به گزارش مشرق، صحبتهای حقیقی را در ادامه بخوانید:
از پروسه جداییات از کازان و حضورت در ماریتیمو شروع کنیم. خبرهایی رسید که چند روز نخوابیدی، پروازهای مکرر داشتی و به طور کلی عذاب کشیدی تا این اتفاق بیفتد و به تیم جدیدت بروی....
دقیقاً همینطور است. من در روبین زیاد سختی کشیدم. زمانی که خواستم از این تیم جدا شوم، با شرایط سختی روبهرو بودم. حالا چرا، خدا میداند. همانطور که گفتید من چندین پرواز در عرض چند روز داشتم. چند روز در انگلیس بودم و بعد از آنجا راهی پرتغال شدم. از شانس خوب من روبین اردوی میانفصل خود را در پرتغال برگزار کرد و این مسئله باعث شد من بتوانم با آنها رودررو در این کشور مذاکره کنم و بعد به دیدار مسئولان ماریتیمو بروم. همانجا بود که کارهای مقدماتی قراردادم را انجام دادم و توانستم به جزیره مادیرا بروم که ماریتیمو در آنجا حضور دارد.
ابتدای فصل قرار بود از روبین جدا شوی. حرف از حضورت در لالیگا و لیگ برتر بود ولی شرایطی که برای تو گذاشتند باعث شد تا جداییات به تأخیر بیفتد. آیا این مسئله باعث شد از برنامهات عقب بیفتی؟
نه، من اسم این را عقب افتادن نمیگذارم. شاید به هر یک از آن تیمها میرفتم، اتفاق بدی برایم میافتاد. کسی از آیندهاش خبر ندارد و نمیداند چه اتفاقی میافتد. روبین در آن تایم نگذاشت من جدا شوم و متأسفانه انتقالی که میشد برایم رؤیایی باشد، محقق نشد. آن موقع خیلی ناراحت شدم که نشد به آن تیمها بروم ولی حتماً خیری در آن بوده. همان زمان همه چیز را به خدا واگذار کردم و حالا به یکی از بهترین تیمهای پرتغال آمدهام. درست است که حتی برای آزادیام در نیمفصل اذیت شدم ولی باز خدا را شکر.... الان در ماریتیمو هستم.
شرایط سختی برای جداییات گذاشته بودند؟
طبیعتاً جداییام از این تیم به سادگی نبود ولی سختتر از آن پروازهای متوالی و بیخوابیهایم بود. مجبور شدم این شرایط را قبول کنم چون به قول معروف میگویند مسیر پیشرفت مثل بالا رفتن از پله است. اینطوری نیست که ۱۰ تا یکی بروی. بالاخره دو پله بالا میروی و توقف میکنی و دوباره دو پله بالاتر میروی. من از خیلی چیزها گذشتم تا بتوانم به ماریتیمو بیایم. خدا را شکر، تلاشهایم جواب داد و الان در خدمت این تیم هستم.
با ماریتیمو از چه زمانی مذاکرات را شروع کردی؟ چه اتفاقی افتاد که اصلاً به این تیم رفتی؟
من چند پیشنهاد داشتم، حتی از لیگ برتر انگلیس. از لیگ دسته اول انگلیس هم پیشنهاد داشتم ولی خودم دوست داشتم در لیگ برتر بازی کنم ولی آنجا شرایط خاصی وجود داشت. بازی کردن در لیگ برتر برای هر دروازهبانی ساده نیست. حضور در لیگ برتر برای من شدنی بود ولی شانس کمی برای بازی کردن داشتم. از باشگاههایی پیشنهاد داشتم که دروازهبانهای خوبی در اختیار داشتند، وضعیتشان هم در جدول خوب بود. برای منی که یک نیمفصل بازی نکرده بودم، قطعاً سخت بود که در این شرایط بتوانم در لیگ برتر بازی کنم. به خاطر همین پس از صحبتهایی که با دوستان و مشاورانم انجام دادم، در نهایت به این نتیجه رسیدم به تیمی بروم که شانس بیشتری برای بازی کردن داشته باشم. این بود که به ماریتیمو آمدم، جایی که از آن شناخت قبلی داشتم. لیگ پرتغال را هم به طور کامل میشناختم. پرتغالیها هم از من شناخت داشتند. چندین و چند بار با رئیس باشگاه ماریتیمو جلسه داشتیم و صحبت کردیم و در نهایت با هم به توافق رسیدیم. میتوانم بگویم ماریتیمو شد سکوی پرتاب من برای رسیدن به تیمها و لیگهای مورد نظرم.
