گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
چرا BBC مردم را از رای دادن به آیات جنتی، یزدی و مصباح منع میکند؟
حسین شریعتمداری در ستون یادداشت شماره امروز روزنامه کیهان نوشت: پیش از این (چند سال قبل) در مناسبتی به این حکایت اشاره داشتیم و امروز هم آن را وصفالحال میبینیم و آن حکایت این است که؛ «شخصی همه جا از ارادت خود به شهیدان کربلا سخن میگفت و دست حسرت بر پیشانی میزد که کاش روز عاشورا در آوردگاه کربلا حضور داشتم و به یاری امام مظلوم حضرت سیدالشهداء(ع) میشتافتم.
روزی اهل محل را دعوت کرد و گفت؛ دیشب خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم عصر عاشوراست و حضرت اباعبدالله علیهالسلام برای نبرد آماده میشوند. از ایشان اجازه میدان خواستم و حضرت اجازه فرمودند و اسب و شمشیری هم در اختیارم گذاشتند، بر زین نشستم و به میدان تاختم اما، انبوه لشکر دشمنان را که دیدم، بر خود لرزیدم و راه کج کرده و از صحنه نبرد گریختم و... یکی از بزرگان محل که در جمع حاضران بود به وی گفت؛ اینکه از میدان جنگ گریختهای به خودت مربوط است و باید به توبه «نصوح» از خدای خویش طلب آمرزش کنی، اما، اسب و شمشیری که از حضرت گرفته بودی، بیتالمال مسلمین بوده است و باید آن را بازپس بدهی و یا بهای آن را محاسبه کرده و بپردازی!...»
این روزها شبکه فارسیزبان بی.بی.سی که تحت نظارت و مدیریت مستقیم وزارت خارجه و سرویس اطلاعات خارجی انگلیس - MI6 - اداره میشود، با جدیت! از مردم ایران میخواهد که در انتخابات خبرگان رهبری به لیست مورد حمایت آقای هاشمی رفسنجانی رأی بدهند و تاکید میکند که نباید به شخصیتهای انقلابی، مخصوصا حضرات آیات جنتی، یزدی و مصباح رأی بدهند! همین خط خبری و توصیه سیاسی با همان سمت و سو از شبکه فارسیزبان آمریکا VOA و رادیو فردا که وابستگی خود به سازمان «سیا» را انکار نمیکند نیز دنبال میشود.
گفتنی است چند ماه قبل از فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88، رسانههای بیگانه که فتنه 88 از سوی دولتهای متبوع آنها طراحی شده و میدانستند چه توطئهای در پیش است، برای مدیریت بیرونی فتنه و ارسال دستورالعمل سرویسهای اطلاعاتی مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل به فتنهگران، دقیقا همین خط را تدارک دیده و عملیاتی کرده بودند. رادیوهای آمریکا و بیبیسی، شبکه تلویزیونی فارسیزبان خود را راهاندازی کردند، «توئیتر» که قرار بود و اعلام کرده بود به منظور تغییر ساختار و پارهای از تعمیرات برای مدتی تعطیل خواهد بود، با سفارش رسمی و اعلام شده وزارت خارجه آمریکا، این تعمیرات و تغییرات را به تأخیر انداخت. وزارت خارجه رژیم صهیونیستی یک شبکه فارسیزبان ایجاد کرد. شبکه تلویزیونی و انگلیسیزبان «یورونیوز» که دامنه فعالیت آن، کشورهای اروپایی بود، در اقدامی غیرمنتظره، یک شبکه فارسیزبان راهاندازی کرد و تمامی این رسانهها در جریان فتنه 88 به طور تمام قد و با همه توان در اختیار فتنهگران بود تا آنجا که حتی شعارهای ساختارشکنانه، نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»!، «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! و... را نیز به سران وطنفروش و فریبخوردگان میدانی فتنه دیکته میکردند و بخش مدیریت رسانهای فتنه را برعهده داشتند. اما، اصحاب و سران نه فقط فتنه هرگز با این دشمنان بیرونی مرزبندی نکردند، بلکه آشکارا از آنها دستور میگرفتند و دستورات دیکته شده را به میدان میآوردند.
این روزها هم دستورالعمل توصیه شده - بخوانید دیکتهشده - سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، بدون کم و کاست و دقیقا همانگونه که دیکته شده است از سوی برخی مدعیان اصلاحات و اعتدال و کارگزاران و رسانههای مجازی و مکتوبی که در اختیار دارند دنبال میشود. آیا این همخوانی تصادفی است و فقط در حد و اندازه یک اتفاق ساده و بدون هماهنگی قبلی و پشت پرده قابل ارزیابی است؟! اگر اینگونه نیست - که انشاءالله نباشد! - کمترین انتظار آن است که آقای رفسنجانی و برخی دیگر از مدعیان اصلاحات و اعتدال با صراحت و به گونهای خالی از ابهام، علیه بلندگوهای وابسته به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس موضع گرفته و به وضوح نشان بدهند که با دشمنان تابلودار بیرونی مرزبندی مشخصی دارند و بسیار بدیهی است که اگر آشکارا علیه سرویسهای اطلاعاتی یاد شده و بلندگوهای نشاندار آنها موضع نگیرند باید به مردم حق بدهند که در این ماجرا «کاسهای زیر نیمکاسه» ببینند! این توصیه از سر دلسوزی و خیرخواهی برای خود آقایان مورد اشاره است، چرا که اقدام یاد شده از سوی رسانههای دولتی آمریکا و انگلیس مصداق اقدام احمقانه دشمنان است که به قول امام سجاد علیهالسلام، جای شکر دارد و مانند همیشه، نتیجه معکوس به دنبال خواهد داشت، زیرا کدام یک از مردم این مرز و بوم - غیر از گروهی اندک و فریب خورده و یا خودفروخته- را میتوان یافت که خشم و غضب دشمنان قسم خورده اسلام و ایران و انقلاب نسبت به این یا آن شخصیت درون نظام را نشانه صحت و درستی بینش و منش آنان نداند؟ و یا حمایت همان دشمنان بیرونی از فلان و بهمان شخص را، دلیل محکم و قابل استنادی برای نامطلوب بودن و ضرورت طرد آنها تلقی نکند؟ از امام صادق علیهالسلام نقلاست که میفرمایند؛ «از میان دونفر، آن را که مطلوب دشمنان ماست کنار بگذارید و آن را که مورد خشم و غضب دشمنان ماست ترجیح بدهید».
ممکن است آقایان ادعا کنند که توصیه دشمنان بیرونی به خودشان مربوط است و از این روی، نیازی به اعلام برائت از آنان نمیبینیم! که باید گفت؛ شما در چرخه انتخابات که بخشی از نظام است وارد شدهاید و از این زاویه وامدار مردم و نظام هستید و به عنوان یک وظیفه، ملزم به اعلام برائت میباشید، ضمن آن که طی چند سال گذشته، هرگاه یک سایت بینام و نشان و یا شخصی در یکی از نقاط دورافتاده کشور علیه شما آقایان موضعی گرفته و حرفی زده است، بدون فوت وقت و با شدت و حدّت در مقام پاسخگویی برآمدهاید.
دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور مردم آذربایجان با ایشان، به نکته یاد شده اشاره حکیمانهای داشتند؛ «دشمن الان بر روی مجلس خبرگان حساس است؛ رادیوی انگلیسی دارد به مردم ایران، مردم تهران دستورالعمل میدهد که به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید؛ معنایش چیست؟ انگلیسیها دلشان برای دخالت کردن در ایران تنگ شده است، اینکه تاکید داریم مردم، با بصیرت، با آگاهی، با دانایی وارد بشوند به خاطر این است که بدانند دشمن چه میخواهد. وقتی شما دانستید دشمن چه میخواهد عکس آن عمل خواهید کرد.»
دعوت 99 درصدی/ چرا انقلابی رأیدادن مهم است؟
وطن امروز در بخش سرمقاله خود نوشت: تاکنون در 2 پرونده «چرا نباید به سرمایهداری رای بدهیم؟» و «نقشه تخریب استقلال ملی»، از اهمیت «انقلابی رای دادن» گفتیم و علت سرخوردگی بخش بزرگی از مردم، پس از انتخاب گزینههای همراه یا همکار در تحقق اهداف نظام سرمایهداری را بیان کردیم. خلاصه ماجرا این بود که رای به گزینههای حامی نظام سرمایهداری، نوعی عمل ضدانقلابی است چرا که آنها به وضوح از برنامه خود برای تقابل با «استقلال ملی»، در قالب حذف طرحهای عدالت اجتماعی به رنج بهدست آمده جامعه ایرانی همچون «یارانهها»، «مسکنمهر»، «آموزشوپرورش رایگان»، «طرح تحول نظام سلامت»، «صنعت نفت ملی» و «برابری قانونی» سخن میگویند و «اشراف سالاری» را بدون توجه به «فاصله طبقاتی» روزافزون جامعه، با شعار «مردم بدهکار سرمایهسالاران»! ترویج میکنند.
