کد خبر 53271
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۳

فرازهايي از بيانات حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در جلسه راي عدم كفايت مجلس شوراي اسلامي به رياست جمهوري ابوالحسن بني‎صدر كه در سال 60 انجام شد،

به گزارش مشرق، ما به‎خاطر خدا و در پاسخ به اطميناني كه امام امت ابراز مي‌فرمودند و به‎خاطر مسئوليت سنگيني كه در شوراي انقلاب به‏عهده داشتيم، همواره در برابر جهت‌گيري‌هاي غرب و موج فرهنگ بيگانه از اسلام كه به‎دست آنان گسترش مي‌يافت، مقاومت مي‌كرديم و اين براي آقاي بني‌صدر و جناحي كه وي را بهترين سنگر خود مي‌شناخت، غيرقابل تحمل بود.

به گزارش فارس به نقل از آرشيو روزنامه اطلاعات، فرازهايي از بيانات حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در جلسه راي عدم كفايت مجلس شوراي اسلامي به رياست جمهوري ابوالحسن بني‎صدر كه در سال 60 انجام شد، به شرح زير است:

در اين لحظات حساسي كه يكي از سرنوشت‌سازترين صفحات تاريخي ايران رقم زده مي‌شود، از خدا مي‌خواهم كه مرا به آن‌چه رضاي اوست، هدايت كند و از طغيان زبان و دل و غلبه هوي و هوس نگه دارد. و اكنون كه پس از يك سكوت و بردباري طولاني و دردناك، فرصت و تكليف گفتن و افشا كردن داده است نيز مانند گذشته ما را مدد رساند، ياري كند.

مخاطب اين سخن، شما نمايندگان مردم هستيد و آن‌گاه همه‌ ملت ايران و بالأخره تاريخ و نسل‌هاي آينده كه در كار ما به دقت‌ نظر خواهند كرد و من با اين توجه، در محضر خدا و در حضور شما و همه‌ كساني كه اين سخن را خواهند شنيد، اعلام مي‌كنم كه اين‌جانب آقاي بني‌صدر رئيس جمهور را داراي كفايت سياسي براي اشغال پست خطير رياست جمهوري نمي‌دانم.

در اظهارات مخالفان طرح، اصرار عجيبي شد كه اثبات عدم كفايت آقاي بني‌صدر را به يك دشمني شخصي با بني‌صدر يا به يك جريان حزبي يا سياسي برگرداند و اين خلاف واقع است.

اين يك خصومت شخصي يا جريان حزبي نيست. يك تكليف شرعي و مسئوليت الهي و پاسخ به يك خواست مردمي و عمومي است. اگر نگراني حفظ انقلاب و اسلام و لزوم اداي مسئوليت در قبال مردم نبود و ما حاضر مي‌شديم آقاي بني‌صدر را با همه‌ عيوب و اشكالات تحمل كنيم و از مسئوليت الهي نمي‌انديشيديم، يقيناً نه آقاي بني‌صدر و نه شايد همين برادران، ما را به انحصارطلبي و قدرت‌گرايي و امثالهم متهم نمي‌كردند.

ما به خاطر خدا و در پاسخ به اطميناني كه امام امت ابراز مي‌فرمودند و به خاطر مسئوليت سنگيني كه در شوراي انقلاب به‏عهده داشتيم، همواره در برابر جهت‌گيري‌هاي غرب و موج فرهنگ بيگانه از اسلام كه به دست آنان گسترش مي‌يافت، مقاومت مي‌كرديم و اين براي آقاي بني‌صدر و جناحي كه وي را بهترين سنگر خود مي‌شناخت، غير قابل تحمل بود و همين بود كه آن همه اتهام‌ها و اهانت‌ها را به دنبال مي‌آورد.

برادران مخالف با اشاره به حضور مردم در خيابان‌ها و تشويق آقاي رجايي كه از آنان به نام حزب‌الله نام مي‌برد، اين كار را خلاف مصلحت و روشي غيرمنطقي دانسته اظهار داشته‌اند كه با تحريك مردم هيچ مسئله‌اي حل نمي‌شود. اين برادران گويا فراموش كرده‌اند كه مردم را آقاي رجايي به خيابان‌ها نكشانيد. اين حضور كوبنده و قاطع مردم فقط و فقط هنر شور و انگيزه ايماني خود آنان و صداي رسا و هميشه نافذ امام امت بود و هميشه چنين بوده است.

در گذشته هم هيچ عامل ديگري نمي‌توانست مردم را به حضور در صحنه وادار كند. نه‏فقط امروز، در گذشته هم شما نه اين حركت را به درستي مي‌شناختيد و نه بر آن توانايي داشتيد و فرق ميان امام بر حق اين امت با مدعيان مبارزه سياسي را نمي‌دانستيد. او به مردم تكيه مي‌كند، از آن‌ها مسئوليت مي‌خواهد، به آن‌ها اعتماد مي‌كند، براي آن‌ها ارزش قائل است و مدعيان سياست از اين ‌همه غافل و از خيرات آن محرومند.