باشگاه مورد نظر؟ دوست داری در کدام باشگاه بازی کنی؟
همیشه گفتهام هدفم این است که بتوانم در تیمهای بزرگ اروپایی بازی کنم ولی رؤیاپرداز هم نیستم و میخواهم پله پله بالا بروم. ماریتیمو جزو تیمهای خوب پرتغال است و یکی از قدرتهای این کشور به حساب میآید. لیگ پرتغال هم لیگی است که در سالهای گذشته پیشرفت زیادی داشته. شما به نتایج تیمهایی چون بنفیکا، پورتو و اسپورتینگ در یورو لیگ و چمپیونز لیگ دقت کنید. متوجه خواهید شد که پرتغال لیگ معتبری دارد. دروازهبان بزرگی چون کاسیاس به پورتو میآید؛ این دلیل روشنی دارد. ماریتیمو جزو ۵ تیم برتر لیگ پرتغال است و دوست دارم به عنوان یک ایرانی از اعتبار کشورم دفاع کنم. انرژی زیادی صرف میکنم تا بتوانم دروازهبان اول تیم باشم. بعد از آن تمام تلاشم را میکنم تا بتوانم به تیمهای بزرگتر بروم. هدف اولم رسیدن به ترکیب ثابت تیم است.
چند روز در لندن بودی. عکسهایی از تو و رضا منتشر شد. او به تو چه میگفت؟
رضا میگفت انگلیس خوب است؛ بیا و همین جا بازی کن ولی متأسفانه شرایط باب میل من نبود که بتوانم قرارداد ببندم. از لیگ دسته اول هم پیشنهاد داشتم ولی هدفم بازی در لیگ برتر بود. خب دوست دارم یک روز این اتفاق بیفتد و واقعاً در لیگ برتر بازی کنم. کاری نشد ندارد ولی همانطور که گفتم رؤیاپردازی نمیکنم و همه چیز پله پله...
از چارلتون پیشنهاد نداشتی؟
نه، پیشنهادی نبود.
تو در پرتغال زندگی کردهای. گویا در این کشور راحت هستی. این در انتخابت تأثیرگذار بود؟
ببینید ما فوتبالیستها مثل مسافر هستیم. شاید امروز یکجا باشیم و روز دیگر، نقطهای دیگر. به ما هر جا بگویند، زندگی میکنیم. به خاطر همین ملاک نبود که چون در پرتغال زندگی کردهام، به ماریتیمو آمدم. هر جا کار و حرفهام ایجاب کند، به آنجا میروم.
تو سال گذشته از براگا هم پیشنهاد داشتی. حتی رسانههای پرتغالی نوشتند که با کونسیسائو بازیکن سابق پرتغال که سرمربی این تیم بود، صحبتهایی داشتی. امسال هم پیشنهادی از سوی این باشگاه بود؟
امسال براگا مربیاش را تغییر داد و کونسیسائو رفت. من سال قبل با او صحبت کردم و گفت اگر در براگا بمانم دوست دارم تو در تیمم حضور داشته باشی ولی برکنار شد. حالا او در ویتوریا گیمارش است و من اینجا در ماریتیمو.
حضور نلو وینگادا روی نیمکت ماریتیمو هم قطعاً یک پوئن مثبت برای تو به حساب میآید. در پرسپولیس با هم کار کردید...
بله، وقتی نلو در پرسپولیس بود، تجربه خوبی از کار با این مربی داشتم. همدیگر را خیلی خوب میشناختیم. قبل از سه بازی آخر مقدماتی جام جهانی هم او کنار تیم ملی ایران بود و به کروش کمک کرد. از همان زمان به خوبی آقای وینگادا را میشناختم. او یک جنتلمن واقعی است. از لحاظ کاری هم جزو مربیان خوب و حرفهای است. کاری ندارم در ایران درباره او چه میگویند. متأسفانه در ایران بعضی وقتها وقتی منفعتی نباشد، میگویند فلانی بد است. نلو هم جزو کسانی بود که شاید برای بعضیها منفعت نداشت ولی در پرتغال چیزهایی که درباره نلو میگویند با ایران کاملاً متفاوت است. او در این کشور جزو آدمهای بسیار معروف و مشهور است. در اینجا همه به نلو احترام ویژهای میگذارند. حداقل در این چند روز من چنین چیزی را با چشمهای خودم دیدم. رسانهها بسیار محترمانه درباره نلو مینویسند و به جرأت میتوان گفت جزو ۵ مربی بزرگ پرتغال است. روزی که فهمیدم نلو هم میخواهد، بیاید بسیار خوشحال شدم.
نلو وینگادا هنوز با ناراحتی از تجربه کارش در ایران حرف میزند. در این مدت صحبتی با هم داشتید؟
همانطور که گفتم متأسفانه اگر بازیکن، مربی یا هر فرد دیگری برای بعضیها منفعت نداشته باشد، میشود آدم بد ولی در مقابل اگر منفعت داشته باشید، بهترین آدم دنیا به حساب میآیید. در آن صورت همه کار میکنند که شما بیایید و کار را به دست بگیرید. من با نلو درباره ایران حرف نزدم ولی کمی درباره خاطره حضور در پرسپولیس و تیم حرف زدیم ولی من به اینجا نیامدهام تا خاطره تعریف کنم بلکه آمدهام تلاش کنم. انرژی زیادی دارم و میخواهم پیشرفت کنم.