طبیعتا یک درصدیها در همه جوامع آلوده به لیبرالیسم، از پول و رسانه و سایر ابزارهای قدرت برخوردارند و بهرغم جمعیت کم به طور معمول تلاشهای توده غیرمنسجم و درمانده 99 درصدی را برای «تغییر» وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نقش بر آب میکنند. اما در یک جامعه انقلابی و ارزشمدار همچون ایران، مسیر برای انتخاب صحیح و آگاهانه بسته نیست و اشراف «شکستنی» هستند.
میدزدم پس هستم!
البته باید قبول کرد غربگرایان، در برنامهسازی برای دیگر گروهها و احیانا رقبا خوب عمل میکنند و به طور معمول وحدت آنها بر اصول سرمایهسالارانه و پشتیبانی از باطل، بیشتر از حقطلبان است اما پاشنه آشیل شکست آنها به دست توده مردم «فساد اقتصادی» است. سرمایه بهدست آمده از مسیر دزدی و رانتخواری را شاید بتوان چند سالی «آبرومندانه» جلوه داد ولی بالاخره سبک زندگی قارونی، ماهیت تجارت پرفساد قارونیان را افشا خواهد کرد و آن زمان است که اشراف با ماله رسانههای زنجیرهای، رفع و رجوع ظاهری ماجرا را با توسل به انواع حیلههای تبلیغاتی و سیاسی در پیش میگیرند.
فساد راستی و چپی نمیشناسد اما ذات آرمان سرمایهداری یعنی فربه کردن یک طبقه یک درصدی با حق و حقوق 99 درصد مردم، برآمده از دزدی اقتصادی است. پس مردمی را که مستاصل از اختلاف طبقاتی و فساد ساختاری، به بانیان و مروجین سرمایهداری و اشرافسالاری در ایران پس از پایان جنگ، رای میدهند باید توصیه به بازنگری بنیادین در اهداف انقلابی کرد حتی اگر حقیقتا «انقلابی» نباشند!
گرایش فطری
شاید راز دعوت رهبر انقلاب از همه آحاد جامعه برای شرکت در انتخابات اعم از موافقان نظام و مخالفان نظام در تلاش برای برهم زدن موازنه قدرت باشد. «مردم» به معنای عام کلمه، چه انقلابی باشند و چه به دلایل متنوع «انقلابی بودن» را فراموش کرده یا کنار گذاشته باشند جزئی از طبقه 99 درصدی مخالف با اهداف نظام فسادآور و ضدمردمی سرمایهداری به حساب میآیند. یعنی برای آنها فرقی ندارد که نظر مثبتشان درباره ارزشهای بنیادینی همچون «عدالت»، «پاکدستی»، «مردمگرایی»، «مبارزه با اختلاف طبقاتی»، «مخالفت با ظلم» و «استقلالطلبی» را به گزارشگر شبکه ضدانقلاب «بیبیسی» بگویند یا خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران! مردم براساس فطرت بیدارشان، با دزدی و تقلب و فساد مخالفند و خوبیها را پاس میدارند.
اتحاد 99 درصدی
مرز میان خوبی و بدی برای قاطبه مردم روشن است و خوب میدانند که مثلا طیفی که برای «محرمانه کردن» همه قراردادها و معاهدات اقتصادی و سیاسی ملت تلاش میکند، ریگی به کفش دارد! برای مردم ذات فعالیت رسانههای زنجیرهای به خرج یک مفسد اقتصادی گردنکلفت که به دروغ در فیلم انتخاباتی فلان نامزد «اشک تمساح» برای فقرا میریزد، زیر سوال است. مردم در تشخیص سبک زندگی قارونی از سادهزیستی مردمی هیچ مشکلی ندارند و به سادگی سوال مهم «از کجا آوردهای؟» را بر زبان جاری میکنند. برای مردم بدیهی است که با رای آلوده نمیتوان سیستم را از آلودگی پاک کرد.
پس حضور حداکثری آنها در هر شرایطی به نفع حامیان عدالت و در مسیر اصلاح جامعه است، چرا که مردم حتی اگر انقلاب 57 را دوست نداشته باشند، حرکت انقلابی برای پاکسازی جامعه از فساد اقتصادی و اشرافسالاری و اختلاف طبقاتی را دوست دارند، بنابراین حرکت ارزشی این است که انقلابیها از آنها که «رای نمیدهند» یا به هر دلیلی «از انقلاب دلسرد شدهاند» نیز بخواهند «انقلابی رای بدهند»! چرا که نفع رای به مخالفان جریان یک درصدی طلبکار از مردم، همگانی است. کما اینکه ضرر معاهده متقلبانه و محرمانه کرسنت به تساوی میان همه ایرانیان تقسیم میشود! خرید کالای لوکس و تشریفاتی همچون ایرباس قارهپیما همه ایرانیان را بدهکار فرانسه کرد و خیانت براندازی کشاورزی مملکت، امنیت غذایی اصولگرا و اصلاحطلب را به خطر انداخت. لغو آییننامه اجرایی قانون ایمنی زیستی جمهوری اسلامی ایران در خرداد 94 برای واردات و تولید و عرضه انبوه محصولات دستکاری شده ژنتیکی هم فقط سلامت حال و آینده انقلابیها را به بازی نگرفت!
تفرقه و منافع سرمایهداری
تفرق و فرقه فرقه شدن مردم منافع بسیاری برای حامیان سرمایهداری دارد، چرا که به واسطه تفرقه مردم، خیانت سرمایهداری به سلامت ایرانیان فراموش میشود. مردم بدون وحدت اصولی، شعارهای معیشتی و اقتصادی بر زمین مانده را رها کرده و به سیاسیکاری رای خواهند داد. از یاد میبرند ایران برای همه ایرانیان است و در بحبوحه دعواهای ساختگی حزبی یادشان میرود دقیقا چه میخواستند؟! شاید فسخ رانت 1000 میلیارد تومانی وزارت صنعت به یک سرمایهدار از طبقه یک درصدیها را هم در سال جاری فراموش کنند! اینگونه میشود که تفرقه 99 درصد مردم، اقلیتی را به واسطه فراموشی تاریخ، وادار به رای به اشرافسالاری میکند و آمار معاملات و رانتهای «محرمانه» را تصاعدی افزایش میدهد.
از نامزدها بپرسید!
جمهوری اسلامی ایران برای تحقق اهداف 99 درصدی خود نیازمند وحدت و مشارکت همگانی است و ترس از اتحاد اکثریت ضد اقلیت یک درصدی است که نظام سرمایهداری را میترساند. چه پای اجتماع مردمی در خیابان والاستریت در کار باشد و چه صفی از رایدهندگان حامی ارزشهای بنیادین انقلاب در خیابان ولیعصر(عج)پشت سرمایهداری و حامیان اشرافیت طبقاتی از حضور مردم و رای انقلابی آنها میلرزد.
فراموش نکنیم همه ما اعم از آنها که به اصولگرایی گرایش داریم یا دیگرانی که خود را اصلاحطلب میخوانند، در «میل فطری و ذاتی به خیرات» مشترکیم. پس از نامزدهای مورد بررسی خود از اصول سوال کنید:
1- آیا حامی واردات بیرویه و ادامه سیاستهای رکود اقتصادی هستند؟
2- برای رباخواری نظام بانکی و معضل «وام بانکی رانتی» چه طرحی اندیشیدهاند؟
3- در مجلس آینده برای مقابله با تولید و واردات محصولات خطرناک تراریخته چه خواهند کرد؟
4- برای توانگری کشاورز و رونق کشاورزی ارگانیک و سودآور ایران چه برنامهای دارند؟
5- آیا با سیاست «مدرسه پولی» موافق هستند؟
6- برای ازدواج جوانان چه برنامهای دارند؟ سیاست وارونه وام 25 میلیونی خودرو و وام 3 میلیونی دستنیافتنی ازدواج را ادامه خواهند داد؟
7- رونق اشتغال نیازمند خروج از رکود و هزینهکرد دولت در داخل است، چگونه دولتمردان ایرانی را در مسیر عمل به وعدههای فراموش شده حوزه کارآفرینی یاری خواهند کرد؟
8- قائل به ادامه روند «محیطزیست سیاسی» هستند یا «سیاست محیطزیستی» را با برنامهریزی حقیقی برای حل معضل ریزگردها و آلودگی هوا میپسندند؟
9- در برابر سیاست نفوذی و ضدخانواده ترغیب «زن ایرانی» به تبدیل شدن به «نیروی کار ارزان و کم توقع بازار» حتی بدون تصویب حقوق اولیه مصرح در قوانین غربی همچون مرخصی زایمان و حمایت از مادران شاغل سکوت خواهند کرد؟
10- برای شفافیت اقتصادی و مبارزه با فساد محرمانه، چه برنامه قانونی دارند؟
فراموش نکنیم انقلابی رای دادن به نفع همه ایرانیان است... وحدت برای تحقق عدالت و خوبی مخالف ندارد.
