کد خبر 535388
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۹

منصور نظری، قطعه مثنوی «قصۀِ سبز ظهور» را تقدیم به شهدای مدافع حرم آل الله، آن منتظران راستین حضرت صاحب‌الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف کرده است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، منصور نظری، قطعه مثنوی «قصۀِ سبز ظهور» را تقدیم به شهدای مدافع حرم آل الله، آن منتظران راستین حضرت صاحب‌الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف کرده است که در ادامه می خوانید...
 
بگذار تا سعودی لشکر کشد به شامات   -  بگذار آشکارا یک‌یک شود علامات
بگذار تا یمن را در خاک و خون کِشاند - بگذار داغ یاران، بر قلب ما نشاند
 
 بگذار خون بنوشد، آن آلِ مار بر دوش -  بگذار تا یهودا با او شود هم‌آغوش
بگذار تا ببارد، آتش به سر یمن را -  بگذار خون بریزد، آن آل اهرمن را

بگذار تا که دجال، آید برون ز پرده  -  رسوا شود سعودی، آن فتنه‌ها که کرده
گردیده در تباهی، غرق این جهان سراسر  -  بگذار تا خدا را صبر آید عاقبت سر

بگذار تا سعودی لشکر کِشد حلب را  - سلمان کند امیری، ظلم سپاه شب را  
بگذار تا بکوبد بر طبلِ جنگ ما را -   بگذار در خیالش آرد به تنگ ما را

بگذار تا به صهیون ،عهد وفا ببندد  -   بر گریۀِ یمن او، رذلانه تا بخندد
بگذار تا یهودا، بوسد رخ از مسیحا  - بر دوشِ بی‌گناهی، گیرد صلیب، عیسی

 بگذار تا خدا را بر نیزه رو نمایند  -  از کینه طفل شیری پاره گلو نمایند
آن پیش چشم حیدر، سیلی زده به زهرا   -بر نیزه کرده از کین، سرهای شمس و مَه را

ناموسِ حیدری را آن کشته معجر از مو -  بگذار کربلایی دیگر به پا کند او
بگذار پا به میدان، بگذارد آن حرامی – سیلی که زد به زهرا گیریمش انتقامی

بس کرده پُرشَرَر دل، داغِ سکینه ما را  -  از کینه می زند سر، آتش ز سینه ما را  
عهدی است شیعه را با، خونِ دلِ رقیه   -   گیریم انتقام از قوم بنی‌امیه

سوگند بر بُریده، آن تشنه‌لب سر از پُشت  -  بر دردِ غربتی که یاسِ سه‌ساله را کُشت  
سوگند بر سِرشکِ بانوی رو  کبودی  -   ما انتقام زهرا، گیریم از سعودی  

آلِ سقوط کرده، بشنو خروشِ ما را    - چاووش خوانیِ ما، از بهر  کربلا را
بنگر دودم گرفته، در کف تو پیرِ ما را   -   دریای پر ز موجِ شورِ غدیر ما را

بنگر که لشکرِ عشق، افتاده ره به سویت   -  خنجر ز کینه ما را بیتاب بر گلویت
لب‌تشنۀِ بلاییم از جامِ یالثارات –   دلدادۀِ ظهورش، در انتظار آیات

آشفته‌حالِ هستی، هر ذره بی‌قرار است   -  ای عاشقان خدا را ،عصر ظهور یار است
آوای یالثارات از هر کران به گوش است  - ای عاشقان مهدی، هنگامۀِ خروش است

ای قوم دیده بر در، دارم خبر شمارا   -     در موسم بهاران، دیدار آشنا را
یوسف رسد به کنعان، صاحب دلان خدا را    - عصر ظهور مهدی، گردیده آشکارا

عصر ظهور یار است، ای عاشقان خدا را  -  هل من مُعین بُکارا، آن یار آشنا را   
آید ز کعبه هر دم بانگی جلیله بر گوش   -  هفت‌آسمان، فلک را، شوریده ، مست و مدهوش

گوید به رمز و رازی، آن نغمۀِ حجازی   -   آید زِ رَه نگاری، محبوبِ دلنوازی
آید زره سواری اندر سحرگه راز  -  بیرق گرفته بر دوش، عباس دیگری باز

او که طُفِیلَش هستی، دُل‌دُل سوار مستی   -  بگرفته حیدری ووش، تیغ دو دم به دستی
سر بنده بسته بر سر، منقوشِ نام زهرا  -  آید که تا بگیرد، او انتقامِ زهرا  

این است آخر آری، بر شیعه روزگاری  - از سمتِ مشرقِ عشق، برپا شود غباری
در صبح مکه سازد، شمسی طلوعِ موعود  -  تا شیعه را سر آید، یلدا شبِ غم‌آلود

بر ناقه بسته محمل، آن شهریار زهرا   - آید ز مصر دوری، یوسف تبارِ زهرا  
گردد ز مکه صبحی، پیدا طلیعۀِ عشق – آید ز رَه نگاری، پوشیده هالۀِ عشق   
 
آن یوسف دل آرا، بر کعبه تکیه سازد  - یا اهلَ العالم اِنّی، مهدی ولی نوازد
آید ز کعبه بانگِ اِنّی اَنا وَلیکُم  - اِنّی اَنابنُ حیدر، ماهِ غدیرِ در خُم

اِنّی اَنا ابنُ زهرا، بانوی خورده سیلی  -  آن پهلوی شکسته، آن روی گشته نیلی
اِنّی اَنابنُ مظلوم،  اِنّی اَنا ابنُ کرار –  اِنّی اَنَا ابنُ زهرا، تنها و بی‌کس و یار

هَل مِن مُعین ولی را، ای نامه‌ها نوشته  - ای تُخمِ عشق حیدر، در خاک سینه کِشته  
 دردا رها کُنیمش در کربلایِ خونبار  - دردا که او بماند، تنها و بی‌کس و یار

باید که عهد و پیمان، بستن به جان ولی را -  باید ستاره گشتن، آن ماهِ منجلی را
باید گذشتن از جان، اندر ره ولایت  - با او گذر نمودن از مرز بی‌نهایت

باید که نوش کردن، مِی از خم شهادت –  باید که رفتن این رَه، مردانه با رشادت
باید زجان گذشتن، باید خطر نمودن   -  باید که کربلا را ، درخون سفر نمودن  

پهلو شکسته ماهی، خونین‌جگر نگاهی –خواهد کند که یوسف، وقت سپیده راهی
ای قوم شب نشسته، آری سحر قریب است  -  هستی همه دل‌آرا، سرمست بوی سیب است  

بی‌طاقتان چو بلبل، لختی دگر تحمل  - در باغ یاس، نرگس،  وقت سحر دهد گل
بگذار تا سعودی لشکر کشد به شامات  -  بگذار آشکارا یک‌یک شود علامات

بگذار تا نشان‌ها گردد به‌حق هویدا  -  گم‌گشته یوسف ما، شاید شود که پیدا

به امید ظهور حضرت یار
 یکشنبه 25 بهمن‌ماه 1394 منصور نظری