با توجه به رابطه ایران با تروریسم و ناآرامی‌ها در منطقه، ما هم مثل اسرائیلی‌ها حتی یک ذره اعتقاد نداشتیم که ایران مجهز به سلاح اتمی است.

گروه بین‌الملل مشرق-" هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و هم‌سر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون یکی از نامزدهای انتخابات سال 2016 میلادی و طبق نظرسنجی‌ها از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار است.هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. فصل هجدهم این کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران می‌پردازد که این فصل، "ایران: تحریم‌ها و رازها" نام دارد. گروه بین‌الملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی خلاصه‌ای از فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخاب‌های سخت" را در چند بخش منتشر کند.

بخش اول این گزارش را می‌توانید از این‌جا، بخش دوم را از این‌جا و بخش سوم را از این‌جا بخوانید.


بخش چهارم

  • در طول این دوره، حتی زمانی که کانال مخفی را پی‌گیری می‌کردیم، هم‌زمان دائماً برای افزایش فشارهای بین‌المللی علیه حکومت ایران و مقابله با جاه‌طلبی‌های تجاوزگرانه آن، کار می‌کردیم. [در تمام این مدت] هماهنگی کامل و مداوم با اسرائیل داشتیم و گام‌های بی‌سابقه‌ای برای حفظ برتری نظامی اسرائیل مقابل هر رقیب احتمالی برداشتیم.


  • ما با اسرائیل در زمینه طراحی و ساخت یک شبکه چند لایه پدافند هوایی هم‌کاری کردیم که شامل نسل‌های ارتقایافته موشک‌های "پاتریوت"، رادارهای جدید و پیش‌رفته هشدار سریع، آتش‌بارهای ضدراکت موسوم به "گنبد آهنین"، سایر سیستم‌های محافظت در برابر موشک‌های بالستیک موسوم به "فلاخن داوود" [یا "عصای جادویی"] و [موشک‌های] "ره‌گیر پیکان-3" می‌شد.


  • ساعت‌ها با نتانیاهو بحث کردم. توافق کردیم که یک تهدید معتبر نظامی [علیه ایران] مهم است، به همین دلیل هم اوباما و من بارها و بارها گفتیم: "همه گزینه‌ها روی میز است." به نتانیاهو گفتم سیاست ما مقابل ایران، سیاست "مهار" نیست. با توجه به رابطه ایران با تروریسم و ناآرامی‌ها در منطقه، ما هم مثل اسرائیلی‌ها [حتی یک ذره] اعتقاد نداشتیم که ایران مجهز به سلاح اتمی، قابل‌قبول یا قابل‌مهار است. بنابراین همه گزینه‌ها واقعاً روی میز بود، از جمله [استفاده از] نیروی نظامی.


  • دولت اوباما و کنگره از طریق قوانین و اقدامات اجرایی، با یک‌دیگر هم‌کاری می‌کردند تا تحریم‌های شدیدتر و سخت‌تری را اعمال کنند. من بیش از هر کار دیگری، خودم را موظف کرده بودم که مصرف‌کنندگان اصلی نفت ایران را متقاعد کنم تا نفت کم‌تری از تهران بخرند. با هر کشور جدیدی که [با پیشنهاد من] موافقت می‌کرد، خزانه ایران ضربه بزرگی می‌خورد. رگ حیاتی ایران، نفت آن بود. بنابراین ما هر چه می‌توانستیم کردیم تا تجارت را، به خصوص در زمینه نفت، برای ایران دشوار کنیم.