همانطور که گفتی به ماریتیمو رفتی تا شانس بیشتری برای بازی کردن داشته باشی. شرایط از این نظر مساعد است؟
من به ماریتیمو آمدم تا بازی کنم. قطعاً این برایم یک اصل مهم است. چون در کازان شانس زیادی برای بازی نداشتم جدا شدم. ولی در اروپا واقعاً شرایط فرق دارد. خیلی متفاوت از ایران و لیگ برتر خودمان. به شما همان اول کار نمیگویند خوش آمدی و بفرما درون دروازه. اینجا باید تلاش کنی. هیچ بازیکنی در ترکیب ثابت جا ندارد، حتی ستارهها. اگر یک جوان بهتر از همه کار کند، اوست که بازی میکند. من هم باید بجنگم تا به ترکیب ثابت تیم برسم. تازه اول راه هستم. باید با بازیکنان هماهنگتر شوم. این را هم فراموش نکنید که من وسط فصل به تیم اضافه شدهام و از اول فصل در کنار تیم نبودم. باید بیشتر تلاش کنم، بیشتر بجنگم و بتوانم به چیزی که میخواهم برسم. ولی قطعاً اینجا شانس بازیام بیشتر از روبین کازان است. من تازه از روز شنبه بازیکن ماریتیمو شدم و بدون استرس تمریناتم را از دیروز شروع کردم. واقعاً باورم شد که بازیکن این تیم هستم.
شرایط دروازهبانهای ماریتیمو به چه شکل است؟
روز یکشنبه همراه با من، ماریتیمو با یک دروازهبان جدید دیگر هم قرارداد امضا کرد. او جای دروازهبان سوم تیم جذب شد. دروازهبان سوم ما برزیلی است و میخواهد برود. یک دروازهبان فرانسوی هم در تیم حضور دارد که دو سال است در ماریتیمو است. البته او در یک مقطع دو ساله دیگر هم در تیم بود. عملکرد خوبی هم داشته. قطعاً من رقابت سختی خواهم داشت. میخواهم به هدفی که دنبالش هستم، برسم.
انگار تو در اروپا به دنبال تحقق یک رؤیا هستی. به هر حال اولین دروازهبان فوتبال ایران هستی که به اروپا رفتی و حالا هم...
برای من کار نشدنی وجود ندارد. در اروپا روزهای خیلی سختی را تجربه کردهام. زجر زیادی کشیدم. خیلی از حرفها را کلی گفتم و وارد جزئیات نشدم. حضور در فوتبال اروپا مخصوصاً برای یک دروازهبان فوقالعاده سخت است. شاید اگر هرکس دیگری جای من بود، میگفت مهرم حلال و جانم آزاد. نخواستیم! چون گاهی با مشکلاتی روبهرو میشوید که واقعاً حل آن دشوار است ولی من در این سالها همیشه پشتکار داشتم و تلاش کردم. دوستان و مشاورانی در کنارم بودند که در این شرایط سخت کمکم کردند و باید از تکتک آنها همین جا تشکر کنم. همینطور از خانواده عزیزم که در این مدت همهجوره حامی من بودند. هواداران هم که در این هفتهها با پیگیریهای خود به من انگیزه دادند. وقتی این حمایت را پشت خودم میبینم، میگویم هیچ کاری نشدنی نیست. الان هم تازه یک گام کوچک برداشتهام و گامهای بزرگتری در پیش دارم.
ماریتیمو الان دوازدهم جدول است. چه برنامهای برای آینده دارید؟
ماریتیمو همیشه جزو تیمهای بالای جدول است. چهارم، پنجم یا نهایتاً ششم. لیگ پرتغال هم شبیه لیگ اسپانیاست. در آنجا تیمهایی مثل بارسا، رئال و اتلتیکو همیشه جزو تیمهای اول تا سوم هستند. در پرتغال هم پورتو، اسپورتینگ و بنفیکا معمولاً در سه رده اول جدول حضور دارند. ماریتیمو هم در بین ردههای چهارم تا ششم. امسال کمی شرایط برای تیم فرق کرد چون باشگاه برای خودش استادیوم تازهای میسازد و هنوز صددرصد کامل نشده، نیاز به پول داشت. به خاطر همین چند بازیکن خوبش را فروخت تا درآمدزایی کند. همین امسال در نیمفصل ۴ بازیکن تیم فروخته شدند. طبیعتاً وقتی شما بازیکنان باکیفیت خود را از دست میدهید، روی نتایجتان هم تأثیرگذار خواهد بود. الان در رده خوبی قرار نداریم ولی قطعاً میجنگیم که بتوانیم به ردههای بالای جدول برسیم. اتفاقاً من با وینگادا و رئیس باشگاه که حرف زدم، گفتند هدفگذاری کردهایم که سال بعد در یورو لیگ حضور داشته باشیم. در حال حاضر فقط یک بازی آقای وینگادا روی نیمکت نشست که یک بر صفر به پورتو باختیم. بازی خوبی انجام دادیم. قطعاً از بازی بعدی میخواهیم نتایج خوبی به دست بیاوریم.
