وی طی سالهای حضور متمادیش در جبهه مراتب فرماندهی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و خیلی زود به مدارج عالی فرماندهی سپاه در جنگ دست یافت. غلامپور در عملیات والفجر8 فرماندهی قرارگاه کربلا، مهمترین قرارگاه عمل کننده را بر عهده داشت و یگانهای تحت امر این قرارگاه باید در 2 مرحله با نیروهای غواص و قایق از اروند وحشی عبور میکردند.
غلامپور هم اکنون عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع) است و به تدریس مباحث نظامی میپردازد. در ادامه گفتوگوی مجلهی همشهری پایداری که در شماره دی و بهمن 94 منتشر شده است را میخوانید:
باتوجه به شرایط اقتصادی، نظامی و سیاسی که در سال 64 و پس از ناکامی در عملیات بدر در کشور ایجاد شده بود، این وضعیت چه تاثیری بر جبهههای جنگ گذاشته بود؟
غلامپور: بسم الله الرحمن الرحیم. اواخر سال 63 عملیات بدر را انجام دادیم که با عدم موفقیت روبرو شد در نتیجه یک حالت بحرانی و یک نگاه تاریک نسبت به آینده جبهه و جنگ در بین فرماندهان حاکم شد. آثار آن نیز بلافاصله بعد از عملیات بدر در همان اواخر سال 63 دیدیم. تشنجی بین فرماندهان پیش آمد. برخی احساسات بر آنها غلبه پیدا کرد و از کنترل خارج شدند و نسبت به شرایطی که پشتیبانی جنگ دارد به شدت معترض شدند. در چنین شرایطی که فضا نگران کنندهای نسبت به آینده جنگ وجود داشت، در جلسهای که فرماندهان ارتش و سپاه جمع شده بودیم تا شرایط بدر را بررسی کنیم، آقای رضایی را صدا کردند و گفتند حاج احمدآقا پشت تلفن با شما کار دارد. آقامحسن رفت و پس از دقایقی برگشت و گفت: حاج احمدآقا پیامی از سوی امام داشت که من به شما فرماندهان برسانم و آن هم این بود که شما هیچ نگران نباشید. در صدر اسلام نیز شکست وجود داشته است. شما باید با امید به آینده به فکر عملیاتهای دیگر باشید.(نقل به مضمون) این پیام امام که شفاهی به ما منتقل شد بسیار بر روحیه ما تاثیرگذار بود و فضای آن جلسه را تغییر داد و شرایطی پیش آورد که همه را از حالت یاس و ناامیدی خارج کرد و به سمت نگاه به آینده برد.
** 3 مصوبه مهم سپاه در سال 64
پیرو این اتفاق، جلسات مهمی بین فرماندهان برگزار شد که فکر کنم 3 روز به طول انجامید. در آن جلسات بحثهای زیادی صورت گرفت که در نهایت به 3 جمع بندی رسیدیم. نخست اینکه از این به بعد عملیاتهایمان را جدا از ارتش انجام دهیم. دوم، پشتیبانیهای ارتش را با شکل ساختارهای قبلی قبول نداریم. قبلا برای هوانیروز، نیروی هوایی و پدافند درخواستمان را مطرح میکردیم اما خودشان اقدام میکردند که گاهی انجام میشد، گاهی نمیشد و گاهی هم در آن زمان مورد نظر و با آن کیفیت مورد نظر انجام نمیشد که این تجربه تلخی بود که ما از گذشته داشتیم. لذا در آن جلسه تصمیم شد ارتش این امکانات و پرسنل را در اختیار ما قرار بدهد و خودمان سازماندهی و به کارگیری کنیم. مصوبهی سوم نیز که ناشی از تجارب قبلی بود، این بود که از این پس به سراغ هدفی میرویم که متناسب با توانمان باشد. در خیبر و بدر به این نتیجه رسیدیم که وقتی هدفمان را متناسب با توانمان درنظر نگیریم آن را به صورت ناقص رها میکنیم و نمیتوانیم هدف را تامین کنیم. در عملیات بیت المقدس نیز به این نتیجه رسیده بودیم. ما قرار بود تا شرق بصره و پشت رودخانه شط العرب برویم اما موفق نشدیم و تمرکزمان را بر آزادسازی خرمشهر گذاشتیم، والا هدف اصلی ما در عملیات بیت المقدس خرمشهر نبود.