روزي كه امام به ايران آمده بودند نيز بودند كساني از مدعيان كه امام را به لحاظ صرف وقت طولاني در اجتماعات فشرده‌ مردم ملامت مي‌كردند و به جاي آن، نشست و برخاست با سياسيون و به قول خودشان با آدم‌هاي حسابي را پيشنهاد مي‌نمودند.

«حزب‌الله» كه آقاي رجائي از آنان تشكر كرد و بايد هم مي‌كرد، همين مردم كوچه و بازار و همين عامه‌ مردم متوسط و پايين هستند كه رجل سياسي تحقيرشان مي‌كند. مجاهد [مجاهدين خلق] و پيكاري و غيره هم مي‌زند و مي‌كشد و هم متهمشان مي‌سازد و روشنفكرنماي وابسته به شرق و غرب باران تهمت و افترا را بر سرشان مي‌بارد.

در عين حال بار اصلي انقلاب بر دوش آن‌هاست، ارتش و سپاه و بسيج متشكل از آن‌هاست، جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها گرم از آن‌هاست، دشمن نگران حضور آن‌هاست و امام امت پشتيبان و مدافع آن‌هاست و من نيز به عنوان يكي از همين مردم به آن‌ها از همين تريبون توصيه مي‌كنم كه حضور خود را حفظ كنند و صحنه را براي دشمن خالي نكنند.

آخرين نكته‌اي كه در اين مقدمه مي‌خواهم بگنجانم، اين است كه عشق به جمهوري اسلامي ما را هم مثل آن برادري كه ديروز سخن گفت، وادار به حراست از نهاد رياست جمهوري و حمايت از اولين رياست جمهوري مي‌كرد. همين احساس موجب آن شد كه ما با اين‎كه آقاي بني‌صدر را از اول صالح براي احراز اين مقام نمي‌دانستيم، پس از آن ‌كه انتخاب شد، از او دفاع كرديم. اين‌جانب در نماز جمعه بارها و بارها از او حمايت كردم و مردم را به حمايت از او دعوت كردم و علي‌رغم آن ‌همه فشار تبليغاتي نسبت به جريان خط امام، عكس‌العمل نشان ندادم.

اما جان كلام اين‌جاست كه وقتي وجود او با استفاده از انواع روش‌هاي تخريبي براي همين جمهوري به صورت آتشي بي‌علاج درمي‌آيد و او در مقام رياست جمهوري بزرگ‌ترين مدعي جمهوري اسلامي و تحقيركننده‌ آن و بلندگوي مخالفان آن مي‌شود، آيا باز هم حمايت از او به معني حمايت از جمهوري اسلامي است؟ نه برادر، منصفانه قضاوت كن.

هيچ حمايتي از بني‌صدر ارزش واقعي و عملي حمايت امام از او را نداشت. اما ديديد كه امام هنگامي كه پس از يك سال صبر و سكوت دردآلود مشاهده كردند كه همچنان خط نفاق و ارتداد و كفر و استكبار سنگر مستحكمي در وجود آقاي بني‌صدر يافته است، حمايت خود را از او سلب كرده‌اند و اين را براي خود تكليف دانسته‌اند. شما كه به حمايت امام تا اسفند 59 تكيه مي‌كنيد، چرا به سلب امام در خرداد 60 تكيه نمي‌كنيد؟ اگر عمل امام براي ما و شما حكمت‌آميز و قابل پيروي است، چرا ميان دو عمل امام تفاوت قائليد؟ بياييد به راستي بر اين انقلاب، بر اين مردم و بر اين جمهوري و بر اين‌ همه خون به ناحق ريخته دل بسوزانيم. اختلاف نظرها و دودستگي‌ها را در قضاوت‌هايي كه به سرنوشت ملت ما مربوط است، دخالت ندهيم و خدا را حاضر و ناظر بشماريم.

* دلائل مطرح‎شده توسط آيت‌الله خامنه‌اي

اكنون به اصل مسئله مي‌رسيم و من دلايل خودم را در موارد زير خلاصه مي‌كنم. البته بعضي از اين دلايل شايد به همين زباني كه من خواهم گفت يا به زبان ديگري گفته شده، البته دلايلي هم هست كه تاكنون ذكر نشده.

1- رئيس‌ جمهور صلاحيت و كفايت خود را بايد در احترام به نهادهاي قانوني ثابت كند. چرا كه مشروعيت او مبتني بر حرمت قانون‌ اساسي‌اي است كه آن نهادها بخشي از تحقق خارجي آن را تشكيل مي‌دهند. آقاي بني‌صدر بارها به نهادهاي قانوني بي‌حرمتي روا داشته و به اين طريق پايه‌ مشروعيت خود را سست كرده است.

