یک لحظه حتی در خیال من
نمی گنجید
روزی به جای یک کبوتر
شعری برای یک رآکتور گفته باشم
یا جای باران و صدای ناودانها
در کوچههای شعرخیز شهر خود -شیراز-
از دودکشهای اراک و
آه سوزانش بگویم
اما نمیدانم چرا امروز
مثل تمام مادران داغدیده
مثل غرور زخمی ایران
رفتهست از لبهای من لبخند
مَردُم!
خود را به جای آن رآکتور میگذارم
قلب مرا از جا درآوردند
مَردُم!