مادر مومنه اش همواره پیگیر وضعیت اخلاق و درسش بود، سایه پدر بر سرش نبود ولی این مادر خوب همواره هوای فرزند خود را داشت تا سعیدش راه سعادت را بهتر طی کند.
او مدارج اخلاق و علم و ایمان را با هم و به سرعت طی کرد. بارها دیده بودیم در مجالس عزاداری سرور و سالار شهیدان در مسجد حضرت ابوالفضل ( ع ) هرگاه مداح شروع به خواندن می کرد خیلی زود اشکش روان می شد و به کرات دیده بودم که در سینه زنی ها فریادش بلند و سینه اش از ضربات سنگین دست های لاغرش آزرده بود اشک به پهنای صورتش جاری بود طوری که انگار در فراغ شهیدان از خود بی خود شده است.
اخلاص و ایمان سعید کم نظیر بود اگر چه داغ او برای هر کس که او را می شناخت طاقت فرسا و سنگین و برای مادر غمگین و اعضای خانواده بسیار دلخراش است ولی به جرات باید گفت این حق سعید بود که ره صد ساله را یک شبه طی کند وبه جایگاهی عروج نماید که لایقش بود راهی که تمام بزرگان دین آرزوی آن را دارند و آن شهادت در راه خداست.
سعید تنها شایسته عروجی به نام شهادت بود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.