شروع شد تب این ماجرا از آن تابوت
و آزمایش دشوار لشکر طالوت
به حقّ سورهی «تَبَّت یَدا» و «ألأحزاب»
بریده باد دو دست قبیلهی جالوت
مصاف روبه و شیر است بیشهی دنیا
مطاف نیزه و تیر است کعبهی لاهوت
به نام لؤلؤ و مرجان، به نام فیروزه!
به نام دُرّ و عقیق و زبرجد و یاقوت!
به حصن امن و حصین ولایت زهرا(س)-
- أعوذُ مِن هَمَزاتِ المُحیلِ و الطّاغوت
به نام سورهی کوثر، به نام سورهی قدر
به نام چادر خاکی مادر ملکوت
نخی ز چادر او اعتبار حبل الله
کلام پر تپش اوست جلوهی جبروت
هر آنچه بود ز مردم لهیب بود و لهیب
هر آنچه بود ز زهرا(س) سکوت بود و سکوت
دعای «رَبِّیَ أفرِغ علَیَّ صَبراً» داشت
سه ماه در دل اسحار، در میان قنوت
سپرده بود تنش گوهر صدف باشد
تمام شد تب آن ماجرا از این تابوت ...