علیرضا بحث ما درباره پرتغال تمام شد و میخواهیم درباره تیم ملی با تو حرف بزنیم. تیم ملی زمین ندارد، لباس ندارد، بازی دوستانه ندارد و کلاً همه چیز مبهم به نظر میرسد. شهریور سال آینده هم که مرحله نهایی انتخابی جام جهانی شروع میشود. با این شرایط چقدر به آینده امیدوار هستی؟
من اینطور احساس میکنم که بعضی از مسئولان دوست ندارند تیم ملی ایران نتیجه بگیرد. چیزهایی که شما گفتید، بارها و بارها از زبان ما خارج شده است. در مصاحبههای متعددی تمام اعضای تیم گفتهاند که ما مشکل داریم، از بازیکنان بگیرید تا اعضای کادر فنی. در تلویزیون، روزنامه، رادیو و سایتها در این باره به اندازه کافی صحبت کردهایم. اگر ما به تیم ملی زمین و لباس بدهیم، کار خاصی نکردهایم. اینها عادیترین امکاناتی است که باید در اختیار تیم ملی یک کشور باشد. اگر یک روز مدیری بیاید و بگوید من لباس و زمین آوردهام، کار بزرگی نکرده است. مگر ما میتوانیم لخت به زمین برویم و بازی کنیم؟ اینها عادیترین امکانات است. آیا ما میتوانیم در زمین خاکی تمرین کنیم؟ پس لباس و زمین که امکانات ویژهای نیست. حالا اگر این شرایط مهیا نشده دیگر مسئولان میمانند و ۷۰، ۸۰ میلیون ایرانی که باید بعداً به آنها جوابگو باشند. ما به عنوان سرباز هر وقت دستور دادند در خدمت تیم ملی هستیم و سرمان را به خاطر کشورمان میدهیم ولی مردم باید بدانند که کار سخت است.
همین ماریتیمو سه استادیوم دارد. ما در یک جزیره هستیم. حالا نه استادیوم ۱۰۰ هزار نفری ولی استادیوم اختصاصی دارند. ما معمولاً در یکی از این استادیومها تمرین میکنیم. اینها چیزهایی نیست که اگر ما در ایران داشته باشیم باید بگوییم امکانات داریم. ایران و ایرانی لیاقت بهترینها را دارند. اگر یک زمین درست و حسابی داشته باشیم، به نفع فوتبال ملی ماست. مگر مردم ایران چه دلخوشیهایی دارند؟ اگر تیم ملی به جام جهانی برود جامعه شاد میشود. همه مردم از کروش و تیم ملی صعود به جام جهانی را میخواهند ولی اگر شرایطش نباشد، نمیتوانیم صعود کنیم. الان زمین تمرین ما خراب است. مچ پا در آن زمین میپیچد. مگر ما بعد از بازی با گوام وقت نداشتیم؟ یک حساب و کتاب بکنید. از آخرین بازی تا اولین اردو که در فروردین است ما نزدیک به ۴ ماه زمان داشتیم. در این مدت میتوانستیم ۴، ۵ زمین خوب آماده کنیم. بعید میدانم از نظر مالی هم مشکلی داشته باشیم. تا جایی که میدانیم پول فیفا را دادهاند. امیدواریم مسئولان به فکر باشند. آقای کفاشیان در این مدت تلاش کرده و امیدوارم از این به بعد هم شاهد اتفاقات خوب باشیم.
سؤال آخر هم درباره بحثی است که اخیراً به وجود آمد. گفته شد به بازیکنان تیم ملی القا شده که از کارلوس کی روش تعریف کنند.
در ایران متأسفانه بعضیها حرف مفت زیاد میزنند. این هم از جمله همان حرفهاست. من به شخصه وقت ندارم جواب این حرفها را بدهم و ترجیح میدهم سرم در کار خودم باشد. ولی باید از کارلوس کی روش و دن گاسپار تشکر کنم که در تمام روزهای سخت پشت من و همه بازیکنان بودند و حمایت کردند. به این حرفهای بیپایه و اساس اصلاً توجه نکنید چون همین حرفهاست که باعث شده فوتبال ما در چند سال گذشته عقب بیفتد. خدا را شکر با تلاش تیم ملی ما در صدر آسیا هستیم. امیدوارم من و بقیه بچهها بتوانیم جواب این حمایتهای کی روش و کادر فنیاش را در زمین فوتبال با عملکرد خوبمان بدهیم.