2- رئيس ‌جمهور بالاترين مقامي است كه حفظ حرمت نظام جمهوري اسلامي از او انتظار مي‌رود. تحقير جمهوري تحقير رئيس ‌جمهوري است.

3- آقاي بني‌صدر در مقابله با كساني كه وي آن‌ها را دشمن خود فرض مي‌كرد، از هيچ اقدامي كوتاهي نكرد و حتي از اين‌ كه رويه‌هاي تخريبي‎اش اساس جمهوري و استقلال كشور را خدشه‌دار مي‌كند، پروايي نورزيد. شايد امروز بالاخره وقت آن رسيده باشد كه بپرسيم ماجراي بحران عمومي كه يكي از نزديكان و مشاوران وي در مناظره كذايي تلويزيوني مطرح كرد، واقعاً چه بود؟ سندهاي افشاگرانه‌اي در اين زمينه در دست است.

4- در انقلاب و نيز در جمهوري ما كه ثمره‌ آن بود، ويژگي بارز چشم‌گيري که مي‌توانست آن را از همه‌ تجربه‌هاي متشابه متمايز كند. «حقيقت‌گرايي» به جاي «سياست‌گرايي» بوده. همه‌ چيز در روش و رفتار امام و در خطوط سياسي داخلي و خارجي ما از چنين روشي خبر مي‌داد. آقاي بني‌صدر در مقام رياست جمهوري اين روش را نقض كرد و سياست‌بازي را جانشين حقيقت‌گرايي كرد. نمونه اين رفتار را در ايشان مي‌توان به وضوح و تكرار ديد.

5- بي‌شك چهره‌ منور و شخصيت والاي معنوي و روحاني و هوشمندي و قاطعيت امام خميني سنگين‌ترين وزنه‌ انقلاب و جمهوري ماست. حضور مردم در صحنه وزنه‌ عظيم ديگري است كه دشمن را مأيوس مي‌كند و نظام جمهوري اسلامي صحنه‌ اقدام و مجاهدت امام و امت است. هم‌اكنون آيا كوشش عمدي يا سهوي در بي‌قدر كردن اين عظمت‌ها به چه تعبير مي‌شود؟ به خيانت يا عدم كفايت؟ فعلاً ما به دومي اكتفا مي‌كنيم.

*مورد ششم از دلايل مطرح شده از سوي آيت‌الله خامنه‌اي در نسخه قديمي روزنامه‌ اطلاعات موجود نيست.

7- رئيس ‌جمهور بايد حيثيت جمهوري را در خارج از كشور حفظ كند. تخلف از اين كار قطعاً اگر خيانت نباشد، بي‌كفايتي سياسي و اخلاقي و خيلي بي‌كفايتي‌هاي ديگري است.


8- كمترين حد كفايت سياسي آن است: محدوده‌ مشاوران نزديك‌تر و ياران و هم‌كاران رئيس‌ جمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشكوك و مورد سوء ظن پاك باشد. من لازم ندانستم در مورد اطرافيان آقاي بني‌صدر توضيحات زيادي بدهم، چرا كه درباره‌ آقاي تقوي مطالبي در روزنامه افشا شده بود. درباره‌ آقاي فضلي‌نژاد و بعضي از آقايان ديگر كه آن اسناد را از وزارتخانه برده‌اند، لزومي ندارد كه وقت را بگيريم.

9- افشاي اسرار اقتصادي كشور نيز يكي ديگر از دلايل عدم كفايت سياسي آقاي بني‌صدر است. اظهار ميزان نياز ايران به صدور نفت و ميزان موجودي ارزي كشور و اظهار فلج اقتصادي از آن جمله است.

10- در سي‌ام شهريور 59 حمله‌ بزرگ متجاوزان عراقي به خاك ما آغاز شد. سيزده روز قبل از آن، آقاي بني‌صدر در يك سخنراني (17 شهريور) با مشتعل كردن آتش اختلافات داخلي و با طرح مسائلي كه در فارغ‌ترين اوقات نيز از يك فرد مسئول، ناروا و غيرمسموع است، منشأ يك سلسله خصومت‌هاي داخلي ميان مردم و پيدايش جو اختلاف و كدورت شد. آيا بني‌صدر در آن هنگام از حدوث قريب‌الوقوع جنگ مطلع بود يا نه؟ به هرترتيب يكي از اين دو شكلِ بي‌تقوايي و بي‌كفايتي بر آن منطبق است. به گمان . . . بني‌صدر انتظار چنان حمله‌اي را داشت. خود ايشان يك جا تصريح مي‌كند كه خبر داشت، ولي قاعدتاً او چنان كسي است كه مناقشات و درگيري‌هاي سياسي براي او بر هرچيزي مقدم است؛ حتي در حال جنگ. نمونه‌اي از اين روحيه را كه در طول جنگ نتوانست آن را هرگز پوشيده نگه دارد، در شماره‌هاي متوالي كارنامه و در مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي عاشورا و 14 اسفند و قزوين و اصفهان و غيره به وضوح مي‌توان ديد.

