در قضیه توافق هسته‌ای دیدیم که فردای برجام، آمریکا جایزه صداقت ایران را با «تحریم موشکی» علیه این کشور داد و شیرینی تایید برجام را به کام ایرانیان تلخ کرد». آمریکا، جاه‌طلبی خود برای حفظ هژمونی‌اش را هیچگاه کنار نمی‌گذارد و اصولا به دنبال صلح نیست.

گروه جنگ نرم مشرق- فضای مذاکرات هسته‌ای بین ایران و کشورهای 1+5، به اندازه کافی درگیر تحلیل‌ها و کارشناسی‌های مختلف بود. اما فضای پسا برجام با وارد شدن طرفین به فاز اجرایی تحلیل‌های جدیدی را پیش رو نهاده است که از آن دست می‌توان به تحلیل اخیر پایگاه گلوبال ریسرچ اشاره کرد. این پایگاه تحلیلی، در مهم‌ترین بخش گزارش خود به خلف وعده ذاتی آمریکا که پیشتر هم بارها از آن حرف زده بود اشاره کرد: اعمال تحریم‌های جدید دفاعی علیه ایران به عنوان «شیرینی توافق».


گزارش گلوبال ریسرچ در رابطه با فردای اجرای توافق هسته‌ای آمریکا با ایران

پایگاه تحلیلی گلوبال ریسرچ، در ابتدای گزارش خود آورد: «همان‌طور که بارها پیشتر از این گفتیم، سیاست و نگاه آمریکا در قبال ایران تغییر نمی‌کند و در قضیه توافق هسته‌ای و تایید رسمی برجام هم دیدیم که فردای برجام، آمریکا جایزه صداقت ایران را با «تحریم موشکی و دفاعی» علیه این کشور داد و شیرینی تایید برجام را به کام ایرانیان تلخ کرد».



این پایگاه تحلیلی در ادامه آورد: «آری، توافق حاصل شد و حالا باید منتظر باشیم که سازمان‌های مختلف آماده به پذیرا شدن ایران در خود باشند. از آن، دست می‌توان به سازمان همکاری شانگهای اشاره کرد که در فضای پسا برجام میل زیادی به ورود فوری ایران به SCO به عنوان عضو دائمی دارد. اصلاح‌طلبان داخل ایران اخیرا در جایی گفتند که آمریکا به ایران نیاز دارد؛ اما حقیقت این است که تمامی کشورهای موثر در موازنه قدرت به ایران نیاز دارند که از آن دست می‌توان به روسیه و چین اشاره کرد. آمریکا، جاه‌طلبی خود برای حفظ هژمونی‌اش را هیچگاه کنار نمی‌گذارد و اصولا به دنبال صلح نیست. چرا که صلح و سلطه را هیچگاه سازگاری و آشتی با هم نیست. یک بار، «اشعیا بومن» -یکی از چهره‌های اصلی شورای روابط خارجی آمریکا- در سال 1941 گفت: مقیاس پیروزی ما همان مقیاس سلطه ما پس از پیروزی خواهد بود. پس از جنگ سرد، جمله بومن تعبیر عینی یافت. کسانی همچون «ولفوویتز» و «راستوف» در اندیشه «تسخیر هارتلند» (استراتژی تسخیر قلب و مرکز یک اقلیم پر اهمیت) برآمدند. تسخیر استراتژیک روسیه، اروپای شرقی، و آسیای مرکزی به زعم آنها تسخیر استراتژیک تمامی دنیا بود که البته هرگز عملی نشد. در طی چند سال اخیر هم شاهد این تفکر آمریکا بوده‌ایم».



گلوبال ریسرچ افزود: «در آوریل 2015 در کنفرانس استراتژی دانشگاه جنگ ارتش آمریکا، «رابرات وورک» -معاون وزیر دفاع- در مورد برنامه‌ریزی پنتاگون برای رویارویی با سه نوع جنگ احتمالی از سوی روسیه، چین، و ایران سخن گفت. حال، گمان بر این است که با توجه به توافق هسته‌ای، این اهداف میسر شده است».