از پروسه جداییات از کازان و حضورت در ماریتیمو شروع کنیم. خبرهایی رسید که چند روز نخوابیدی، پروازهای مکرر داشتی و به طور کلی عذاب کشیدی تا این اتفاق بیفتد و به تیم جدیدت بروی....
دقیقاً همینطور است. من در روبین زیاد سختی کشیدم. زمانی که خواستم از این تیم جدا شوم، با شرایط سختی روبهرو بودم. حالا چرا، خدا میداند. همانطور که گفتید من چندین پرواز در عرض چند روز داشتم. چند روز در انگلیس بودم و بعد از آنجا راهی پرتغال شدم. از شانس خوب من روبین اردوی میانفصل خود را در پرتغال برگزار کرد و این مسئله باعث شد من بتوانم با آنها رودررو در این کشور مذاکره کنم و بعد به دیدار مسئولان ماریتیمو بروم. همانجا بود که کارهای مقدماتی قراردادم را انجام دادم و توانستم به جزیره مادیرا بروم که ماریتیمو در آنجا حضور دارد.
ابتدای فصل قرار بود از روبین جدا شوی. حرف از حضورت در لالیگا و لیگ برتر بود ولی شرایطی که برای تو گذاشتند باعث شد تا جداییات به تأخیر بیفتد. آیا این مسئله باعث شد از برنامهات عقب بیفتی؟
نه، من اسم این را عقب افتادن نمیگذارم. شاید به هر یک از آن تیمها میرفتم، اتفاق بدی برایم میافتاد. کسی از آیندهاش خبر ندارد و نمیداند چه اتفاقی میافتد. روبین در آن تایم نگذاشت من جدا شوم و متأسفانه انتقالی که میشد برایم رؤیایی باشد، محقق نشد. آن موقع خیلی ناراحت شدم که نشد به آن تیمها بروم ولی حتماً خیری در آن بوده. همان زمان همه چیز را به خدا واگذار کردم و حالا به یکی از بهترین تیمهای پرتغال آمدهام. درست است که حتی برای آزادیام در نیمفصل اذیت شدم ولی باز خدا را شکر.... الان در ماریتیمو هستم.
شرایط سختی برای جداییات گذاشته بودند؟
طبیعتاً جداییام از این تیم به سادگی نبود ولی سختتر از آن پروازهای متوالی و بیخوابیهایم بود. مجبور شدم این شرایط را قبول کنم چون به قول معروف میگویند مسیر پیشرفت مثل بالا رفتن از پله است. اینطوری نیست که ۱۰ تا یکی بروی. بالاخره دو پله بالا میروی و توقف میکنی و دوباره دو پله بالاتر میروی. من از خیلی چیزها گذشتم تا بتوانم به ماریتیمو بیایم. خدا را شکر، تلاشهایم جواب داد و الان در خدمت این تیم هستم.
با ماریتیمو از چه زمانی مذاکرات را شروع کردی؟ چه اتفاقی افتاد که اصلاً به این تیم رفتی؟
من چند پیشنهاد داشتم، حتی از لیگ برتر انگلیس. از لیگ دسته اول انگلیس هم پیشنهاد داشتم ولی خودم دوست داشتم در لیگ برتر بازی کنم ولی آنجا شرایط خاصی وجود داشت. بازی کردن در لیگ برتر برای هر دروازهبانی ساده نیست. حضور در لیگ برتر برای من شدنی بود ولی شانس کمی برای بازی کردن داشتم. از باشگاههایی پیشنهاد داشتم که دروازهبانهای خوبی در اختیار داشتند، وضعیتشان هم در جدول خوب بود. برای منی که یک نیمفصل بازی نکرده بودم، قطعاً سخت بود که در این شرایط بتوانم در لیگ برتر بازی کنم. به خاطر همین پس از صحبتهایی که با دوستان و مشاورانم انجام دادم، در نهایت به این نتیجه رسیدم به تیمی بروم که شانس بیشتری برای بازی کردن داشته باشم. این بود که به ماریتیمو آمدم، جایی که از آن شناخت قبلی داشتم. لیگ پرتغال را هم به طور کامل میشناختم. پرتغالیها هم از من شناخت داشتند. چندین و چند بار با رئیس باشگاه ماریتیمو جلسه داشتیم و صحبت کردیم و در نهایت با هم به توافق رسیدیم. میتوانم بگویم ماریتیمو شد سکوی پرتاب من برای رسیدن به تیمها و لیگهای مورد نظرم.