** شناسایی از پیرانشهر تا دهانه خلیج فارس
نظر شورای عالی دفاع و فرماندهی کل جنگ در رابطه با این سه مصوبه چه بود؟
غلامپور: دو موضوع اول باید با فرمانده رده بالاتر یعنی آقای هاشمی در میان گذاشته میشد اما بخش سوم مربوط به خودمان بود. ضمن انجام این بحثها قرار بود برای عملیات آینده نیز فکری بکنیم. بحثی که میان فرماندهان ارشد سپاه و قرارگاهها صورت گرفت این بود که ما 4، 5 تیم عملیاتی را آماده کنیم تا از شمالغرب یعنی پیرانشهر تا دهانه خلیج فارس در اروند را برای انجام یک یک عملیات موفق و موثر بررسی کنند. این شناساییها طی دو سه هفته انجام شد.
** تنها کسی که بر اروند اصرار داشت، محسن رضایی بود
این شناساییها چه زمانی صورت گرفت؟
غلامپور: اردیبهشت یا خرداد سال 64 بود. پس از شناساییها، 13 طرح پیشنهاد شد که تعدادی مربوط به غرب و شمالغرب بودند. جلسات فرماندهی را برگزار و معایب، محاسن و دستاوردهای هر طرح را بررسی کردیم. در نهایت به 3 طرح نهایی در هورالهویزه، شلمچه و اروند رسیدیم و اروند برای اولین بار به طور جدی بین فرماندهان مطرح شد چراکه قبلا، 2 بار به سراغ اروند رفته بودیم اما عملیاتی صورت نگرفت. پس از نهایی شدن این 3 طرح، بحثهای چالشی بسیار شدید که من گاهی وقتها احساس میکردم که این بحثها منجر به ایجاد کدورت بین فرماندهان میشود برای انجام عملیات اصلی صورت گرفت. در این بحثها تنها کسی که بر اروند اصرار داشت محسن رضایی بود. برخی از فرماندهان هم به شدت مخالف بودند.
جمعی از فرماندهان سپاه در تصویر فوق دیده میشوند که عبارتند از: مرتضی قربانی، احمد غلامپور، شهید احمد کاظمی، قاسم سلیمانی، غلامرضا محرابی، علی شمخانی و احمد سیاف زاده
** آقاعزیز مامور به ام الرصاص و آقارشید مرخصی گرفت
دلیلشان چه بود؟
غلامپور: سوالشان این بود که ما چگونه از اروند عبور کنیم و زمین را بگیریم؟ و در یک نگاه کلیتر ما چگونه از جزیره آبادان علیه شبه جزیره فاو عملیات انجام بدهیم. یکی دیگر از علتهای مخالفت دوستان به نظر من این بود که ما در عملیاتهای گذشته با نواقص و کمبودهای فراوان پای کار میرفتیم. ما نیازمند پشتیبانی هستیم و وقتی به آن سوی اروند رفتیم باید به وسیله پل با عقبه ارتباط برقرار کنیم.
در جلسهای در رابطه با عملیات بدر بحث میکردیم. آقارشید یادداشتی برای من نوشت و به من داد. من نخواندم و داخل جیبم گذاشتم. پس از سه روز من یادم آمد که آقارشید به من یادداشتی داده بود. در آن یادداشت گله کرده بود که ما داریم برای عملیات بدر آماده میشویم اما مهندسی جادهها را آماده نکرده است، لباسهای غواصی آماده نیست و فرماندهان لشکرها نیز از این وضعیت اطلاعی ندارند. من نیز زیر آن برگه نوشتم: «بسمه تعالی. از آیندهی جنگ به خدا پناه میبرم.» لذا ما جنگ را جلو میبردیم اما نسبت به پشتیبانیهای در جنگ دغدغه داشتیم.
در نهایت تفاهمی بین فرماندهان ایجاد نشد. روش مدیریت در سپاه هم اقناعی بود. طبعمان اینگونه نبود که به فرماندهان دستور بدهیم که این کار بکنید بلکه باید به گونهای آنها را قانع می کردیم. آقای رضایی هم نمیخواست این اختلافها به ردههای پایینتر انتقال یابد لذا آقامحسن یک بحث جدی با فرماندهان ارشد و قرارگاهها انجام داد و گفت: من مصمم که اینجا عملیات بکنیم. به همین خاطر آقاعزیز که مخالف بود را برای انجام عملیات پشتیبانی به ام الرصاص مامور کرد. آقارشید هم در آن مقطع چند روزی مرخصی گرفت. در این شرایط تصمیم قطعی گرفته شد. البته از زمان مطرح شدن اروند کارهای شناسایی به طور کامل انجام شد و تصمیم آقای رضایی با آگاهی بود.