ایران، میهن ماست
احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران در روزنامه شرق نوشت: دو انتخابات مهم و سرنوشتساز پیشرو داریم، در شرایطی که چندان نیاز به توضیح ندارد. ردصلاحیتهای صورتگرفته، خواسته و ناخواسته، فضای رقابتی را تحتتأثیر قرار داده است و تجربههای گذشته، اثر آن بر میزان مشارکت را محتمل میکند ولی رأیندادن کسی را مبرا نمیکند. آنها که رأی نمیدهند در عمل رأی خود را به همان کسانی دادهاند که اسباب این کار شدهاند. رأیندادن تضعیف مجلس است و مجلس ضعیف به تقویت تصمیمگیران خودسر و خودمحور میانجامد. تجربه انتخابات ریاستجمهوری در سال ٩٢ پیشروی ماست. بر اثر رأی مردم، سرنوشت کشور تغییر کرد و شبح جنگ و قحطی کنار رفت و «ایرانهراسی» جای خود را به «ایراندوستی» داد. در مذاکرات دشوار و سرنوشتساز هستهای، کسانی نمایندگی این ملت تاریخی را عهدهدار شدند که با اتکا به آرای ملت عاقلانه و شجاعانه ایستادند و با ادب و لبخند، قاطعانه گفتند: «هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکنید». همین یک نمونه کافی است تا اهمیت تکتک آرای ملت را نشان دهد.
اینک هواداران این تحول و سابقه تاریخی، نقشی جدی در دو انتخابات بااهمیت پیشرو دارند و آن ایجاد شرایطی است که دستکم بتوان بهراحتی کنار یکدیگر نشست، استکانی چای نوشید و بیهراس از تندروهایی که حیات خود را در پروندهسازی و ناسزاگویی میبینند، از دغدغهها و امیدهای مردمان این سرزمین شنید و گفت. برای این کار باید مهربانانه و امیدوارانه دست به دست یکدیگر بدهیم و بر این دستها بیفزاییم.
تلاش جمعی ما راهگشای فردای بهتر فرزندان ایران، جهان و جهان ایرانی خواهد بود.
نیامدن اما شرایط نابرابر را دشوارتر میکند و کسانی که آنسوی این نگرش هستند، ایرانهراسی و اسلامستیزی را تشدید خواهند کرد و بر دشمنیها خواهند افزود؛ آسیبی که نتایج زیانبار آن برای همگان و حتی کسانی است که هماکنون به هر قیمتی به فضای تکصدایی میاندیشند.
اسلامهراسی و ایرانستیزی بدون حضور بهانهسازان، راه به جایی نمیبرد پس «بهانهسازان» را به مجلس نفرستیم. این میهن از آن ماست و منافع ملی ایجاب میکند فارغ از شرایط نابرابر و ناخواسته همگان در این عرصه حاضر شوند و دیگران را به حضور فراخوانند.
تجربه نشان داده است هر زمان مشارکت افزایش یافته، موفقیت مردم و اعتماد اجتماعی آنان بیشتر و موانع راه کمتر بوده است. انتخابات با همه فرازوفرودها حاصل بیش از یک قرن کوشش و مجاهدت فرزندان برومند ایرانزمین برای برقراری مردمسالاری است. این تجربه را قدر بدانیم و امیدوارانه و پرشکوه در برابر صندوقهای رأی حاضر شویم.
چگونه ليست بستيم؟
محمدجواد حقشناس فعال سیاسی اصلاح طلب نیز در روزنامه آرمان نوشت: پس از تنگناهاي بسيار و كشوقوسهاي مختلف، بالاخره روز سهشنبه 27بهمن ماه ليست انتخاباتي ائتلاف اصلاحطلبان براي مجلس شوراي اسلامي دهم بسته شد. ليستي كامل و 30نفره براي پايگاههاي اجتماعي اصلاحات تا از اين پس به طور دقيق كانديداهاي مورد حمايت اصلاحطلبان و سران جبهه اصلاحات را براي انتخابات پيش رو بشناسند. اما در اين ميان بالاخره ممكن است عدهاي درباره بسته شدن ليست حرف و حدیثهايي داشته باشند كه در اين خصوص ذكر جزييات و توضيحاتي خالي از لطف نيست. پس از اينكه ردصلاحيتهاي گسترده كانديداهاي مجلس دهم اتفاق افتاد و اين ردصلاحيتها عملا طيفي از افراد سياسي، سابقهدار و شناخته شده را از دور رقابت خارج كرد؛ این ردصلاحيتها کاندیداهای جبهه اصلاحات را نیز به ميزان قابل توجهی دربرگرفت و علاو بر آن حاميان دولت و حتي نيروهاي معتدل و چهرههايي از جريان معروف به اصولگرايان معتدل هم از آن بینصیب نماندند. اتفاقي كه رخ داد فضايي حاكي از دو دلی در فضاي اصلاحطلبي به وجود آورد. بايد دانست كه در فضاي كنوني كشور و همچنين ناامنيهاي منطقهاي، مشاركت بالا در انتخابات ميتواند پيام روشني را به جهانيان آن هم در شرايط پسابرجام برساند. لذا در چنين فضايي اين پيشنهاد مطرح شد كه در وهله اول به هرقيمت از كاهش مشاركت عمومي و سياسي جلوگيري شود و در وهله دوم نيز بايد با فرايندي كه به تحريم انتخابات منجر شود كاملا مقابله شود و اجازه ورود به چنين روندي به هیچعنوان داده نشود. هر چند اعتراضاتي نيز وجود داشت و روال قانوني خود را با وجود تنگناها طي مينمود تصميم بر اين شد كه در همين فضا نيز چارهاي انديشيده شود كه بتوان بازي باخت- باخت را تبديل به بازي برد- برد نمود. با چنين نگاهي بود كه يك ائتلاف چهار ضلعي مورد توجه قرار گرفت. چهار ضلعي شامل مجموعهاي از همان اندك كانديداهاي تاييد صلاحيت شده اصلاحطلب، كانديداهاي در صحنه مانده معروف به حاميان دولت، برخي از كانديداهاي مستقل كه اگر چه ناشناس اما داراي توانمندي، تخصص و نگاهي بازتر به مسائل باشند و همچنين بخشي از جريان اصولگرا كه در اين چهار سال نشان دادهاند با دلواپسان مجلس همراه نيستند و با تندروي در مجلس مقابله كردهاند. بنابراين در نهايت ليستي به عنوان ليست ائتلاف اصلاحطلبان با چنين رويكردي منتشر شد. شايد از افراد حاضر در ليست برخی براي جامعه ناشناخته باشند اما بايد توجه داشت كه پس از تایید صلاحيتها تنها 4 چهره شناخته شده اصلاحطلب در صحنه داشتيم. در مجموع مراحل بعد نيز تنها دو يا سه نفر به اين افراد افزوده شد. با توجه به راهبردي كه در نظر گرفته شده بود كه شامل مشاركت حداكثري و ارائه ليست كامل بود، علي القاعده بايد خلأ ميان 7 نفر كانديداي تاييد شده اصلاحطلب با 30 كانديداي مورد نياز براي بستن ليست را با چهرههايي كمتر شناخته شده كه در چارچوب ساير اضلاع چهار ضلعي ذكر شده ميگنجيدند تكميل مينموديم. در نتيجه چهرههايي شناخته نشده از لايههاي چندم اصلاحطلب، چهرههايي شناخته نشده اما حامي دولت و برخي از چهرههاي اصولگراي ميانه به ليست اضافه و ليست 30نفره بسته شد.
فراتر از يک نامه گسترده تر از يک پيام ....
