اکبری اعتراضی به این که پسرش «پندار» وارد حرفه بازیگری شده، ندارد اما بعد از چند دهه فعالیت در این حرفه، خودش از انتخابی که کرده، زیاد خرسند نیست.
با اکبری قرار بود درباره زندگی صحبت کنیم، اما «شرایط کار» چنان عرصه را بر اکبری تنگ کرده که مسیر گفتوگو به سمت اتفاقات حاکم بر حرفه بازیگری رفت.
شما سالهاست در حرفه بازیگری فعالید از سریال مزد ترس تا اکنون. تداوم یک کار آن هم در حرفه بازیگری صبر زیادی میخواهد، برایمان از صبر در کار بگویید.
اینکه بازیگر بودم به سالهای دور مربوط است! هر چه به این روزها نزدیکتر میشویم از حرفه بازیگری دورتر میشوم! چون هیچ تقسیم نقشی صورت نمیگیرد. به نظرم صبر و حوصله صفت و مختصاتی است که باید کسی که وارد هنر میشود، دارا باشد. اما وقتی بیعدالتی به وجود میآید، آدم رنجیده خاطر میشود. بیعدالتی در حرفه بازیگری روز به روز بیشتر میشود چون این حرفه انحصاری شده است. شگفتزده میشوی وقتی از یک بازیگر میشنوی فلانی قرار است یک فیلم بسازد و من بازیگر نقش اصلی آن هستم یا قرار است در آینده فیلمنامهای نوشته شود که نویسنده و کارگردان مرا برای بازی انتخاب کردهاند! این یعنی نقشها قبل از ساخت یک اثر تقسیم میشود. بچهای به دنیا نیامده و هنوز دختر یا پسر بودنش مشخص نیست، اما برایش لباس میدوزند!
یعنی شرایط کار تغییر کرده است؟
نمیدانم نام این اتفاق را میتوان تغییر شرایط گذاشت یا خیر! اما این را میدانم که در محافل شخصی و خصوصی نقشها دست به دست میچرخد. مهم نیست نقش به آدمی میرسد که استعداد، توانایی، پشتکار و تجربه دارد یا نه. آنهایی که سالها صبر کرده و عمر خود را صرف بازیگری کردهاند، سالی یک نقش هم گیرشان نمیآید، اما گروهی مدام در حال بازی در کارهای مختلف هستند و از این کار به کار دیگر میروند و گاهی همزمان چند نقش در چند کار را به عهده میگیرند.
این موضوع همان باندبازی است که سالهاست از آن صحبت میشود؟
فرقی ندارد اسمش را باند بازی یا مافیا بگذاریم. مهم این است که کل نقشهای سینما و تلویزیون در اختیار چند نفر است و بقیه بازیگران بیکارند. آنهایی پرکارند که کمتر استعداد دارند. به نظرم این معضل باید مدیریت شود. باید اتاقی تشکیل شود، مدیرانی از صداوسیما، سینما و انجمن بازیگران در آن حضور داشته باشند و این مشکل را حل کرده و نقشها را منصفانه بین بازیگران تقسیم کنند. اینجور نباشد که بازیگران جوان و مستعد و پیشکسوتان بیکار باشند و تعدادی بازیگر که در استعداد و توانایی آنها شک هم وجود دارد، مدام بازی کنند. مدیریت از دست رفته، باندهایی در سینما و تلویزیون وارد شدهاند و نقش خرید و فروش میکنند. این مافیا باعث بیعدالتی و بیکاری تعداد زیادی از بازیگران شده است.
زمانی که شما هم وارد حرفه بازیگری شدید و در دورهای پرکار هم بودید، بازیگرانی که بیکار بودند یا کمتر نقش به آنها میرسید از همین باند و مافیا صحبت میکردند؟
بصراحت میگویم در دورهای که من وارد حرفه بازیگری شدم، باندبازی به شکل امروزی نبود. خودم برای چند نقش دعوت به کار شدم و بعد از دادن تست پذیرفته شدم. انتخاب نقشها به همین سادگی نبود. گریم میشدیم، مقابل دوربین بازی میکردیم و بعد از چند روز به ما خبر میدادند که برای بازی در نقش مورد نظر پذیرفته شدهایم یا نه! به قول معروف ما جزو بازیگرانی هستیم که نان بازوی خود را خوردهایم. ما نه پارتی داشتیم، نه پول. از تئاتر به تلویزیون و از آنجا به سینما وارد شدیم در واقع از کاری به کار دیگر رفتیم و پیشرفت کردیم و البته اکنون به جایی رسیدیم که بتدریج در حال محوشدن هستیم.
محو که نمیشوید! الان شرایط کار در تلویزیون و سینما به دلیل کمبود بودجه مناسب نیست، اما حتما بهتر خواهد شد.