هاشمی گفت: شما پاسدارها هم سیاسی شدهاید!
اما تصمیم آقای رضایی، تمام کننده کار نبود بلکه باید در گام نخست به اطلاع آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ میرسید. جمعی پنج شش نفره پیش آقای هاشمی در تهران رفتیم. آقای رضایی موضوع را طرح کرد. آقای هاشمی در ابتدا گفت: «شما پاسدارها هم سیاسی شدهاید! شما جایی را پیشنهاد میکنید که میدانید نمیتوانید عملیات بکنید و به من پیشنهاد میدهید تا من بگوییم نه و شما بروید به امام بگویید که آقای هاشمی گفته است نه.» ما تاکنون چنین رفتاری را ندیده بودیم و با صداقت طرح را بیان کردیم. مجدد طرح خود را بیان و اصرار کردیم که ما بر روی این طرح کارهای شناسایی و طراحیهای زیادی انجام دادهایم. محاسن و دستاوردهای آن را نیز بیان کردیم. پس از این توضیحات آقای هاشمی رفتارش تغییر کرد و گفت: بسیار خب، من قول میدهم که اگر شما فاو را گرفتید من هم جنگ را تمام میکنم. رویکرد ایشان بود که اگر ما یک جای مهم را از عراق بگیریم، میتوانیم به عراق فشار آوریم و مجاب به مذاکره برای پایان جنگشان کنیم. من قبول میکنم اما چون نظامی نیستم، باید جلسهای بگذاریم و فرماندهان ارتش هم حضور داشته باشند و اگر توانستید آنها را از جنبه نظامی مجاب کنید من هم مخالفتی ندارم.
چون طبقه بندی عملیات برای ما مهم بود از آقای هاشمی خواستیم که افراد مورد اعتماد ما را در جلسه دعوت کنند که ایشان هم پذیرفتند.
آن افراد چه کسانی بودند؟
غلامپور: سرهنگ حسنی سعدی، سرهنگ مفید، سرهنگ قویدل و فرمانده نیروی دریایی وقت. در تیپ 2 دزفول با فرماندهان ارتش جلسهای گذاشته شد. ما به سوالات ارتشیها پاسخ دادیم اما نظرشان نسبت به اجرای این عملیات کاملا منفی بود و باورشان نبود که ما میتوانیم در اروند عملیات بکنیم. در نهایت آقای هاشمی مجاب شدند و اصل عملیات تصویب شد.
سردار عبدالمحمد رئوفی نژاد فرمانده لشکر 7 ولیعصر(عج) در دفاع مقدس و سردار احمد غلامپور
** متقاعد کردن فرماندهان لشکرها مرحله سختی بود
در مرحله دوم آنچه که برای ما خیلی مهم بود، متقاعد کردن فرماندهان لشکرها بود. این مرحله از مرحله قبلی سختتر بود چرا که اساس کار عملیاتها، لشکرها بودند. جلسه با فرماندهان برگزار شد و بر حسب اتفاق بخشی از فرماندهان که فرماندههای لشکرهای خط شکنمان بودند مانند 14 امام حسین(ع)، 8 نجف اشرف و 27 محمدرسول الله(ص) با شدت مخالفت کردند و گفتند خط شکسته نمیشود. آقامحسن یا باید به این ها دستور میداد که در اخلاقش نبود یا باید فکر دیگری میکرد و این لشکرها را کنار می گذاشت و پس از لشکرهای خط شکن وارد عمل میکرد.
** خودیها نیز غافلگیر شدند
محور ام الرصاص که قرارگاه آقاعزیز به آنجا مامور بود و هور چه شد؟
غلامپور: آقای رضایی تدبیری کردند و قرارگاهای به نام حنین را با 2 هدف در هور تاسیس کردند که اگر در اروند موفق نشدیم در آنجا وارد عمل شویم و هدف مهمتر فریب دشمن بود به طوری که نه تنها دشمن بلکه خودیها نیز غافلگیر بشوند. لذا حدود 1500 دستگاه ماشین آلات مهندسی در اختیار قرارگاه حنین گذاشته شد و به صورت آشکارا شروع به انجام کارهای مهندسی جهت اجرای عملیات کردند. در منطقه والفجر8 نیز قوانین سختی را برای رعایت مسائل حفاظتی برای یگانها مقرر کردیم.