باشگاه مورد نظر؟ دوست داری در کدام باشگاه بازی کنی؟
همیشه گفتهام هدفم این است که بتوانم در تیمهای بزرگ اروپایی بازی کنم ولی رؤیاپرداز هم نیستم و میخواهم پله پله بالا بروم. ماریتیمو جزو تیمهای خوب پرتغال است و یکی از قدرتهای این کشور به حساب میآید. لیگ پرتغال هم لیگی است که در سالهای گذشته پیشرفت زیادی داشته. شما به نتایج تیمهایی چون بنفیکا، پورتو و اسپورتینگ در یورو لیگ و چمپیونز لیگ دقت کنید. متوجه خواهید شد که پرتغال لیگ معتبری دارد. دروازهبان بزرگی چون کاسیاس به پورتو میآید؛ این دلیل روشنی دارد. ماریتیمو جزو ۵ تیم برتر لیگ پرتغال است و دوست دارم به عنوان یک ایرانی از اعتبار کشورم دفاع کنم. انرژی زیادی صرف میکنم تا بتوانم دروازهبان اول تیم باشم. بعد از آن تمام تلاشم را میکنم تا بتوانم به تیمهای بزرگتر بروم. هدف اولم رسیدن به ترکیب ثابت تیم است.
چند روز در لندن بودی. عکسهایی از تو و رضا منتشر شد. او به تو چه میگفت؟
رضا میگفت انگلیس خوب است؛ بیا و همین جا بازی کن ولی متأسفانه شرایط باب میل من نبود که بتوانم قرارداد ببندم. از لیگ دسته اول هم پیشنهاد داشتم ولی هدفم بازی در لیگ برتر بود. خب دوست دارم یک روز این اتفاق بیفتد و واقعاً در لیگ برتر بازی کنم. کاری نشد ندارد ولی همانطور که گفتم رؤیاپردازی نمیکنم و همه چیز پله پله...
از چارلتون پیشنهاد نداشتی؟
نه، پیشنهادی نبود.
تو در پرتغال زندگی کردهای. گویا در این کشور راحت هستی. این در انتخابت تأثیرگذار بود؟
ببینید ما فوتبالیستها مثل مسافر هستیم. شاید امروز یکجا باشیم و روز دیگر، نقطهای دیگر. به ما هر جا بگویند، زندگی میکنیم. به خاطر همین ملاک نبود که چون در پرتغال زندگی کردهام، به ماریتیمو آمدم. هر جا کار و حرفهام ایجاب کند، به آنجا میروم.
تو سال گذشته از براگا هم پیشنهاد داشتی. حتی رسانههای پرتغالی نوشتند که با کونسیسائو بازیکن سابق پرتغال که سرمربی این تیم بود، صحبتهایی داشتی. امسال هم پیشنهادی از سوی این باشگاه بود؟
امسال براگا مربیاش را تغییر داد و کونسیسائو رفت. من سال قبل با او صحبت کردم و گفت اگر در براگا بمانم دوست دارم تو در تیمم حضور داشته باشی ولی برکنار شد. حالا او در ویتوریا گیمارش است و من اینجا در ماریتیمو.
حضور نلو وینگادا روی نیمکت ماریتیمو هم قطعاً یک پوئن مثبت برای تو به حساب میآید. در پرسپولیس با هم کار کردید...
بله، وقتی نلو در پرسپولیس بود، تجربه خوبی از کار با این مربی داشتم. همدیگر را خیلی خوب میشناختیم. قبل از سه بازی آخر مقدماتی جام جهانی هم او کنار تیم ملی ایران بود و به کروش کمک کرد. از همان زمان به خوبی آقای وینگادا را میشناختم. او یک جنتلمن واقعی است. از لحاظ کاری هم جزو مربیان خوب و حرفهای است. کاری ندارم در ایران درباره او چه میگویند. متأسفانه در ایران بعضی وقتها وقتی منفعتی نباشد، میگویند فلانی بد است. نلو هم جزو کسانی بود که شاید برای بعضیها منفعت نداشت ولی در پرتغال چیزهایی که درباره نلو میگویند با ایران کاملاً متفاوت است. او در این کشور جزو آدمهای بسیار معروف و مشهور است. در اینجا همه به نلو احترام ویژهای میگذارند. حداقل در این چند روز من چنین چیزی را با چشمهای خودم دیدم. رسانهها بسیار محترمانه درباره نلو مینویسند و به جرأت میتوان گفت جزو ۵ مربی بزرگ پرتغال است. روزی که فهمیدم نلو هم میخواهد، بیاید بسیار خوشحال شدم.
نلو وینگادا هنوز با ناراحتی از تجربه کارش در ایران حرف میزند. در این مدت صحبتی با هم داشتید؟
همانطور که گفتم متأسفانه اگر بازیکن، مربی یا هر فرد دیگری برای بعضیها منفعت نداشته باشد، میشود آدم بد ولی در مقابل اگر منفعت داشته باشید، بهترین آدم دنیا به حساب میآیید. در آن صورت همه کار میکنند که شما بیایید و کار را به دست بگیرید. من با نلو درباره ایران حرف نزدم ولی کمی درباره خاطره حضور در پرسپولیس و تیم حرف زدیم ولی من به اینجا نیامدهام تا خاطره تعریف کنم بلکه آمدهام تلاش کنم. انرژی زیادی دارم و میخواهم پیشرفت کنم.