روزنامه رسالت در بخش سرمقاله خود نوشت: هشتم آذرماه امسال، رهبر معظم انقلاب اسلامي نامه دوم خود را خطاب به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي منتشر کردند. در آن نامه بر محورهاي مهم، تاثيرگذار و بنياديني مانند لزوم همفکري در خصوص درد مشترک تروريسم،تضاد سياستهاي غربي در نظام بين الملل، ريشه هاي واقعي خشونت در غرب،نتايج زيانبار تحميل فرهنگ غرب بر ساير کشورها،لزوم پرهيز از رفتار ظالمانه با مسلمانان، دليل جذب برخي اروپايي ها توسط گروههاي تروريستي و .....تاکيد شده است. هر اندازه زمان مي گذرد،نکات و محورهايي که در نامه مقام معظم رهبري به جوانان غربي مورد تاکيد قرار گرفته است، اهميت و عينيت بيشتري پيدا مي کند. به عبارت بهتر، در برهه حساس فعلي ما با عينيت يافتن نگراني ها، دغدغه ها و در نتيجه اهميت يافتن راهکارهاي معظم له براي مقابله با وضعيت موجود و گذار به وضعيت مطلوب مواجه هستيم. در اين خصوص توجه به نکات زير ضروري به نظر مي رسد:
1- با تشديد بحران تروريسم و نقش دولتهاي غربي در تحولات خونين منطقه و جهان، هم اکنون زمان واکاوي و تحليل منازعات جاري در نظام بين الملل فرا رسيده است. تاکنون غرب در صدد بوده است با ارائه آدرسها و نشانه هاي نادرست از بحرانهاي امنيتي در سطح منطقه و جهان، چهره خود را به عنوان مولد اين بحرانها کتمان نموده و خود را در کسوت حلال بحرانهاي امنيتي در جهان مورد شناسايي افکار عمومي دنيا قرار دهد. اين در حالي است که واشنگتن و ناتو به عنوان "تروريسم مولد " و گروههاي تکفيري به عنوان "تروريسم برخاسته از سياستهاي منطقه اي غرب" تکميل کننده پازل خطرناکي هستند که امروز مشاهده تصويرآن دل هر انسان آزاده اي را به درد مي آورد. يکي از اصلي ترين پيامهاي نامه مقام معظم رهبري به جوانان اروپايي ، تامل در خصوص پديده تروريسم است. در اين نامه، مقام معظم رهبري به ايجاد تفکيک ميان تروريسم بد و تروريسم خوب از سوي نهادها و دولتهاي غربي اشاره کرده اند.واقعيت امر اين است که غرب نه تنها" مواجهه" ،
بلکه "توصيف" خود از تروريسم را مشروط به نحوه قرار گرفتن آن در نقشه راه آمريکا و ناتو در منطقه و جهان مي داند.درست بر همين اساس است که اگر داعش در محدوده جهان اسلام دست به عمليات زده ،بکشد،کشته شود و ميليونها انسان را آواره و بي پناه سازد مصداق "تروريسم خوب" و اگر در خاک اروپا دست به عمليات انتحاري بزند به عنوان تروريسم بد مورد شناسايي قرار مي گيرد. در اينجا ما با دو قرائت واحد از يک پديده مواجه هستيم و عيار و خط کشي اين قرائت و قضاوت، منافع توسعه طلبانه غرب در جهان است.
2- ايالات متحده آمريکا و ناتو ميان عمليات استراتژيک و تاکتيکي خود در منطقه و بازي رسانه اي و تبليغاتي در راستاي وارونه نمايي حقايق موجود در نزد افکار عمومي ارتباط مستقيمي برقرار ساخته اند.
بي دليل نيست که مقام معظم رهبري در سالهاي گذشته مفهوم ناتوي فرهنگي را به صورتي جدي مطرح نمودند. به عنوان مثال ، ناتو و اتحاديه اروپا طي روزهاي اخير ، مشغول مانوري تبليغاتي و رسانه اي
بر روي موضوع حضور پناهجويان و مهاجرين در کشورهاي خود هستند. تمرکز افکار عمومي بر روي چرايي و حتي چگونگي ايجاد اين بحران، خط قرمز ناتو و اروپاي واحد محسوب مي شود زيرا در اين صورت ذهن شهروند اروپايي متوجه واقعيتي تلخ به نام "عواقب حمايت غرب از تروريسم تکفيري" مي شود! مقامات غربي اين روزها به گونه اي در خصوص بحران مهاجرين سخن مي گويند که گويا پناهجويان مورد لطف کشورهاي اروپايي قرار گرفته و به دامان اروپا پناه آورده اند! با اين حال مقامات رسمي در غرب هرگز اشاره اي نسبت به چرايي وقوع اين پديده و نقش سياستهاي امنيتي خطرناک خود در خلق اين پديده تلخ سخني به ميان نمي آورند.
3- "ذهن" و "عين" دو مقوله اي هستند که اگر ميان آنها پيوندي منطقي و عقلاني برقرار شود، سخت ترين و غامض ترين پديده ها و موضوعات قابل درک و تحليل خواهد شد. يکي از استراتژي هاي تبليغاتي و رواني غرب طي دهه هاي متمادي گذشته، تفکيک ميان ذهنيت و عينيت پذيري مخاطبان و شهروندان خود بوده است. بر اين اساس همواره ميان آنچه در واقعيات رخ مي دهد و آنچه به عنوان واقعيت در ذهن شهروندان اروپايي و آمريکايي نقش مي بندد فاصله و شکافي عميق وجود دارد. اين شکاف عميق محصول سانسور، سکوت، وارونه نمايي و اغراق و ديگر تکنيکهاي دخيل در انحراف افکار عمومي از واقعيات بوده است. يکي از آثار و برکات دو نامه مقام معظم رهبري، دعوت جوانان اروپايي نسبت به يکپارچه سازي ذهني و عيني آنها نسبت به وقايع جاري در جهان است. پيش شرط تحقق اين مسئله، رهاسازي ذهن جوان اروپايي از کاناليزه شدن در مجاري خبري و تبليغاتي و رسمي غرب و هدايت فکري و عيني آنها در مجرايي به دور از مهندسي اخبار و وقايع توسط نهادهاي رسمي و خبري غرب است. در اينجا ما با مواجهه بدون واسطه "مخاطب" با "حقايق" و درک مستقيم وي از حقايق و موضوعات رو به رو
خواهيم شد. اين همان خط قرمزي است که غرب از زير پا گذاشته شدن آن توسط جوانان خود به شدت هراسان است.
4- هر اندازه زمان مي گذرد، ضرورت ترويج، بازخواني ،تئوريزه کردن مفاهيم و مولفه هاي مورد تاکيد قرار گرفته در دو نامه مقام معظم رهبري و تطبيق آن با مصاديق جاري در نظام بين الملل بيشتر
مي شود. ذهن تشنه و جوياي حقيقت جوانان سرتاسر دنيا نسبت به درک و لمس واقعياتي که در جهان پيراموني آنها در جريان است، ترجماني از نياز فطري و ذاتي جوانان نسبت به فهم صحيح و جامع حقيقت است. در قسمت پاياني نامه دوم مقام معظم رهبري خطاب به جوانان اروپايي ( که جان کلام ايشان محسوب مي شود) آمده است :
" من از شما جوانان مي خواهم که بر مبناي يک شناخت درست و با ژرفبيني و استفاده از تجربههاي ناگوار، بنيانهاي يک تعامل صحيح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پيريزي کنيد. در اين صورت، در آيندهاي نهچندان دور خواهيد ديد بنايي که بر چنين شالودهاي استوار کردهايد، سايه اطمينان و اعتماد را بر سر معمارانش مي گستراند، گرماي امنيّت و آرامش را به آنان هديه مي دهد، و فروغ اميد به آيندهاي روشن را بر صفحه گيتي مي تاباند."
در نهايت اينکه بازخواني نامه مقام معظم رهبري، نه تنها نياز امروز جوانان اروپايي و آمريکاي شمالي، بلکه نياز امروز جوانان جوياي حقيقت در سرتاسر دنيا محسوب مي شود. با اين حال بايد به جوانان غربي حق داد که به واسطه عمليات پيچيده رسانه اي و تبليغاتي نهادهاي رسمي در اروپا و آمريکا، اساسا در عمل به آنها اجازه درک حقايق و وقايع جاري در جهان داده نشده است. هم اکنون، اين احساس نيز بيشتر از سوي جوانان غربي درک مي شود زيرا پديده ها و وقايع پيراموني آنها روز به روز پيچيده تر و توان بازي رسانه اي غرب در تحريف حقايق بين المللي و تحريف اين وقايع روز به روز بيشتر تحليل مي رود. امروز زمان مواجهه رسمي جوان غربي با حقايقي است که مورد تحريف، تکذيب، اغراق و سانسور نهادهاي دولتي و رسانه اي در آمريکا و اروپا قرار گرفته اند.
هم اکنون با گذشت حدود چهار ماه از انتشار نامه دوم مقام معظم رهبري به جوانان اروپايي و آمريکاي شمالي، زمان بازخواني اين نامه براي مخاطبان اصلي اين نامه و انتقال پيامهاي ارزشمند آن براي جوانان ساکن در غرب فرا رسيده است. در اين خصوص هر يک از دلسوزان انقلاب اسلامي بايد به عنوان يک نيروي محرکه و به مثابه رسانه اي پويا در انتقال اين پيام ها عمل نمايند. هر اندازه زمان مي گذرد و بر شدت و پيچيدگي تحولات بين المللي افزوده مي شود، اين احساس نياز بيش از پيش متجلي مي شود......