پس از بحثهایی که صورت گرفت، قرارگاه قدس به فرماندهی عزیزجعفری جهت انجام تک پشتیبانی به ام الرصاص مامور شد. قرارگاه کربلا مامور به انجام عملیات در محدوده فاو تا اسکله چهار چراغ به سمت کارخانه نمک شد و قرارگاه نوح به فرماندهی سردار علایی عقبه ما و پاکسازی شبه جزیره فاو تا دهانه اروند را ماموریت داشت.
تیپ 10 سیدالشهدا و 18 الغدیر زیرنظر قرارگاه قدس و تیپ 33 المهدی، لشکر 41 ثارالله و لشکر 19 فجر با قرارگاه نوح وارد عمل میشدند. لشکرهای 7 ولیعصر(عج)، 25 کربلا، 5 نصر، 31 عاشورا و تیپ 44 قمر بنی هاشم در قرارگاه کربلا خط شکن و 8 نجف، 14 امام حسین(ع)، 17 علی بن ابیطالب(ع) و 27 محمدرسول الله(ص) پس از شکستن خط در موج دوم وارد عمل می شدند. ضمن اینکه در عملیات والفجر8، برای اولین بار عبور لشکر از لشکر را طرح ریزی کرده بودیم که در کربلای 5 عبور قرارگاه از قرارگاه را هم تجربه کردیم.
در بحثهای ابتدایی آقای رضایی تاکید بر حمله از خسروآباد تا دهانه اروند را داشت که در این باره زیاد بحث شد تا اینکه وی متقاعد شد تا محدود به فاو بشود تا توانمان تنها صرف شکستن خط نشود و در نگهداری خط دچار مشکل نشویم. این نکته را هم باید گفت که پس از تصویب طرح توسط فرمانده عالی جنگ، همهی فرماندهان پای کار آمدند و مشارکت فعالی داشتند.
در عملیات والفجر 8 برخلاف سایر عملیاتها، 70 درصد بر دفاع و حفظ منطقه و 30 درصد بر تهاجم و خط شکنی تمرکز کردیم. به یاد دارم در جلسهای که درباره پدافند صحبت میکردیم، سردار رشید به مهندس عظیمی مسئول بخش آب جهادسازندگی گفت: «ببین اگر نیاز باشد باید با کتری بیایی جلو خط آب بریزی تا خط پدافندی تشکیل شود.» چرا که یکی از طرحها برای تشکیل خط پدافندی، رها کردن آب از اروند و خورعبدالله جلوی خط خودی بود. لذا در این عملیات یک هفته آفند و حدود 70 روز پدافند و پاتکهای دشمن را دفع کردیم.
** رزمندگان لشکر 5 نصر با دست، نهرها را خالی میکردند
یکی از معضلات اساسی ما با توجه به بحث حفاظت، آماده سازی منطقه بود. ما باید نهرهایی که از نخلستان به اروند راه داشتند و بسته شده بودند را برای استقرار قایقها پاکسازی میکردیم تا آب در آن جریان یابد. پاکسازی این نهرها خیلی سخت بود چراکه امکان استفاده از ماشین آلات سنگین را نداشتیم. در یکی از بازدیدهایی که از خط لشکر 5 نصر داشتم دیدم رزمندگان با دست این نهر را خالی میکردند. همچنین مردم اروند کنار را هم باید با ترفندی از منطقه بیرون میکردیم.
یکی دیگر از مشکلات ما استقرار وسایل، ادوات و خمپاره اندازهای لشکرها در نخلستانهای اروندکنار بود. زمین آنجا باتلاقی بود. لذا گودالی به عمق 2 متر حفر و آن را پر از بتن و سپس خمپاره را بر روی آن مستقر کردیم.