پایگاه تحلیلی مذکور نوشت: «آمریکا با حصول برجام، زمان خرید. توانایی ایران در عملیات تلافی‌جویانه بی‌نظیر است. نبض و شاهراه انتقال 35 درصد از نفت کل جهان که روزانه 17 میلیون بشکه را شامل می‌شود، یعنی تنگه هرمز در دست ایران است. هر حادثه‌ای که در تنگه هرمز رخ دهد و منجر به بسته شدن این شاهراه طلایی شود، به معنای آسیب‌دیدگی به شدت زیاد اقتصاد جهانی خواهد بود. در سال 1998، بیل کلینتون -رییس جمهور وقت- از میل شدید آمریکا به دسترسی نامحدود به نفت نیجریه خبر داد. در اوایل سال 2000، «کاتهام هاوز» -اندیشکده امور بین‌الملل- پیشنهاد جایگزینی نفت آفریقا با نفت خاورمیانه را به دولت آمریکا داد. لذا، در 31 می 2000 طرح هجوم به منابع نفتی آفریقا بر روی میز «دیک چنی» قرار گرفت. سال 2002 بود که موسسه مطالعات سیاسی و استراتژیک پیشرفته اسراییل، طرح تمرکز بر روی منابع نفتی آفریقا را به دولت آمریکا ارائه داد و در همان سال گروهک تروریستی «بوکوحرام» در آفریقا شکل گرفت».

گلوبال ریسرچ ادامه داد: «در سال 2007، ستاد فرماندهی نظامی آمریکا در آفریقا (AFRICOM) تمامی نیروی خود را برای تحکیم طرح و عملیات جاه‌طلبانه‌اش به کار گرفت. در سال 2011، مقاله‌ای تحت عنوان «جهانی‌سازی نفت آفریقای غربی: امنیت انرژی آمریکا و اقتصاد جهانی» به چاپ رسید و سرآغاز اعمال فشار تمام‌قد آمریکا برای اطمینان از وصول نفت آفریقا به این کشور شد. غرب آفریقا، هر چند که در حد و اندازه‌های نفت خلیج فارس محسوب نمی‌گردد، اما به عنوان جایگزینی برای آمریکا در صورت بسته‌شدن تنگه هرمز از اهمیت بسیاری برخوردار است».


تنگه هرمز در خلیج فارس



تنگه هرمز: شاهراه انتقال انرژی جهان

این پایگاه تحلیلی افزود: «برای فهم ژئوپلتیک نهان در پشت نقاب حمله عربستان به یمن، کافی است به گفته‌های «مهدی ناظم‌الرعایا» -کارشناس مسائل استراتژیک گلوبال ریسرچ- توجه کنیم: آمریکا، خواستار کنترل بر باب‌المندب، خلیج عدن، و جزایر سقطرا است. باب‌المندب، یک نقطه استراتژیک بسیار مهم برای تجارت جهانی و کشتی‌های حامل انرژی است که به خلیج فارس راه می‌یابد و آن را با دریای مدیترانه، اقیانوس هند، و دریای سرخ مرتبط می‌سازد. این نقطه استراتژیک، به اندازه کانال سوئز برای تجارت بین آفریقا، آسیا، و اروپا اهمیت دارد. در سال 2002، چندین محل به عنوان جایگزین برای تنگه هرمز شناخته شدند که هم وسعت این تنگه را نداشتند و هم بسیار هزینه‌ساز بودند. در هر حال، در مجموع، کنترل غرب آفریقا و باب‌المندب در زمان وقوع جنگ می‌تواند اهمیت استراتژیک تنگه هرمز را از بین ببرد».





باب‌المندب: نقطه استراتژیکی که آمریکا به دنبال تسلط بر آن است

پایگاه تحلیلی مذکور افزود: «یکی از ملاحظات بسیار دقیق و مهم اینکه بمباران هر کدام از تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم که هر کدام چند صد کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده در خود داشتند، باعث فاجعه زیست‌محیطی و مرگ میلیون‌ها انسان بی‌گناه می‌شد. پس آمریکا در اینجا عقلانیت به خرج داد و به پای مذاکره نشست تا حصول توافق هسته‌ای را ببیند».

گلوبال ریسرچ در پایان نوشت: «به‌طور یقین، واشنگتن به دنبال روابط دوستانه و بدون تنش با تهران است. اما اگر این سیاست نتیجه ندهد چه؟ آیا آمریکا طی این چند دهه میلیاردها دلار هزینه تخریب انقلاب اسلامی کرده که فقط تفکر خود نسبت به حکومت ایران را تغییر دهد؟ آیا این سناریوی فعلی، مشابه آن سناریویی نیست که ما پس از دوران جنگ سرد انتظار داشتیم و آمریکا هم در راستای آن به جنگ مخفیانه و نرم علیه روسیه از آن پس متوسل شد؟».