چرا BBC مردم را از رای دادن به آیات جنتی، یزدی و مصباح منع میکند؟
حسین شریعتمداری در ستون یادداشت شماره امروز روزنامه کیهان نوشت: پیش از این (چند سال قبل) در مناسبتی به این حکایت اشاره داشتیم و امروز هم آن را وصفالحال میبینیم و آن حکایت این است که؛ «شخصی همه جا از ارادت خود به شهیدان کربلا سخن میگفت و دست حسرت بر پیشانی میزد که کاش روز عاشورا در آوردگاه کربلا حضور داشتم و به یاری امام مظلوم حضرت سیدالشهداء(ع) میشتافتم.
روزی اهل محل را دعوت کرد و گفت؛ دیشب خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم عصر عاشوراست و حضرت اباعبدالله علیهالسلام برای نبرد آماده میشوند. از ایشان اجازه میدان خواستم و حضرت اجازه فرمودند و اسب و شمشیری هم در اختیارم گذاشتند، بر زین نشستم و به میدان تاختم اما، انبوه لشکر دشمنان را که دیدم، بر خود لرزیدم و راه کج کرده و از صحنه نبرد گریختم و... یکی از بزرگان محل که در جمع حاضران بود به وی گفت؛ اینکه از میدان جنگ گریختهای به خودت مربوط است و باید به توبه «نصوح» از خدای خویش طلب آمرزش کنی، اما، اسب و شمشیری که از حضرت گرفته بودی، بیتالمال مسلمین بوده است و باید آن را بازپس بدهی و یا بهای آن را محاسبه کرده و بپردازی!...»
این روزها شبکه فارسیزبان بی.بی.سی که تحت نظارت و مدیریت مستقیم وزارت خارجه و سرویس اطلاعات خارجی انگلیس - MI6 - اداره میشود، با جدیت! از مردم ایران میخواهد که در انتخابات خبرگان رهبری به لیست مورد حمایت آقای هاشمی رفسنجانی رأی بدهند و تاکید میکند که نباید به شخصیتهای انقلابی، مخصوصا حضرات آیات جنتی، یزدی و مصباح رأی بدهند! همین خط خبری و توصیه سیاسی با همان سمت و سو از شبکه فارسیزبان آمریکا VOA و رادیو فردا که وابستگی خود به سازمان «سیا» را انکار نمیکند نیز دنبال میشود.
گفتنی است چند ماه قبل از فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88، رسانههای بیگانه که فتنه 88 از سوی دولتهای متبوع آنها طراحی شده و میدانستند چه توطئهای در پیش است، برای مدیریت بیرونی فتنه و ارسال دستورالعمل سرویسهای اطلاعاتی مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل به فتنهگران، دقیقا همین خط را تدارک دیده و عملیاتی کرده بودند. رادیوهای آمریکا و بیبیسی، شبکه تلویزیونی فارسیزبان خود را راهاندازی کردند، «توئیتر» که قرار بود و اعلام کرده بود به منظور تغییر ساختار و پارهای از تعمیرات برای مدتی تعطیل خواهد بود، با سفارش رسمی و اعلام شده وزارت خارجه آمریکا، این تعمیرات و تغییرات را به تأخیر انداخت. وزارت خارجه رژیم صهیونیستی یک شبکه فارسیزبان ایجاد کرد. شبکه تلویزیونی و انگلیسیزبان «یورونیوز» که دامنه فعالیت آن، کشورهای اروپایی بود، در اقدامی غیرمنتظره، یک شبکه فارسیزبان راهاندازی کرد و تمامی این رسانهها در جریان فتنه 88 به طور تمام قد و با همه توان در اختیار فتنهگران بود تا آنجا که حتی شعارهای ساختارشکنانه، نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»!، «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! و... را نیز به سران وطنفروش و فریبخوردگان میدانی فتنه دیکته میکردند و بخش مدیریت رسانهای فتنه را برعهده داشتند. اما، اصحاب و سران نه فقط فتنه هرگز با این دشمنان بیرونی مرزبندی نکردند، بلکه آشکارا از آنها دستور میگرفتند و دستورات دیکته شده را به میدان میآوردند.
این روزها هم دستورالعمل توصیه شده - بخوانید دیکتهشده - سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، بدون کم و کاست و دقیقا همانگونه که دیکته شده است از سوی برخی مدعیان اصلاحات و اعتدال و کارگزاران و رسانههای مجازی و مکتوبی که در اختیار دارند دنبال میشود. آیا این همخوانی تصادفی است و فقط در حد و اندازه یک اتفاق ساده و بدون هماهنگی قبلی و پشت پرده قابل ارزیابی است؟! اگر اینگونه نیست - که انشاءالله نباشد! - کمترین انتظار آن است که آقای رفسنجانی و برخی دیگر از مدعیان اصلاحات و اعتدال با صراحت و به گونهای خالی از ابهام، علیه بلندگوهای وابسته به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس موضع گرفته و به وضوح نشان بدهند که با دشمنان تابلودار بیرونی مرزبندی مشخصی دارند و بسیار بدیهی است که اگر آشکارا علیه سرویسهای اطلاعاتی یاد شده و بلندگوهای نشاندار آنها موضع نگیرند باید به مردم حق بدهند که در این ماجرا «کاسهای زیر نیمکاسه» ببینند! این توصیه از سر دلسوزی و خیرخواهی برای خود آقایان مورد اشاره است، چرا که اقدام یاد شده از سوی رسانههای دولتی آمریکا و انگلیس مصداق اقدام احمقانه دشمنان است که به قول امام سجاد علیهالسلام، جای شکر دارد و مانند همیشه، نتیجه معکوس به دنبال خواهد داشت، زیرا کدام یک از مردم این مرز و بوم - غیر از گروهی اندک و فریب خورده و یا خودفروخته- را میتوان یافت که خشم و غضب دشمنان قسم خورده اسلام و ایران و انقلاب نسبت به این یا آن شخصیت درون نظام را نشانه صحت و درستی بینش و منش آنان نداند؟ و یا حمایت همان دشمنان بیرونی از فلان و بهمان شخص را، دلیل محکم و قابل استنادی برای نامطلوب بودن و ضرورت طرد آنها تلقی نکند؟ از امام صادق علیهالسلام نقلاست که میفرمایند؛ «از میان دونفر، آن را که مطلوب دشمنان ماست کنار بگذارید و آن را که مورد خشم و غضب دشمنان ماست ترجیح بدهید».
ممکن است آقایان ادعا کنند که توصیه دشمنان بیرونی به خودشان مربوط است و از این روی، نیازی به اعلام برائت از آنان نمیبینیم! که باید گفت؛ شما در چرخه انتخابات که بخشی از نظام است وارد شدهاید و از این زاویه وامدار مردم و نظام هستید و به عنوان یک وظیفه، ملزم به اعلام برائت میباشید، ضمن آن که طی چند سال گذشته، هرگاه یک سایت بینام و نشان و یا شخصی در یکی از نقاط دورافتاده کشور علیه شما آقایان موضعی گرفته و حرفی زده است، بدون فوت وقت و با شدت و حدّت در مقام پاسخگویی برآمدهاید.
دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور مردم آذربایجان با ایشان، به نکته یاد شده اشاره حکیمانهای داشتند؛ «دشمن الان بر روی مجلس خبرگان حساس است؛ رادیوی انگلیسی دارد به مردم ایران، مردم تهران دستورالعمل میدهد که به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید؛ معنایش چیست؟ انگلیسیها دلشان برای دخالت کردن در ایران تنگ شده است، اینکه تاکید داریم مردم، با بصیرت، با آگاهی، با دانایی وارد بشوند به خاطر این است که بدانند دشمن چه میخواهد. وقتی شما دانستید دشمن چه میخواهد عکس آن عمل خواهید کرد.»
دعوت 99 درصدی/ چرا انقلابی رأیدادن مهم است؟
وطن امروز در بخش سرمقاله خود نوشت: تاکنون در 2 پرونده «چرا نباید به سرمایهداری رای بدهیم؟» و «نقشه تخریب استقلال ملی»، از اهمیت «انقلابی رای دادن» گفتیم و علت سرخوردگی بخش بزرگی از مردم، پس از انتخاب گزینههای همراه یا همکار در تحقق اهداف نظام سرمایهداری را بیان کردیم. خلاصه ماجرا این بود که رای به گزینههای حامی نظام سرمایهداری، نوعی عمل ضدانقلابی است چرا که آنها به وضوح از برنامه خود برای تقابل با «استقلال ملی»، در قالب حذف طرحهای عدالت اجتماعی به رنج بهدست آمده جامعه ایرانی همچون «یارانهها»، «مسکنمهر»، «آموزشوپرورش رایگان»، «طرح تحول نظام سلامت»، «صنعت نفت ملی» و «برابری قانونی» سخن میگویند و «اشراف سالاری» را بدون توجه به «فاصله طبقاتی» روزافزون جامعه، با شعار «مردم بدهکار سرمایهسالاران»! ترویج میکنند.