اروند و شناختن آن مرحله سختی از کارها بود. گرچه نیروهای شناسایی نیز نیروهای متخصص در این زمینه نبودند. در 2 بخش علمی و میدانی، کارهای تحقیقاتی را انجام دادیم. یکی از مزیتهای ما وجود روخانه بهمنشیر به موازات اروندرود بود که این رود مدل یک پنجاه هزارم اروند بود و میشد برخی از تحقیقات را در آن رودخانه انجام داد. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که در یک ساعت خاص و در یک روز خاص باید عملیات را انجام میدادیم. در این زمان آب در حالت جزر راکد بود که به سوی مد میرفت. یعنی وقتی غواصها به آن سوی اروند میرسیدند آب در حالت مد بود و رزمندهها بالاتر از موانع به پای سنگرهای کمین دشمن میرسیدند. اگر در آن زمان مشخص عملیات نمیکردیم، عملیات چند ماه به تعویق میافتاد و در واقع جغرافیای منطقه، زمان شروع عملیات را به ما دیکته کرد.
از چپ: شهید مجید بقایی، سردار احمد غلامپور و علیرضا عندلیب
** ابتکار در نخلستان
در رابطه با پشتیبانی ارتش از سپاه، حجت الاسلام روحانی از سوی آقای هاشمی حَکَم شد تا بالسویه امکانات ارتش را در اختیار ما و ارتش تقسیم کند. در نتیجه گردانهای توپخانه ارتش در اختیار سردار زهدی قرار گرفت. برای امکانات پشتیبانی ارتش نیز قرارگاههای رعد برای نیروی هوایی و سلیمان خاطر برای هوا نیروز و قرارگاه پدافند هوایی تشکیل شد. سیستم مورد استفاده پدافند هوایی ارتش، هاگ بود. این سیستم به راحتی میتوانست هواپیماهای دشمن را نابود کند اما ضعفش این بود که با روشن شدن رادارش، دشمن موقعیتش را تشخیص میداد و آن را بمباران میکرد. به همین خاطر ارتش این سیستم را در سی چهل کیلومتری خط نگه میداشت و این باعث میشد که خط را پوشش نمیداد. نیروهای انقلابی سپاه در یک حرکت ابتکاری سیستم هاگ را در نخلستان قرار دادند و رادارش را در ماهشهر گذاشتند. به همین خاطر در این عملیات توانستیم تعداد زیادی از هواپیماهای دشمن را منهدم کنیم. در بحث آتش پشتیبانی نیز توپهای ما از بصره تا فاو را زیر آتش داشتند و کارآیی ارتش عراق در انجام پاتک کم میشد و یک مورد سراغ ندارید که عراق توانسته باشد نیروهای ایرانی را به عقب براند. در این عملیات با استفاده از تجارب تلخ گذشته به موفقیت رسیدیم.
یکی از مهمترین دستاوردهای عملیات والفجر8 این بود که سایت موشکی عراق که در فاو مستقر بود و به وسیله آن نفتکشهای ما را در خورموسی و بندر امام خمینی(ره) میزد را از کار انداختیم و ما موقعیتی پیدا کردیم تا کشتیرانی انجام بدهیم و برعکس عراق ارتباطش با دریای آزاد قطع شد. اسکلههای نفتی البکر و الامیه نیز محاصره شدند. همچنین هم مرز شدن با کشور کویت که حامی عراق بود یکی دیگر از دستاوردهای این عملیات بود.
شب آغاز حمله، بارش باران، شرایط جوی و جریان آب اروند را تغییر داد. چرا دستور توقف اجرای عملیات را ندادید؟
غلامپور: از این دست اتفاقها زیاد رخ داد مانند روشن شدن پروژکتور عراق روی اروند اما تاثیرگذار بر اجرای عملیات نبودند ضمن اینکه نیروها هم وارد آب شده بودند.
** اشتیاق دانشجویان پاکستانی برای شنیدن از نحوه موفقیت در والفجر8
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
غلامپور: سفری به پاکستان رفته بودم و ملاقاتی با فرمانده نیروی زمینی ارتش پاکستان داشتم. این فرمانده باتوجه به اینکه از نزدیک رودخانهی اروند را دیده بود از من خواست تا جلسهای دربارهی موفقیت در عملیات والفجر8 برای افسران نیروی زمینی برگزار کنم. با وجود اینکه سالها از اجرای آن عملیات گذشته بود اما برایشان جالب بود که ما چگونه توانستیم از این رودخانهی وحشی عبور کنیم. قرار بود این جلسه از ساعت 8 تا 10 صبح برگزار شود اما تا 11 شب به طول انجامید.