وسوسه
روش دیگر گمراه ساختن انسان توسط شیطان، وسوسه می باشد. وسوسه، صدای بسیار ضعیفی که همراه خود شر می آورد. شیطان وسوسه کننده است و خود انسان، عامل به آن است. در اصل، شیطان با تحریک نفس انسان، به وسوسه آن میپردازد. از این روست که برخی، حمله شیطان را قبول ندارند؛ زیرا شیطان به نفس انسان پیشنهاد میدهد و برخی گمان میکنند این ایده و فکر، از سوی خود آنها بوده و تمایل ایستادگی در برابر خود را ندارند.
بنابراین در مرحله اول باید تشخیص دهیم که یک ایده و یا تفکر که در ذهن ما در حال رشد است، متعلق به ما نیست بلکه از سوی شیطان بوده و باید با آن مقابله کرد.*
از تاکتیک های مبارزه با شیطان برای ترک گناه، خراب کردن پل های پشت سر و از بین بردن اسباب و وسایل ارتکاب گناه میباشد. در این حالت است که به تدریج، نفس ما تربیت شده و به جایی میرسد که حتی در صورت وجود این ابزار و وسایل، به سمت گناه، حرکت نخواهد کرد.
باید توجه داشت که شیطان با وسوسه نه تنها امر به منکر که نهی از معروف نیز انجام می دهد. وقتی انسان قصد انجام کار نیکی را دارد، شیطان، سعی در بازداشتن انسان از انجام آن کار را دارد و گاهی نیز ممکن است کار نیک دیگری که اجر و پاداش کمتری دارد را به او پیشنهاد دهد؛ یعنی انسان را میان دو خیر مخیر میسازد.
در این مرحله، راه تشخیص مسیر صیحیح باز هم توجه به نفس است؛ یعنی بررسی کنیم و ببینیم که نفس ما به کدام یک از آن اعمال تمایل بیشتری دارد و از انجام آن اجتناب کنیم همچنین از خدا بخواهیم که نور اعمال را به ما نشان دهد تا متوجه شویم که کدام عمل، نور بیشتری دارد و انجام آن را انتخاب نماییم.
القای امنیه باطل
بر هر انسانی لازم است که دو نوع هدف در زندگی خود داشته باشد: سؤل و اُمنیه
سؤل اصلیترین هدف و آرزو فرد در زندگی میباشد که مسیر اصلی زندگی او را برای رسیدن به آن، ترسیم میکند. باید گفت، با وجود این که سؤل اصلی ترین هدف یک انسان در زندگی است اما بسیاری از آن غافل میباشند یعنی نمی دانند هدف اصلی آنها از زندگی چه میباشد؛ مثل رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی و یا تلاش برای ظهور.
امنیه یعنی اهداف و آروزهای اصلی ما که به اصلیترین آرزو یعنی سؤل ما ختم می شود. برای رسیدن به سؤل، امنیه های مختلف اما مرتبط با هم وجود دارند. باید امنیه آنچنان در راستای سؤل باشد که گویی همان سؤل است.
یکی از کارهای شیطان القای امنیه باطل است یعنی آن را تغییر داده و در فرد شوق دستیابی به یک امر باطل را ایجاد میکند.
از این رو بسیاری از افراد، پس از رسیدن به یک خواسته خود که در اصل امنیه ای باطل از سوی شیطان بوده است، متوجه میشوند از ابتدا مسیر را اشتباه انتخاب کرده و از اصلیترین هدف یعنی سؤل خود فاصله گرفتهاند.
باید گفت شیطان از این روش یعنی القای امنیه باطل، حتی در مورد پیامبران نیز، استفاده میکند که البته به امر الهی، موثر واقع نمیگردد:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ –حج-52
«و پیش از تو نیز هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز آن که هرگاه آرزو می کرد و طرحی برای اهداف رسالت خود می ریخت، شیطان در خواسته اول القای شبهه می کرد اما خدا آن چه را شیطان القا می کرد محو می گردانید سپس خدا آیات خود را استوار می ساخت.»
برای فهم این مطلب که یک امنیه شیطانی است و یا در راستای سؤل ما، قرار دارد، یک راهکار اساسی وجود دارد:
وقتی شوق انجام کاری در یک فرد برای رسیدن به یک امنیه به وجود آمد، باید استشاره کند؛ یعنی با اهل فن آن موضوع خاص مشورت کند و پس از اطلاع کامل پیرامون آن موضوع، به بررسی میزان ارتباط و نزدیکی آن امنیه به سؤل خود بپردازد؛ در این حالت است که فرد متوجه خواهد شد برخی امنیهها شیطانی میباشند.