طبیعتا یک درصدیها در همه جوامع آلوده به لیبرالیسم، از پول و رسانه و سایر ابزارهای قدرت برخوردارند و بهرغم جمعیت کم به طور معمول تلاشهای توده غیرمنسجم و درمانده 99 درصدی را برای «تغییر» وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نقش بر آب میکنند. اما در یک جامعه انقلابی و ارزشمدار همچون ایران، مسیر برای انتخاب صحیح و آگاهانه بسته نیست و اشراف «شکستنی» هستند.
میدزدم پس هستم!
البته باید قبول کرد غربگرایان، در برنامهسازی برای دیگر گروهها و احیانا رقبا خوب عمل میکنند و به طور معمول وحدت آنها بر اصول سرمایهسالارانه و پشتیبانی از باطل، بیشتر از حقطلبان است اما پاشنه آشیل شکست آنها به دست توده مردم «فساد اقتصادی» است. سرمایه بهدست آمده از مسیر دزدی و رانتخواری را شاید بتوان چند سالی «آبرومندانه» جلوه داد ولی بالاخره سبک زندگی قارونی، ماهیت تجارت پرفساد قارونیان را افشا خواهد کرد و آن زمان است که اشراف با ماله رسانههای زنجیرهای، رفع و رجوع ظاهری ماجرا را با توسل به انواع حیلههای تبلیغاتی و سیاسی در پیش میگیرند.
فساد راستی و چپی نمیشناسد اما ذات آرمان سرمایهداری یعنی فربه کردن یک طبقه یک درصدی با حق و حقوق 99 درصد مردم، برآمده از دزدی اقتصادی است. پس مردمی را که مستاصل از اختلاف طبقاتی و فساد ساختاری، به بانیان و مروجین سرمایهداری و اشرافسالاری در ایران پس از پایان جنگ، رای میدهند باید توصیه به بازنگری بنیادین در اهداف انقلابی کرد حتی اگر حقیقتا «انقلابی» نباشند!
گرایش فطری
شاید راز دعوت رهبر انقلاب از همه آحاد جامعه برای شرکت در انتخابات اعم از موافقان نظام و مخالفان نظام در تلاش برای برهم زدن موازنه قدرت باشد. «مردم» به معنای عام کلمه، چه انقلابی باشند و چه به دلایل متنوع «انقلابی بودن» را فراموش کرده یا کنار گذاشته باشند جزئی از طبقه 99 درصدی مخالف با اهداف نظام فسادآور و ضدمردمی سرمایهداری به حساب میآیند. یعنی برای آنها فرقی ندارد که نظر مثبتشان درباره ارزشهای بنیادینی همچون «عدالت»، «پاکدستی»، «مردمگرایی»، «مبارزه با اختلاف طبقاتی»، «مخالفت با ظلم» و «استقلالطلبی» را به گزارشگر شبکه ضدانقلاب «بیبیسی» بگویند یا خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران! مردم براساس فطرت بیدارشان، با دزدی و تقلب و فساد مخالفند و خوبیها را پاس میدارند.
اتحاد 99 درصدی
مرز میان خوبی و بدی برای قاطبه مردم روشن است و خوب میدانند که مثلا طیفی که برای «محرمانه کردن» همه قراردادها و معاهدات اقتصادی و سیاسی ملت تلاش میکند، ریگی به کفش دارد! برای مردم ذات فعالیت رسانههای زنجیرهای به خرج یک مفسد اقتصادی گردنکلفت که به دروغ در فیلم انتخاباتی فلان نامزد «اشک تمساح» برای فقرا میریزد، زیر سوال است. مردم در تشخیص سبک زندگی قارونی از سادهزیستی مردمی هیچ مشکلی ندارند و به سادگی سوال مهم «از کجا آوردهای؟» را بر زبان جاری میکنند. برای مردم بدیهی است که با رای آلوده نمیتوان سیستم را از آلودگی پاک کرد.
پس حضور حداکثری آنها در هر شرایطی به نفع حامیان عدالت و در مسیر اصلاح جامعه است، چرا که مردم حتی اگر انقلاب 57 را دوست نداشته باشند، حرکت انقلابی برای پاکسازی جامعه از فساد اقتصادی و اشرافسالاری و اختلاف طبقاتی را دوست دارند، بنابراین حرکت ارزشی این است که انقلابیها از آنها که «رای نمیدهند» یا به هر دلیلی «از انقلاب دلسرد شدهاند» نیز بخواهند «انقلابی رای بدهند»! چرا که نفع رای به مخالفان جریان یک درصدی طلبکار از مردم، همگانی است. کما اینکه ضرر معاهده متقلبانه و محرمانه کرسنت به تساوی میان همه ایرانیان تقسیم میشود! خرید کالای لوکس و تشریفاتی همچون ایرباس قارهپیما همه ایرانیان را بدهکار فرانسه کرد و خیانت براندازی کشاورزی مملکت، امنیت غذایی اصولگرا و اصلاحطلب را به خطر انداخت. لغو آییننامه اجرایی قانون ایمنی زیستی جمهوری اسلامی ایران در خرداد 94 برای واردات و تولید و عرضه انبوه محصولات دستکاری شده ژنتیکی هم فقط سلامت حال و آینده انقلابیها را به بازی نگرفت!
تفرقه و منافع سرمایهداری
تفرق و فرقه فرقه شدن مردم منافع بسیاری برای حامیان سرمایهداری دارد، چرا که به واسطه تفرقه مردم، خیانت سرمایهداری به سلامت ایرانیان فراموش میشود. مردم بدون وحدت اصولی، شعارهای معیشتی و اقتصادی بر زمین مانده را رها کرده و به سیاسیکاری رای خواهند داد. از یاد میبرند ایران برای همه ایرانیان است و در بحبوحه دعواهای ساختگی حزبی یادشان میرود دقیقا چه میخواستند؟! شاید فسخ رانت 1000 میلیارد تومانی وزارت صنعت به یک سرمایهدار از طبقه یک درصدیها را هم در سال جاری فراموش کنند! اینگونه میشود که تفرقه 99 درصد مردم، اقلیتی را به واسطه فراموشی تاریخ، وادار به رای به اشرافسالاری میکند و آمار معاملات و رانتهای «محرمانه» را تصاعدی افزایش میدهد.
از نامزدها بپرسید!
جمهوری اسلامی ایران برای تحقق اهداف 99 درصدی خود نیازمند وحدت و مشارکت همگانی است و ترس از اتحاد اکثریت ضد اقلیت یک درصدی است که نظام سرمایهداری را میترساند. چه پای اجتماع مردمی در خیابان والاستریت در کار باشد و چه صفی از رایدهندگان حامی ارزشهای بنیادین انقلاب در خیابان ولیعصر(عج)پشت سرمایهداری و حامیان اشرافیت طبقاتی از حضور مردم و رای انقلابی آنها میلرزد.
فراموش نکنیم همه ما اعم از آنها که به اصولگرایی گرایش داریم یا دیگرانی که خود را اصلاحطلب میخوانند، در «میل فطری و ذاتی به خیرات» مشترکیم. پس از نامزدهای مورد بررسی خود از اصول سوال کنید:
1- آیا حامی واردات بیرویه و ادامه سیاستهای رکود اقتصادی هستند؟
2- برای رباخواری نظام بانکی و معضل «وام بانکی رانتی» چه طرحی اندیشیدهاند؟
3- در مجلس آینده برای مقابله با تولید و واردات محصولات خطرناک تراریخته چه خواهند کرد؟
4- برای توانگری کشاورز و رونق کشاورزی ارگانیک و سودآور ایران چه برنامهای دارند؟
5- آیا با سیاست «مدرسه پولی» موافق هستند؟
6- برای ازدواج جوانان چه برنامهای دارند؟ سیاست وارونه وام 25 میلیونی خودرو و وام 3 میلیونی دستنیافتنی ازدواج را ادامه خواهند داد؟
7- رونق اشتغال نیازمند خروج از رکود و هزینهکرد دولت در داخل است، چگونه دولتمردان ایرانی را در مسیر عمل به وعدههای فراموش شده حوزه کارآفرینی یاری خواهند کرد؟
8- قائل به ادامه روند «محیطزیست سیاسی» هستند یا «سیاست محیطزیستی» را با برنامهریزی حقیقی برای حل معضل ریزگردها و آلودگی هوا میپسندند؟
9- در برابر سیاست نفوذی و ضدخانواده ترغیب «زن ایرانی» به تبدیل شدن به «نیروی کار ارزان و کم توقع بازار» حتی بدون تصویب حقوق اولیه مصرح در قوانین غربی همچون مرخصی زایمان و حمایت از مادران شاغل سکوت خواهند کرد؟
10- برای شفافیت اقتصادی و مبارزه با فساد محرمانه، چه برنامه قانونی دارند؟
فراموش نکنیم انقلابی رای دادن به نفع همه ایرانیان است... وحدت برای تحقق عدالت و خوبی مخالف ندارد.