همانطور که گفتی به ماریتیمو رفتی تا شانس بیشتری برای بازی کردن داشته باشی. شرایط از این نظر مساعد است؟
من به ماریتیمو آمدم تا بازی کنم. قطعاً این برایم یک اصل مهم است. چون در کازان شانس زیادی برای بازی نداشتم جدا شدم. ولی در اروپا واقعاً شرایط فرق دارد. خیلی متفاوت از ایران و لیگ برتر خودمان. به شما همان اول کار نمیگویند خوش آمدی و بفرما درون دروازه. اینجا باید تلاش کنی. هیچ بازیکنی در ترکیب ثابت جا ندارد، حتی ستارهها. اگر یک جوان بهتر از همه کار کند، اوست که بازی میکند. من هم باید بجنگم تا به ترکیب ثابت تیم برسم. تازه اول راه هستم. باید با بازیکنان هماهنگتر شوم. این را هم فراموش نکنید که من وسط فصل به تیم اضافه شدهام و از اول فصل در کنار تیم نبودم. باید بیشتر تلاش کنم، بیشتر بجنگم و بتوانم به چیزی که میخواهم برسم. ولی قطعاً اینجا شانس بازیام بیشتر از روبین کازان است. من تازه از روز شنبه بازیکن ماریتیمو شدم و بدون استرس تمریناتم را از دیروز شروع کردم. واقعاً باورم شد که بازیکن این تیم هستم.
شرایط دروازهبانهای ماریتیمو به چه شکل است؟
روز یکشنبه همراه با من، ماریتیمو با یک دروازهبان جدید دیگر هم قرارداد امضا کرد. او جای دروازهبان سوم تیم جذب شد. دروازهبان سوم ما برزیلی است و میخواهد برود. یک دروازهبان فرانسوی هم در تیم حضور دارد که دو سال است در ماریتیمو است. البته او در یک مقطع دو ساله دیگر هم در تیم بود. عملکرد خوبی هم داشته. قطعاً من رقابت سختی خواهم داشت. میخواهم به هدفی که دنبالش هستم، برسم.
انگار تو در اروپا به دنبال تحقق یک رؤیا هستی. به هر حال اولین دروازهبان فوتبال ایران هستی که به اروپا رفتی و حالا هم...
برای من کار نشدنی وجود ندارد. در اروپا روزهای خیلی سختی را تجربه کردهام. زجر زیادی کشیدم. خیلی از حرفها را کلی گفتم و وارد جزئیات نشدم. حضور در فوتبال اروپا مخصوصاً برای یک دروازهبان فوقالعاده سخت است. شاید اگر هرکس دیگری جای من بود، میگفت مهرم حلال و جانم آزاد. نخواستیم! چون گاهی با مشکلاتی روبهرو میشوید که واقعاً حل آن دشوار است ولی من در این سالها همیشه پشتکار داشتم و تلاش کردم. دوستان و مشاورانی در کنارم بودند که در این شرایط سخت کمکم کردند و باید از تکتک آنها همین جا تشکر کنم. همینطور از خانواده عزیزم که در این مدت همهجوره حامی من بودند. هواداران هم که در این هفتهها با پیگیریهای خود به من انگیزه دادند. وقتی این حمایت را پشت خودم میبینم، میگویم هیچ کاری نشدنی نیست. الان هم تازه یک گام کوچک برداشتهام و گامهای بزرگتری در پیش دارم.
ماریتیمو الان دوازدهم جدول است. چه برنامهای برای آینده دارید؟
ماریتیمو همیشه جزو تیمهای بالای جدول است. چهارم، پنجم یا نهایتاً ششم. لیگ پرتغال هم شبیه لیگ اسپانیاست. در آنجا تیمهایی مثل بارسا، رئال و اتلتیکو همیشه جزو تیمهای اول تا سوم هستند. در پرتغال هم پورتو، اسپورتینگ و بنفیکا معمولاً در سه رده اول جدول حضور دارند. ماریتیمو هم در بین ردههای چهارم تا ششم. امسال کمی شرایط برای تیم فرق کرد چون باشگاه برای خودش استادیوم تازهای میسازد و هنوز صددرصد کامل نشده، نیاز به پول داشت. به خاطر همین چند بازیکن خوبش را فروخت تا درآمدزایی کند. همین امسال در نیمفصل ۴ بازیکن تیم فروخته شدند. طبیعتاً وقتی شما بازیکنان باکیفیت خود را از دست میدهید، روی نتایجتان هم تأثیرگذار خواهد بود. الان در رده خوبی قرار نداریم ولی قطعاً میجنگیم که بتوانیم به ردههای بالای جدول برسیم. اتفاقاً من با وینگادا و رئیس باشگاه که حرف زدم، گفتند هدفگذاری کردهایم که سال بعد در یورو لیگ حضور داشته باشیم. در حال حاضر فقط یک بازی آقای وینگادا روی نیمکت نشست که یک بر صفر به پورتو باختیم. بازی خوبی انجام دادیم. قطعاً از بازی بعدی میخواهیم نتایج خوبی به دست بیاوریم.