  • اروپایی‌ها در این مسیر، شرکای ضروری ما بودند و زمانی که همه 27 عضو اتحادیه اروپا توافق کردند نفت ایران را تحریم کامل کنند، یک ضربه بزرگ [به درآمدهای دولت ایران] وارد شد. تحت یک قانون جدید که دسامبر 2011 توسط اوباما امضا شد، کشورهای دیگر یا باید هر شش ماه یک بار نشان می‌دادند مصرف نفت ایران را به طور مؤثری کاهش داده‌اند، یا در غیر این صورت خودشان تحریم می‌شدند. هر جا ایران سعی می‌کرد نفت بفروشد، تیم ما هم آن‌جا حضور داشت، منابع جای‌گزین معرفی می‌کرد و خطرات مالی معامله با یک [کشور] منفور در جهان را توضیح می‌داد.


  • تلاش‌های ما در نهایت موجب شد تا تمام مشتریان عمده [نفت] ایران، حتی بی‌میل‌ترین آن‌ها [مانند هند]، توافق کنند که خرید نفت از ایران را کاهش دهند. نتیجه، چشم‌گیر بود: تورم در ایران بیش از 40 درصد افزایش و ارزش پول این کشور به طرز چشم‌گیری کاهش یافت. صادرات نفت ایران از 2.5 میلیون بشکه نفت خام در روز در اوایل سال 2012، به حدود 1 میلیون بشکه کاهش پیدا کرد، که منجر به از دست رفتن بیش از 80 میلیارد دلار از درآمد دولت ایران شد. حتی احمدی‌نژاد هم که دائماً انکار می‌کرد تحریم‌ها اثری [بر اقتصاد ایران] داشته باشد، شروع به شکایت از "هجوم اقتصادی" کرد.


  • من سال‌ها در مورد "تحریم‌های فلج‌کننده" صحبت کرده بودم و بالأخره این تحریم‌ها در حال تبدیل شدن به واقعیت بود. نتانیاهو به من گفت، آن‌قدر این عبارت را دوست دارد که آن را ابداع خودش می‌داند. من به ائتلافی که ساخته بودیم و اثربخشی تلاش‌هایمان افتخار می‌کردم، اما هیچ لذتی از سختی‌هایی نمی‌بردم که مردم ایران دچار آن شده بودند. ما همه تلاشمان را می‌کردیم تا مطمئن شویم که تحریم‌ها، مردم ایران را از غذا، دارو و سایر کالاهای بشردوستانه محروم نمی‌کند.


  • دوره دوم احمدی‌نژاد، یک فاجعه بود. جایگاه سیاسی او در داخل کشور و ارتباط نزدیکش با رهبر [ایران] و دیگر محافظه‌کاران قدرتمند و روحانیونی که واقعاً اهرم‌های قدرت را در اختیار داشتند، از بین رفته بود. در همین حال، عمانی‌ها گفتند ایرانی‌ها بالأخره دارند خود را آماده می‌کنند تا در مذاکرات محرمانه‌ای که مدت‌ها در انتظارش بودیم، گام‌هایی به جلو بردارند.


  • "ویلیام برنز" [معاون هیلاری کلینتون] و "جیک سالیوان" [مشاور ارشد دولت آمریکا در مذاکرات هسته‌ای با ایران] به عمان بازگشتند تا ببینند این راه جدید چه نتیجه‌ای می‌تواند داشته باشد. پاسخ این سؤال هنوز هم ناامیدکننده بود. برخی از عناصر دولت این کشور به وضوح به تعامل جدی علاقه داشتند، اما دیگر نیروهای قدرتمند، مذاکره‌کنندگان را عقب نگه می‌داشتند [و محدود می‌کردند]. این بار هم تیم ما با این برداشت به کشور برگشت که زمان مناسب برای دست‌یابی به یک نقطه عطف، هنوز نرسیده است.