ایران، میهن ماست
احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران در روزنامه شرق نوشت: دو انتخابات مهم و سرنوشتساز پیشرو داریم، در شرایطی که چندان نیاز به توضیح ندارد. ردصلاحیتهای صورتگرفته، خواسته و ناخواسته، فضای رقابتی را تحتتأثیر قرار داده است و تجربههای گذشته، اثر آن بر میزان مشارکت را محتمل میکند ولی رأیندادن کسی را مبرا نمیکند. آنها که رأی نمیدهند در عمل رأی خود را به همان کسانی دادهاند که اسباب این کار شدهاند. رأیندادن تضعیف مجلس است و مجلس ضعیف به تقویت تصمیمگیران خودسر و خودمحور میانجامد. تجربه انتخابات ریاستجمهوری در سال ٩٢ پیشروی ماست. بر اثر رأی مردم، سرنوشت کشور تغییر کرد و شبح جنگ و قحطی کنار رفت و «ایرانهراسی» جای خود را به «ایراندوستی» داد. در مذاکرات دشوار و سرنوشتساز هستهای، کسانی نمایندگی این ملت تاریخی را عهدهدار شدند که با اتکا به آرای ملت عاقلانه و شجاعانه ایستادند و با ادب و لبخند، قاطعانه گفتند: «هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکنید». همین یک نمونه کافی است تا اهمیت تکتک آرای ملت را نشان دهد.
اینک هواداران این تحول و سابقه تاریخی، نقشی جدی در دو انتخابات بااهمیت پیشرو دارند و آن ایجاد شرایطی است که دستکم بتوان بهراحتی کنار یکدیگر نشست، استکانی چای نوشید و بیهراس از تندروهایی که حیات خود را در پروندهسازی و ناسزاگویی میبینند، از دغدغهها و امیدهای مردمان این سرزمین شنید و گفت. برای این کار باید مهربانانه و امیدوارانه دست به دست یکدیگر بدهیم و بر این دستها بیفزاییم.
تلاش جمعی ما راهگشای فردای بهتر فرزندان ایران، جهان و جهان ایرانی خواهد بود.
نیامدن اما شرایط نابرابر را دشوارتر میکند و کسانی که آنسوی این نگرش هستند، ایرانهراسی و اسلامستیزی را تشدید خواهند کرد و بر دشمنیها خواهند افزود؛ آسیبی که نتایج زیانبار آن برای همگان و حتی کسانی است که هماکنون به هر قیمتی به فضای تکصدایی میاندیشند.
اسلامهراسی و ایرانستیزی بدون حضور بهانهسازان، راه به جایی نمیبرد پس «بهانهسازان» را به مجلس نفرستیم. این میهن از آن ماست و منافع ملی ایجاب میکند فارغ از شرایط نابرابر و ناخواسته همگان در این عرصه حاضر شوند و دیگران را به حضور فراخوانند.
تجربه نشان داده است هر زمان مشارکت افزایش یافته، موفقیت مردم و اعتماد اجتماعی آنان بیشتر و موانع راه کمتر بوده است. انتخابات با همه فرازوفرودها حاصل بیش از یک قرن کوشش و مجاهدت فرزندان برومند ایرانزمین برای برقراری مردمسالاری است. این تجربه را قدر بدانیم و امیدوارانه و پرشکوه در برابر صندوقهای رأی حاضر شویم.
چگونه ليست بستيم؟
محمدجواد حقشناس فعال سیاسی اصلاح طلب نیز در روزنامه آرمان نوشت: پس از تنگناهاي بسيار و كشوقوسهاي مختلف، بالاخره روز سهشنبه 27بهمن ماه ليست انتخاباتي ائتلاف اصلاحطلبان براي مجلس شوراي اسلامي دهم بسته شد. ليستي كامل و 30نفره براي پايگاههاي اجتماعي اصلاحات تا از اين پس به طور دقيق كانديداهاي مورد حمايت اصلاحطلبان و سران جبهه اصلاحات را براي انتخابات پيش رو بشناسند. اما در اين ميان بالاخره ممكن است عدهاي درباره بسته شدن ليست حرف و حدیثهايي داشته باشند كه در اين خصوص ذكر جزييات و توضيحاتي خالي از لطف نيست. پس از اينكه ردصلاحيتهاي گسترده كانديداهاي مجلس دهم اتفاق افتاد و اين ردصلاحيتها عملا طيفي از افراد سياسي، سابقهدار و شناخته شده را از دور رقابت خارج كرد؛ این ردصلاحيتها کاندیداهای جبهه اصلاحات را نیز به ميزان قابل توجهی دربرگرفت و علاو بر آن حاميان دولت و حتي نيروهاي معتدل و چهرههايي از جريان معروف به اصولگرايان معتدل هم از آن بینصیب نماندند. اتفاقي كه رخ داد فضايي حاكي از دو دلی در فضاي اصلاحطلبي به وجود آورد. بايد دانست كه در فضاي كنوني كشور و همچنين ناامنيهاي منطقهاي، مشاركت بالا در انتخابات ميتواند پيام روشني را به جهانيان آن هم در شرايط پسابرجام برساند. لذا در چنين فضايي اين پيشنهاد مطرح شد كه در وهله اول به هرقيمت از كاهش مشاركت عمومي و سياسي جلوگيري شود و در وهله دوم نيز بايد با فرايندي كه به تحريم انتخابات منجر شود كاملا مقابله شود و اجازه ورود به چنين روندي به هیچعنوان داده نشود. هر چند اعتراضاتي نيز وجود داشت و روال قانوني خود را با وجود تنگناها طي مينمود تصميم بر اين شد كه در همين فضا نيز چارهاي انديشيده شود كه بتوان بازي باخت- باخت را تبديل به بازي برد- برد نمود. با چنين نگاهي بود كه يك ائتلاف چهار ضلعي مورد توجه قرار گرفت. چهار ضلعي شامل مجموعهاي از همان اندك كانديداهاي تاييد صلاحيت شده اصلاحطلب، كانديداهاي در صحنه مانده معروف به حاميان دولت، برخي از كانديداهاي مستقل كه اگر چه ناشناس اما داراي توانمندي، تخصص و نگاهي بازتر به مسائل باشند و همچنين بخشي از جريان اصولگرا كه در اين چهار سال نشان دادهاند با دلواپسان مجلس همراه نيستند و با تندروي در مجلس مقابله كردهاند. بنابراين در نهايت ليستي به عنوان ليست ائتلاف اصلاحطلبان با چنين رويكردي منتشر شد. شايد از افراد حاضر در ليست برخی براي جامعه ناشناخته باشند اما بايد توجه داشت كه پس از تایید صلاحيتها تنها 4 چهره شناخته شده اصلاحطلب در صحنه داشتيم. در مجموع مراحل بعد نيز تنها دو يا سه نفر به اين افراد افزوده شد. با توجه به راهبردي كه در نظر گرفته شده بود كه شامل مشاركت حداكثري و ارائه ليست كامل بود، علي القاعده بايد خلأ ميان 7 نفر كانديداي تاييد شده اصلاحطلب با 30 كانديداي مورد نياز براي بستن ليست را با چهرههايي كمتر شناخته شده كه در چارچوب ساير اضلاع چهار ضلعي ذكر شده ميگنجيدند تكميل مينموديم. در نتيجه چهرههايي شناخته نشده از لايههاي چندم اصلاحطلب، چهرههايي شناخته نشده اما حامي دولت و برخي از چهرههاي اصولگراي ميانه به ليست اضافه و ليست 30نفره بسته شد.
فراتر از يک نامه گسترده تر از يک پيام ....