در همین اوضاعی که شما میگویید پول و تولید کم است، اما بازهم هستند تعدادی که پرکارند. بنابراین بیعدالتی در تقسیم نقشها ربطی به بیپولی سینما یا تلویزیون ندارد.
به نظر میرسد در دهه 60 و 70 اخلاقمداری در جامعه ما پررنگتر بود.
بله، در آن دوره معرفت و اخلاق بیشتر بود. همه برای بهتر شدن کارها زحمت میکشیدند. الان یک نقش تکراری مدام توسط یک بازیگر تکرار میشود، در صورتی که میتوان ریسک کرد و نقشهای حتی تکراری را هم به بازیگران دیگر داد تا آنها به شیوه و سبک و سیاق خودشان آن را بازی کنند و نگذارند به ورطه تکرار بیفتد و مخاطب هم از دیدن آن دلزده نشود.
کمکاری که شما از آن گلایه میکنید کدام بخش از زندگی شما را تحت شعاع قرار داده است؟ از نظر روحی آسیب دیدهاید یا شرایط مالی اذیتتان میکند؟
کمکاری از این جهت لطمه بزرگی است که بتدریج بازیگر اصول حرفهاش را از یاد میبرد. من سالها تئاتر کار کردهام، اما الان شرایط حضور در صحنه تئاتر هم سخت شده وگرنه حتما به تئاتر برمیگشتم تا حداقل تمرین کنم و اصول کارم را از یاد نبرم. وقتی بازیگر مقابل دوربین نرود فراموش میشود. گاهی ما برای دوری از همین فراموشی به برنامههای ترکیبی میرویم، فقط به این دلیل که ارتباطمان با مردم قطع نشود. حس دوری از صحنه، دوربین و مردم باعث ترس میشود و اعتماد به نفس ما را از بین میبرد. وقتی فرصت بازی نداشته باشیم، اصول حرفه را فراموش میکنیم. دیگر نمیتوانیم دیالوگها را درست بیان کنیم، بدن بازیگر از فرم خارج میشود و همه اینها باعث اُفت سطح بازیگری میشود. بیکاری هم از نظر اقتصادی به زندگی آسیب میزند و هم بازیگر کارش را فراموش میکند. بازیگر باید نقشهای مختلف را بازی کند تا دانشش بهروز شود و ارتقا یابد. اکنون متاسفانه میگویند بیا نقش پدر را بازی کن! وقتی میپرسی این پدر چه ویژگیهایی دارد؟ خودشان هم هیچ تحلیلی از آن نقش ندارند.
بیکاری که شما به آن اشاره کردید تقریبا فراگیر شده و هر کسی به نوعی تبعات آن را تجربه میکند، به نظرتان این تجربه تلخ چه تاثیری بر جامعه دارد و چه مشکلاتی را به وجود میآورد؟
در درجه اول آدم از نظر روحی و روانی ضربه میبیند. فرد را به انزوا برده و افسردهاش میکند. بخصوص در حرفه ما! من همیشه از خودم میپرسم چرا این حرفه را انتخاب کردم؟ کاش به دنبال حرفهای میرفتم که امنیت شغلی داشت، نه اینکه شغلی را انتخاب کنم که عدهای انحصار آن را به دست بگیرند و بقیه را بهحاشیه برانند.
با همه مشکلاتی که این حرفه دارد شما پسرتان (پندار) را هم وارد حرفه بازیگری کردید؟
فرقی نمیکند پسر من باشد یا هر کسی دیگر...
وقتی پسرتان بازیگری را انتخاب کرد، برایش از عدم امنیت شغلی در این کار گفتید؟
بله، همه اینها را به او یادآوری کردم، اما نمیتوان مانع خواسته دیگران شد. خیلی از جوانها حرفه بازیگری و شهرت را دوست دارند، اما باید این تمایل درست هدایت شود وگرنه این علاقه به مسیر نادرست میرود و حرفه بازیگری به دست کسانی میافتد که نه استعداد این کار را دارند و نه تواناییاش را و برای مقاصد دیگری این کار را پی میگیرند. بعد از سالها فعالیت در حوزه بازیگری معتقدم کسانی باید وارد دنیای بازیگری شوند که هم سواد این کار را داشته باشند و هم پشتکار و بتوانند نقشهای مختلف را متفاوت و خلاقانه بازی کنند.
با همه این احوال از راهی که طی کردهاید، راضی هستید؟
نقشهای زیادی را بازی کردهام با کارگردانان مختلفی همکاری داشتهام که هر کدام تجربه متفاوتی است، اما در شرایط فعلی حرفم این است که اگر بازیگر نتواند حرفهاش را ادامه دهد، رضایتمندی از حرفه معنا ندارد.