نادرست بود و به اعتبار فرمایشات رهبر عزیز انقلاب در ماجرای سفارت دولت خبیث انگلیس، مورد نهی صریح قرار گرفته بود، تردیدی نیست. این موضوع اساسا محل مناقشه نیست. اما درباره اتفاقات بعد از حادثه و ریشه‌های آن، دو نکته را نباید از نظر دور داشت:
1- این حادثه نخستین حادثه تاریخ از این دست نبود و ما برای مواجهه با آن الگویی روشن در دست داریم. در زمان حیات پیامبر عظیم‌الشان اسلام،گروهی از مسلمانان، به فرمان ایشان، به ماموریت شناسایی و اطلاعاتی اعزام می‌شوند. آنها در محل ماموریت، دشمن را بسیار آسیب‌پذیر می‌بینند. همین امر سبب می‌شود که برخی از آنها بر خلاف ماموریتشان، فرصت را از دست نداده، طی کارزاری کوتاه، عده‌ای از کفار و مشرکین را هلاک کنند! این رخداد در ماه حرام اتفاق می‌افتد و حربه تبلیغاتی بزرگی  بدست مشرکین می‌دهد تا مسلمانان را افرادی لاابالی و غیرپایبند به آیین‌های مقدس و محترم معرفی کنند. (حرمت قتال در ماه‌های حرام، منحصر به اسلام نیست و پیش از اسلام نیز در بین اهالی جزیره‌العرب رایج بود) این فضای تبلیغاتی مسموم، سبب مراجعه مسلمین به پیامبر و پرسش از درستی یا نادرستی این کار و اصل جنگ در ماه حرام گردید. خداوند متعال سفیر وحی را به جانب پیامبر روانه کرد و اینگونه فرمود: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَة أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ  (ای پیامبر) از تو درباره ماه حرام و قتال در آن مى‏پرسند. بگو قتال در ماه حرام گناهى بزرگ است ولى جلوگیرى مشرکین از راه خدا و کفر به آن و جلوگیریشان از رفتن شما به مسجدالحرام و بیرون کردن مؤمنین از آنجا نزد خدا گناه بزرگترى است چون فتنه است و فتنه جرمش از قتل بزرگتر است.» ( سوره بقره آیه 217) می‌بینیم که خداوند متعال در آیه فوق، رفتار مسلمانان را صراحتا تقبیح می‌فرماید و آن را مصداق فعل حرام و نافرمانی الهی معرفی می‌کند، اما بلافاصله با بازگشت به موضوع اصلی یعنی عناد و دشمنی کفار با مسلمانان در امور مختلف، ضرورت توجه به مسئله مهم و محوری و بالاتر دانستن فتنه‌انگیزی از قتل را به آنها می‌آموزد و اینکه رخدادهای جانبی هر چند قابل توبیخ و شایسته محکوم کردن هستند ولی این توبیخ و محکومیت نباید مسئله اصلی را به حاشیه براند.
2- اما فارغ از آنچه شد و آنچه باید انجام بشود، ریشه‌یابی ماجرا و چرایی این رخداد و موارد مشابه بسیار مهم و حائز اهمیت است. حفظ اقتدار سیاسی و عزت مردم یک کشور، از بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین وظایف یک دولت است و در این موضوع تفاوتی بین یک کشور قدرتمند و غیرقدرتمند، مسلمان و غیرمسلمان و ... وجود ندارد. در اصل مردم یک کشور، با انتخاب حاکمان و مسئولان اجرایی، آنها را به عنوان وکیل برای انجام امور مختلف انتخاب می‌کنند و اینکه لفظ «خدمتگزار» برای مسئولان مورد استفاده قرار می‌گیرد، حقیقتی از این جنس است. حال اگر مدیران اجرایی، در عمل به وظایف خود کوتاهی کنند چه اتفاقی می‌افتد؟ مثلا اگر در تامین امنیت غفلت شود، بدیهی است که مردم خود به مبارزه با راهزنان و گردنه‌گیران بر می‌خیزند و در این مسیر ممکن است نسبت به آنچه که باید، زیاده‌روی صورت بگیرد. اینجا نباید و نمی‌توان تنها به سراغ شخص خاطی رفت و او را مواخذه کرد که چرا چنین و چنان کردی!؟ بلکه علاوه بر او و پیش از او، آن که با اهمال و کوتاهی سبب فراهم آمدن چنین وضعیتی شده، مستحق ملامت و سرزنش و مواخذه است. حال باید پرسید آیا در ماجراهای بین ایران و رژیم آل سعود، مسئولان ما به وظایف خود عمل کردند و عزت و حیثیت مردم را حفظ کردند یا نه و با رفتار خود سبب سرشکستگی و پدید آمدن حس خشمی فروخورده در مردم شدند!؟ پاسخ این پرسش ابدا دشوار نیست! بدون کمترین تردیدی و با مروری بسیار کوتاه بر کارنامه مناسبات مشترک، در می‌یابیم که انفعال دیپلماتیک، سبب وضع موجود شده است. آیا جز این است که حمله به سفارت ایران در لبنان و انفجار تروریستی در برابر آن که منجر به شهادت تنی چند از بهترین فرزندان ایران و یاران حزب‌الله شد، به اذعان و اعلام منابع اطلاعاتی، به اشاره و دستور مستقیم رژیم آل سعود انجام شده بود؟ آیا وقتی شاه ماهی اطلاعاتی آل سعود و عامل ویژه بندر بن سلطان -  شاهزاده خبیث و ضد ایرانی آل سعود- در بیروت به دام افتاد، این حکام وهابی آل سعود نبودند که بلافاصله وی را در زندان به قتل رساندند تا راز جنایات و خباثت‌هایشان بر ملا نشود!؟ در مقابل این رفتار آل سعود، ما چه کردیم!؟ آیا سفارت ایران در بیروت، حریم دیپلماتیک ما نبود و تنها سفارت آنها واجد وصف مذکور است!؟ در جریان حادثه تلخ فرودگاه جده، جز قطع عمره (که در اصل بریدن پای عمره‌گزاران ایرانی از کانون اجتماع مسلمین بود) کدام اقدام دیپلماتیک و قانونی دولتمردان، از خشم مردم  کاست؟ اعاده حیثیت مخدوش دو فرزند کشورمان به کجا انجامید؟ در واقعه هولناک و جانکاه منا، مسئولان دولتی و مدافعان دیپلماسی لبخند و تنش‌زدایی چه کردند!؟ آیا جز این بود که حتی برای رفتن به حجاز هم مشکل داشتند و آیا جز این بود که تمنا و واسطه‌تراشی آنها برای جلب نظر مساعد جنایتکاران آل سعود ثمری نداشت و وزیر بچه‌سال سعودی، رفتاری زننده با مسئولان طراز اول ما داشت!؟ آیا جز این بود که رئیس جمهور حاضر نشد سفر به نیویورک را رها کند و به کشور برگردد و تنها بعد از بالا گرفتن فشار افکار عمومی و چالش ناکارآمدی دیپلماسی دولت، چند ساعت زودتر از برنامه،به ایران بازگشت!؟آیا اگر خروش حیدرگونه رهبر عزیز انقلاب نبود،تمناهای دیپلماسی دولت یازدهم آلام مردم را درمان می‌کرد و خشم و بغض مردم را درمانی بود؟واقعیت این است که در آن ماجرای تلخ، رژیم آل سعود اوج رذالت و پستی خود را  با مرگ هزاران نفر از حجاج بیت‌الله‌ الحرام نشان داد و در کشورمان هم دستگاه دیپلماسی، اوج ضعف و ناتوانی را! و تنها فریاد الهی و تهدید و صولت رهبر انقلاب بود که کارگر افتاد و جانیان وهابی را به جای خود نشاند. و بالاخره آیا جز این است که - حسب چندیدن اظهار نظر صریح رئیس جمهور محترم و معاون اول ایشان- توطئه آل سعود و همدستی آنها با شیطان بزرگ، نفت 120 دلاری را به زیر 30 دلار رسانده است؟ اما واکنش دولت در عرصه دیپلماسی و دیپلماسی انرژی چه بود!؟ جز آنکه وزارت نفت ما صراحتا بر افزایش تولید ایران و تامین امنیت انرژی جهانی(!) تاکید کرد، چه واکنشی را شاهد بودیم!؟ آیا جز این بود که در همان ایام و در حالی که کوتاه زمانی از فاجعه منا گذشته بود، دولت از گشودن «فصل نوینی از مناسبات با عربستان» سخن گفت و خشم و حیرت همگان را موجب شد!؟ چندین و چند فقره دیگر از این موارد را می‌توان برشمرد و نشان داد که دولت در عرصه دیپلماسی تا آنجا عقب نشسته که حتی سودان و جیبوتی و ... ما را با قطع رابطه، مورد حمله قرار می‌دهند! آیا بهتر نبود با یکی از این حوادث، دولت ما پیش‌دستی می‌کرد و سفیر رژیم آل سعود را اخراج می‌کرد!؟ مثلا جان بیش از 500 ایرانی، به اندازه پرده‌های آتش گرفته سفارت وهابی‌های ضد اسلام ارزش نداشت!؟
اکنون ضمن آن که به عنوان یک اقدام ضروری بایستی با عوامل حادثه‌ برخورد شود و چنانچه دست‌های آلوده‌ای در کار بوده است، شناسایی و مجازات شوند، نباید علت‌ها را در حاشیه امن پنهان کرد!؟ آیا معاون استاندار یا فلان مقام انتظامی بیشتر مستحق شماتت و مواخذه‌اند یا کسانی که با تساهل غیرقابل توجیه در مقابل حرمت‌شکنی‌های بیگانگان، به جای حس عزت، طعم تلخ بی‌احترامی به مردم در برابر دون‌پایگان و فرومایگان آل سعود را برایشان رقم زده‌اند؟! متاسفانه همین حالا هم شاهد آنیم که رفتار عجیب و غیرقابل قبول دولتمردان ما ادامه دارد. این روزها وزیران آل سعود به دریوزگی از این کشور به آن کشور می‌روند و با پول‌های باد آورده نفتی،  دولت‌ها را مجاب به قطع یا کم کردن رابطه با ما تحریک می‌کنند. ثمر آن را هم می‌بینیم و شاهدیم. در آخرین نمونه دولت تاجیکستان، اعزام دانشجویانش را به ایران، به بهانه «عدم وجود امنیت» متوقف می‌کند!  و متاسفانه نمایندگان مجلس تنها چند ساعت پس از اقدام گستاخانه و بی‌شرمانه تاجیکستان، موافقت‌نامه همکاری امنیتی و انتظامی میان دولت ایران و جمهوری تاجیکستان را تصویب کردند! و نمی‌اندیشند که برای احترام به عزت مردم ایران چند روز دست نگه دارند! واقعا آن همه وعده برای حفظ عزت ایران و ایرانی همین‌ها بود!؟