هاشمی در بخشی دیگر از این کتاب به درخواستهای مقامات آمریکایی میپردازد: «آمریکاییها میگویند قطعات هاک آماده تحویل است ولی میخواهند قبل از تحویل با کنگرلو ملاقات کنند. گفتم مانعی ندارد ولی ظاهراً آنها با اغراض خاص جریان را به تأخیر میاندازند و حسن نیت ندارند. درگذشته هم از این فیلمها بازی کردهاند. علیالقاعده آنها باید عجله بیشتری برای آزاد کردن گروگانهای خود در لبنان داشته باشند؛ یا در داخل خودشان مشکلی دارند و یا درصدد اجرای توطئه هستند. باید با هوشیاری برخورد کرد و نباید هیچ قولی داد و فقط گفته شود که اگر با تحویل قطعات هاک، حسن نیت خود را ثابت کردند، ما برای نجات گروگانها شروع به اقدام میکنیم»[2]
گویا اختلافات بر سر این است که نمیخواهند قبل از آزادی گروگانها، قطعات را تحویل دهند؛ آنها میخواهند گروگانها قبل از تحویل سلاح آزاد شوند و ما برعکس؛ قرار شد فرمول تدریج را بگیریم.[3]
هاشمی در ادامه با ابراز خوشبینی نسبت به مقامات آمریکایی میافزاید: «آقای کنگرلو اطلاع داد که هواپیمای آمریکایی حامل 240 قطعه هاک در مقابل آزادی یک گروگان آمریکایی از لبنان روز دوشنبه به ایران میآید؛ بنا بود 24 ساعت پس از آزادی گروگان بیاورند. اگر اینها را بدهند، نشانه کمشدن خصومت آمریکاییهاست، چون توان پدافند هوایی ما را زیاد میکند»[4]
هاشمی رفسنجانی پیروزی خیالی خود در معامله با آمریکاییها را چنین توصیف میکند: «آقای نخستوزیر اطلاع داد که هواپیمای آمریکایی حامل قطعات هاک وارد ایران شده است. بالاخره پوزه ریگان را به خاک مالیدیم و علیرغم شعاری که میدهد که در مورد گروگانگیری باج نمیدهد، باج مهمی داد. گرفتن مسائل مهمی مسائل پدافندی مثل هاک از دشمنی مثل آمریکا مهم است»[5].
«آمریکاییها برای برقراری روابط با ما دستوپا میزنند و به هر وسیله متشبث میشوند و اعلان آمادگی برای دادن امکانات نظامی مینمایند»[6]
اما در نهایت ماجرای پیروزی بر آمریکا، برخلاف تصور آقای هاشمی رفسنجانی بهگونهای دیگر به پایان میرسد: «آقای رفیقدوست آمد... گفت پانصد موشک تاو- آخرین محموله آمریکاییهاست- از نوع قدیمی و عمدتاً معیوب است؛ برخلاف قرار که بایستی از آخر محصول کارخانه باشد. این سند شیطنت و پستی آمریکاییهاست».[7]
[1] - کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1365، اوج دفاع، ص: 58-59
[2] - همان، ص: 78-79
[3] - همان، ص: 110-111
[4] - همان، ص: 198
[5] - همان، ص: 202
[6] - همان، ص: 243
[7] - همان، ص: 462