  • ایران آماده انتخاباتی شد که قرار بود رئیس‌جمهور دیگری را جای‌گزین احمدی‌نژاد کند. باور این‌که چهار سال از اعتراضات گسترده در خیابان‌های تهران پس از انتخابات قبلی گذشته بود، سخت به نظر می‌رسید. حکومت در این مدت، با بی‌رحمی، مخالفان سیاسی را ناپدید و اعتراضات را سرکوب می‌کرد. در همین راستا، مقامات [دولت ایران] تک‌تک نامزدهای انتخابات سال 2013 را دستچین کردند و هر کسی که به اندازه کافی محافظه‌کار و یا وفادار تلقی نمی‌شد، رد صلاحیت نمودند. حتی "علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی" از رهبران انقلاب سال 1979، رئیس‌جمهور سابق و یکی از روحانیون بانفوذ کشور را هم [از کاندیداتوری] منع کردند، چراکه عقیده داشتند چالشی مقابل حکومت است.


  • "سعید جلیلی" مذاکره‌کننده هسته‌ای دگم ایران، انتخاب ارجح [رهبر ایران] بود و بنابراین تصور می‌شد که پیش‌تاز انتخابات باشد. جلیلی با شعارهای پوچ درباره "توسعه اسلامی" کمپین می‌کرد و از صحبت کردن زیاد در مورد اقتصاد رو به سقوط ایران و یا سؤال درباره سیاست خارجی فاجعه‌بار این کشور اجتناب می‌کرد.


  • ناامیدی [در میان مردم] به راحتی دیده می‌شد. رسانه‌های غربی به نقل از یک صاحب‌گاراژ 40 ساله ساکن منطقه‌ای در خارج از قم، شهری که تأسیسات هسته‌ای مخفی‌اش سال 2009 آشکار شده بود، در مورد اقتصاد گله کردند: "من عاشق اسلام هستم، اما چگونه می‌خواهیم تورم 100 درصدی را حل کنیم؟ من به هر کسی که طرح‌های خوب [برای اقتصاد] داشته باشد، رأی می‌دهم، اما تا به حال هیچ نامزدی را ندیده‌ام که ایده‌های واضح درباره آینده داشته باشد."


  • روزهای آخر قبل از انتخابات بود که یک اتفاق قابل‌توجه رخ داد. مخالفان جلیلی در یک مناظره "انفجاری" که در تلویزیون سراسری ایران پخش می‌شد، به خاطر سوءمدیریت وی در سیاست‌های هسته‌ای و عوارض وحشتناک آن برای اقتصاد کشور، بی‌رحمانه به او حمله کردند. "علی‌اکبر ولایتی" وزیر خارجه سابق ایران و یکی از اصول‌گراهای شناخته‌شده، [خطاب به جلیلی] گفت: "اصول‌گرا بودن به معنای انعطاف‌ناپذیری و یک‌دندگی نیست." "محسن رضایی" فرمانده ارشد سابق سپاه پاسداران هم مقاومت مقابل [همه] دنیا را زیر سؤال برد: "ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم همه چیز [و همه نوع امتیاز] بگیریم، اما هیچ چیزی ندهیم. آیا به خاطر مقاومت باید مردم را گرسنه نگه داریم؟"


  • "حسن روحانی" که خود، مذاکره‌کننده ارشد سابق ایران در موضوع هسته‌ای بود و به دلیل بحث درباره "تعامل سازنده با جهان" نزدیک‌ترین گزینه به یک کاندید میانه‌رو محسوب می‌شد، جلیلی را به خاطر اجازه دادن [و کم‌کاری درباره] تحریم‌های شورای امنیت [علیه ایران]، کوبید: "همه مشکلات ما از همین ناشی می‌شود. خوب است که سانتریفیوژهای ما بچرخد، اما به شرط آن‌که چرخ زندگی و معاش مردم هم بچرخد." مردم ایران در روز انتخابات به طور گسترده پای صندوق‌های رأی رفتند و طی انتخاباتی یک‌سویه، روحانی را انتخاب کردند. این بار خبری از تلاش برای عوض کردن نتایج و یا سرقت [آرای مردم در] انتخابات نبود. مردم به خیابان‌ها ریختند و شعار دادند: "زنده باد اصلاحات."