علیرضا بحث ما درباره پرتغال تمام شد و میخواهیم درباره تیم ملی با تو حرف بزنیم. تیم ملی زمین ندارد، لباس ندارد، بازی دوستانه ندارد و کلاً همه چیز مبهم به نظر میرسد. شهریور سال آینده هم که مرحله نهایی انتخابی جام جهانی شروع میشود. با این شرایط چقدر به آینده امیدوار هستی؟
من اینطور احساس میکنم که بعضی از مسئولان دوست ندارند تیم ملی ایران نتیجه بگیرد. چیزهایی که شما گفتید، بارها و بارها از زبان ما خارج شده است. در مصاحبههای متعددی تمام اعضای تیم گفتهاند که ما مشکل داریم، از بازیکنان بگیرید تا اعضای کادر فنی. در تلویزیون، روزنامه، رادیو و سایتها در این باره به اندازه کافی صحبت کردهایم. اگر ما به تیم ملی زمین و لباس بدهیم، کار خاصی نکردهایم. اینها عادیترین امکاناتی است که باید در اختیار تیم ملی یک کشور باشد. اگر یک روز مدیری بیاید و بگوید من لباس و زمین آوردهام، کار بزرگی نکرده است. مگر ما میتوانیم لخت به زمین برویم و بازی کنیم؟ اینها عادیترین امکانات است. آیا ما میتوانیم در زمین خاکی تمرین کنیم؟ پس لباس و زمین که امکانات ویژهای نیست. حالا اگر این شرایط مهیا نشده دیگر مسئولان میمانند و ۷۰، ۸۰ میلیون ایرانی که باید بعداً به آنها جوابگو باشند. ما به عنوان سرباز هر وقت دستور دادند در خدمت تیم ملی هستیم و سرمان را به خاطر کشورمان میدهیم ولی مردم باید بدانند که کار سخت است.
همین ماریتیمو سه استادیوم دارد. ما در یک جزیره هستیم. حالا نه استادیوم ۱۰۰ هزار نفری ولی استادیوم اختصاصی دارند. ما معمولاً در یکی از این استادیومها تمرین میکنیم. اینها چیزهایی نیست که اگر ما در ایران داشته باشیم باید بگوییم امکانات داریم. ایران و ایرانی لیاقت بهترینها را دارند. اگر یک زمین درست و حسابی داشته باشیم، به نفع فوتبال ملی ماست. مگر مردم ایران چه دلخوشیهایی دارند؟ اگر تیم ملی به جام جهانی برود جامعه شاد میشود. همه مردم از کروش و تیم ملی صعود به جام جهانی را میخواهند ولی اگر شرایطش نباشد، نمیتوانیم صعود کنیم. الان زمین تمرین ما خراب است. مچ پا در آن زمین میپیچد. مگر ما بعد از بازی با گوام وقت نداشتیم؟ یک حساب و کتاب بکنید. از آخرین بازی تا اولین اردو که در فروردین است ما نزدیک به ۴ ماه زمان داشتیم. در این مدت میتوانستیم ۴، ۵ زمین خوب آماده کنیم. بعید میدانم از نظر مالی هم مشکلی داشته باشیم. تا جایی که میدانیم پول فیفا را دادهاند. امیدواریم مسئولان به فکر باشند. آقای کفاشیان در این مدت تلاش کرده و امیدوارم از این به بعد هم شاهد اتفاقات خوب باشیم.
سؤال آخر هم درباره بحثی است که اخیراً به وجود آمد. گفته شد به بازیکنان تیم ملی القا شده که از کارلوس کی روش تعریف کنند.
در ایران متأسفانه بعضیها حرف مفت زیاد میزنند. این هم از جمله همان حرفهاست. من به شخصه وقت ندارم جواب این حرفها را بدهم و ترجیح میدهم سرم در کار خودم باشد. ولی باید از کارلوس کی روش و دن گاسپار تشکر کنم که در تمام روزهای سخت پشت من و همه بازیکنان بودند و حمایت کردند. به این حرفهای بیپایه و اساس اصلاً توجه نکنید چون همین حرفهاست که باعث شده فوتبال ما در چند سال گذشته عقب بیفتد. خدا را شکر با تلاش تیم ملی ما در صدر آسیا هستیم. امیدوارم من و بقیه بچهها بتوانیم جواب این حمایتهای کی روش و کادر فنیاش را در زمین فوتبال با عملکرد خوبمان بدهیم.