روزنامه رسالت در بخش سرمقاله خود نوشت: هشتم آذرماه امسال، رهبر معظم انقلاب اسلامي نامه دوم خود را خطاب به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي منتشر کردند. در آن نامه بر محورهاي مهم، تاثيرگذار و بنياديني مانند لزوم همفکري در خصوص درد مشترک تروريسم،تضاد سياستهاي غربي در نظام بين الملل، ريشه هاي واقعي خشونت در غرب،نتايج زيانبار تحميل فرهنگ غرب بر ساير کشورها،لزوم پرهيز از رفتار ظالمانه با مسلمانان، دليل جذب برخي اروپايي ها توسط گروههاي تروريستي و .....تاکيد شده است. هر اندازه زمان مي گذرد،نکات و محورهايي که در نامه مقام معظم رهبري به جوانان غربي مورد تاکيد قرار گرفته است، اهميت و عينيت بيشتري پيدا مي کند. به عبارت بهتر، در برهه حساس فعلي ما با عينيت يافتن نگراني ها، دغدغه ها و در نتيجه اهميت يافتن راهکارهاي معظم له براي مقابله با وضعيت موجود و گذار به وضعيت مطلوب مواجه هستيم. در اين خصوص توجه به نکات زير ضروري به نظر مي رسد:
1- با تشديد بحران تروريسم و نقش دولتهاي غربي در تحولات خونين منطقه و جهان، هم اکنون زمان واکاوي و تحليل منازعات جاري در نظام بين الملل فرا رسيده است. تاکنون غرب در صدد بوده است با ارائه آدرسها و نشانه هاي نادرست از بحرانهاي امنيتي در سطح منطقه و جهان، چهره خود را به عنوان مولد اين بحرانها کتمان نموده و خود را در کسوت حلال بحرانهاي امنيتي در جهان مورد شناسايي افکار عمومي دنيا قرار دهد. اين در حالي است که واشنگتن و ناتو به عنوان "تروريسم مولد " و گروههاي تکفيري به عنوان "تروريسم برخاسته از سياستهاي منطقه اي غرب" تکميل کننده پازل خطرناکي هستند که امروز مشاهده تصويرآن دل هر انسان آزاده اي را به درد مي آورد. يکي از اصلي ترين پيامهاي نامه مقام معظم رهبري به جوانان اروپايي ، تامل در خصوص پديده تروريسم است. در اين نامه، مقام معظم رهبري به ايجاد تفکيک ميان تروريسم بد و تروريسم خوب از سوي نهادها و دولتهاي غربي اشاره کرده اند.واقعيت امر اين است که غرب نه تنها" مواجهه" ،
بلکه "توصيف" خود از تروريسم را مشروط به نحوه قرار گرفتن آن در نقشه راه آمريکا و ناتو در منطقه و جهان مي داند.درست بر همين اساس است که اگر داعش در محدوده جهان اسلام دست به عمليات زده ،بکشد،کشته شود و ميليونها انسان را آواره و بي پناه سازد مصداق "تروريسم خوب" و اگر در خاک اروپا دست به عمليات انتحاري بزند به عنوان تروريسم بد مورد شناسايي قرار مي گيرد. در اينجا ما با دو قرائت واحد از يک پديده مواجه هستيم و عيار و خط کشي اين قرائت و قضاوت، منافع توسعه طلبانه غرب در جهان است.
2- ايالات متحده آمريکا و ناتو ميان عمليات استراتژيک و تاکتيکي خود در منطقه و بازي رسانه اي و تبليغاتي در راستاي وارونه نمايي حقايق موجود در نزد افکار عمومي ارتباط مستقيمي برقرار ساخته اند.
بي دليل نيست که مقام معظم رهبري در سالهاي گذشته مفهوم ناتوي فرهنگي را به صورتي جدي مطرح نمودند. به عنوان مثال ، ناتو و اتحاديه اروپا طي روزهاي اخير ، مشغول مانوري تبليغاتي و رسانه اي
بر روي موضوع حضور پناهجويان و مهاجرين در کشورهاي خود هستند. تمرکز افکار عمومي بر روي چرايي و حتي چگونگي ايجاد اين بحران، خط قرمز ناتو و اروپاي واحد محسوب مي شود زيرا در اين صورت ذهن شهروند اروپايي متوجه واقعيتي تلخ به نام "عواقب حمايت غرب از تروريسم تکفيري" مي شود! مقامات غربي اين روزها به گونه اي در خصوص بحران مهاجرين سخن مي گويند که گويا پناهجويان مورد لطف کشورهاي اروپايي قرار گرفته و به دامان اروپا پناه آورده اند! با اين حال مقامات رسمي در غرب هرگز اشاره اي نسبت به چرايي وقوع اين پديده و نقش سياستهاي امنيتي خطرناک خود در خلق اين پديده تلخ سخني به ميان نمي آورند.
3- "ذهن" و "عين" دو مقوله اي هستند که اگر ميان آنها پيوندي منطقي و عقلاني برقرار شود، سخت ترين و غامض ترين پديده ها و موضوعات قابل درک و تحليل خواهد شد. يکي از استراتژي هاي تبليغاتي و رواني غرب طي دهه هاي متمادي گذشته، تفکيک ميان ذهنيت و عينيت پذيري مخاطبان و شهروندان خود بوده است. بر اين اساس همواره ميان آنچه در واقعيات رخ مي دهد و آنچه به عنوان واقعيت در ذهن شهروندان اروپايي و آمريکايي نقش مي بندد فاصله و شکافي عميق وجود دارد. اين شکاف عميق محصول سانسور، سکوت، وارونه نمايي و اغراق و ديگر تکنيکهاي دخيل در انحراف افکار عمومي از واقعيات بوده است. يکي از آثار و برکات دو نامه مقام معظم رهبري، دعوت جوانان اروپايي نسبت به يکپارچه سازي ذهني و عيني آنها نسبت به وقايع جاري در جهان است. پيش شرط تحقق اين مسئله، رهاسازي ذهن جوان اروپايي از کاناليزه شدن در مجاري خبري و تبليغاتي و رسمي غرب و هدايت فکري و عيني آنها در مجرايي به دور از مهندسي اخبار و وقايع توسط نهادهاي رسمي و خبري غرب است. در اينجا ما با مواجهه بدون واسطه "مخاطب" با "حقايق" و درک مستقيم وي از حقايق و موضوعات رو به رو
خواهيم شد. اين همان خط قرمزي است که غرب از زير پا گذاشته شدن آن توسط جوانان خود به شدت هراسان است.
4- هر اندازه زمان مي گذرد، ضرورت ترويج، بازخواني ،تئوريزه کردن مفاهيم و مولفه هاي مورد تاکيد قرار گرفته در دو نامه مقام معظم رهبري و تطبيق آن با مصاديق جاري در نظام بين الملل بيشتر
مي شود. ذهن تشنه و جوياي حقيقت جوانان سرتاسر دنيا نسبت به درک و لمس واقعياتي که در جهان پيراموني آنها در جريان است، ترجماني از نياز فطري و ذاتي جوانان نسبت به فهم صحيح و جامع حقيقت است. در قسمت پاياني نامه دوم مقام معظم رهبري خطاب به جوانان اروپايي ( که جان کلام ايشان محسوب مي شود) آمده است :
" من از شما جوانان مي خواهم که بر مبناي يک شناخت درست و با ژرفبيني و استفاده از تجربههاي ناگوار، بنيانهاي يک تعامل صحيح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پيريزي کنيد. در اين صورت، در آيندهاي نهچندان دور خواهيد ديد بنايي که بر چنين شالودهاي استوار کردهايد، سايه اطمينان و اعتماد را بر سر معمارانش مي گستراند، گرماي امنيّت و آرامش را به آنان هديه مي دهد، و فروغ اميد به آيندهاي روشن را بر صفحه گيتي مي تاباند."
در نهايت اينکه بازخواني نامه مقام معظم رهبري، نه تنها نياز امروز جوانان اروپايي و آمريکاي شمالي، بلکه نياز امروز جوانان جوياي حقيقت در سرتاسر دنيا محسوب مي شود. با اين حال بايد به جوانان غربي حق داد که به واسطه عمليات پيچيده رسانه اي و تبليغاتي نهادهاي رسمي در اروپا و آمريکا، اساسا در عمل به آنها اجازه درک حقايق و وقايع جاري در جهان داده نشده است. هم اکنون، اين احساس نيز بيشتر از سوي جوانان غربي درک مي شود زيرا پديده ها و وقايع پيراموني آنها روز به روز پيچيده تر و توان بازي رسانه اي غرب در تحريف حقايق بين المللي و تحريف اين وقايع روز به روز بيشتر تحليل مي رود. امروز زمان مواجهه رسمي جوان غربي با حقايقي است که مورد تحريف، تکذيب، اغراق و سانسور نهادهاي دولتي و رسانه اي در آمريکا و اروپا قرار گرفته اند.
هم اکنون با گذشت حدود چهار ماه از انتشار نامه دوم مقام معظم رهبري به جوانان اروپايي و آمريکاي شمالي، زمان بازخواني اين نامه براي مخاطبان اصلي اين نامه و انتقال پيامهاي ارزشمند آن براي جوانان ساکن در غرب فرا رسيده است. در اين خصوص هر يک از دلسوزان انقلاب اسلامي بايد به عنوان يک نيروي محرکه و به مثابه رسانه اي پويا در انتقال اين پيام ها عمل نمايند. هر اندازه زمان مي گذرد و بر شدت و پيچيدگي تحولات بين المللي افزوده مي شود، اين احساس نياز بيش از پيش متجلي مي شود......