11- رئيس‌جمهور بايد در تحقق آرمان‌هاي انقلاب اسلامي بكوشد و در اين زمينه توجه به خط اصلي انقلاب و رهبري آن كه مورد پذيرش تمام توده‌هاي ميليوني كشور است، حائز اهميت فراوان است.

كفايت سياسي رئيس‌جمهور در درك صحيح پايه‌هاي رهبري و حركت در جهت رهنمودهاي آن تجلي مي‌كند. آقاي بني‌صدر نه تنها در اين جهت حركت نكرد، بلكه عملاً در مقابل رهبري ايستاد و رهنمودهاي امام امت مبني بر حفظ آرامش و جلوگيري از تشنج‌آفريني را آشكارا زير پا نهاد.

12- نفي قدرت مطلقه از ويژگي‌هاي انقلاب ما بود، طبعاً جمهوري ما از پذيرش هر قدرت ديگري ابا و امتناع دارد و قانون اساسي ما نيز بر همين پايه، پايه‌ شكستن قدرت و تقسيم آن ميان نهادهاي قانوني، شكل گرفته است. آقاي بني‌صدر، درست به عكس، همواره جويا و تلاش‌گر قدرت مطلقه بود. طبيعي بود كه در برابر او مقاومت مي‌شود و او اين مقاومت را كارشكني مي‌ناميد و جاي تأسف است كه كساني هنوز هم همان سخن را تكرار مي‌كنند و قولاً و عملاً به قدرت‌طلبي و قدرت‌گرايي جنبه مشروعيت مي‌دهند.

ايشان به‎خلاف صريح قانون اساسي كه قوا را منفك و مستقل مي‌شمارد و به‏خلاف اصول مردم‌گرايي معتقد بود كه مجلس بايد هماهنگ با رئيس‌جمهور باشد. اين توهيني آشكار به مجلس و نمايندگان مردم بود كه بارها از طرف ايشان تكرار مي‌شد. دستگاه قضايي را كه حاضر نبود آلت دست ايشان شود و كساني را كه ايشان مايلند به مناصب عالي قضائي بگمارد، بارها متهم به فساد و عدم رعايت قانون و شرع مي‌كرد و اعضاي شوراي عالي قضائي را كه همه منتخب امام و از برجستگان روحانيون بودند، به قدرت‌طلبي و فسادگرايي متهم مي‌كرد. حتي براي حفظ قدرت مطلق از تعبير و تفسير نادرست قانون اساسي هم دريغ نكرد.

13- عجيب‌ترين پديده‌اي كه در رابطه با عدم كفايت ايشان قابل بررسي است، اخلال و شورشگري ايشان است. اين از هركس در يك نظام اجتماعي قابل تصور باشد، از رئيس يك دولت غيرمعقول است. بارها ايشان مردم را، كارگران را، نظاميان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت كرده است؛ گويا به جبران غيبت از ايران در دوران مقاومت عمومي در برابر رژيم پهلوي!

14- خصلت‌هاي شخصي ايشان نيز هركدام در سلب صلاحيت لازم براي رئيس‌جمهوري يك دولت اسلامي داراي نقش و تأثير است. غرور وي كه خود را انديشه‌ بزرگ قرن و كتاب خود را بزرگ‌ترين اثر تاريخ اسلام مي‌شناسد كه نوار اين گفته‌ ايشان كه اتفاقاً در همين‌جا در دبيرخانه‌ كنوني مجلس موجود است. ترفند او كه به ارتش وانمود مي‌كند كه اگر من كنار بروم، همه‌ شما از بين خواهيد رفت و به اين وسيله سعي مي‌كند خود را در چشم عناصر نظامي «فرشته‌ نجات» معرفي كند تا شايد بتواند از ارتش بدين ‌وسيله به صورت يك ابزار استفاده كند. در حالي ‌كه ارتش پس از حمايت امام و اعلام برادري مردم، هرگز محتاج چنين واسطه‌اي بين خود و انقلاب نبود. مقام‌پرستي او كه اطرافيان متملق و چاپلوس را در دايره نزديك به او نفوذ مي‌دهد. خودبزرگ‌بيني او كه معتقد است پس از امام، كسي از او مناسب‌تر براي رهبري نيست و بسي خصلت‌هاي منفي ديگر در او عواملي هستند كه از او آدمي فاقد صلاحيت‌هاي لازم براي احراز رياست جمهوري مسلمانان و رياست يك كشور در جامعه اسلامي مي‌سازد.