کمکم به پایان سال نزدیک میشویم و در آستانه سال جدید هستیم. به نظر شما که فیلمساز، تحلیلگر و کارشناس این حوزه هستید و از نزدیک دستی در آتش سینما دارید، عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بهویژه سازمان سینمایی در دومین سال فعالیتشان چطور بوده است؟
بررسی این عملکرد به تحلیل و اشاره به مقدمات و شرایط دیگری خارج از جریان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی نیاز دارد. اگر در مقطعی، تمام سنگینی اقتصاد سینمای ما مثل هر سینمای دیگری روی دوش دولت بوده، حالا میخواهند آن را به شیوههایی اعم از درست یا غلط به بخش خصوصی بدهند.
دلیلش چیست؟
این که سینما ذاتا نمیتواند دولتی باشد و باید در بخش خصوصی فعالیت کند. چه بسا آکادمی اسکار به اکراه از ایران فیلم قبول میکند، چون میداند بیشتر فیلمهای ایرانی با پول دولت تولید میشود و بخش خصوصی در تولید آن نقش ناچیزی دارد. البته در سالهای اخیر چون شورایی در خانه سینما ـ اگرچه اسما تشکل صنفی است ـ فیلم را برای حضور در اسکار معرفی میکند، تا حدودی این مشکل برطرف شده است. درواقع آکادمی اسکار میخواهد فیلم غیردولتی را بپذیرد، فیلمی که در بخش خصوصی تولید شده باشد.
سینمای ایران از دوران معاونت سینمایی مرحوم سیفالله داد دست و پا میزند که از حالت دولتی یا نیمه دولتی یا خصولتی خارج شود و مستقل از سرمایهگذاری دولت روی پای خودش بایستد. البته معدودی هم اندک سرمایهای را در سینما هزینه میکنند. مانند بسیاری از فیلم اولیها که با سرمایه شخصی خودشان کارگردان میشوند و فیلم میسازند یا آن که با سرمایه همسرشان یا سرمایه پدرشان یا ارثی که از والدین نصیبشان شده است، برای کارگردان شدن به تولید وارد میشوند و البته بنیاد سینمایی فارابی هم به نسبت کمکی به آنها میکند تا قسمش راست باشد که مساعدت کرده است، نه سرمایهگذاری.
دراین مرحله همان فیلمساز کار اولی یا کاردومی از طریق رفاقت با عوامل و سرمایهای که دارد کار را کلید میزند، اما در بیشتر موارد برآورد فیلمش را بیش از یک میلیارد تومان به فارابی تحمیل میکند، در نتیجه وقتی از فارابی پول میگیرد تقریبا سرمایهاش را بازپس گرفته و ضمنا صاحب کل فیلم هم هست و کافی است فیلم در اکران به نحوی هزینهاش را تامین کند. آن وقت است که طرف با یک یا دو فیلم سرمایهدار هم میشود. راه دیگر تولید هم جذب سرمایه از نهادها یا شرکتهای ذیل دولت است یا شرکتهایی که به ظاهر خصوصی هستند، اما از رانت دولتی استفاده میکنند. این شرکتها مثل بانک هستند، یعنی به علت ارتباطاتشان در سیستم دولت یقین دارند ضرر نمیکنند، مثل بانکها. در ایران بانک در هیچ شرایطی ضرر نمیکند و سودش قطعی است. معتقدم سازمان سینمایی و بنیاد فارابی در سالهای اخیر واقعا حسن نیت دارند، اما غالبا سرشان کلاه میرود. طی سال گذشته فارابی به 37 فیلم و حداکثر تا 50 درصد مساعدت کرده، غافل از آن که فیلم با همان مبلغ فارابی تولید شده است! حال میگویند طبق قراردادها باید پول فارابی را پس بدهند! این هم درست است.
اما چگونگی دریافت آن به فروش بستگی دارد. فارابی به سرمایهاش نمیرسد، اما مدعی است مشارکت کرده و به روند رشد خصوصیسازی کمک کرده است. حرف درست است اما روح قضیه همان است که بود. با یک تفاوت و آن این که فارابی دیگر قدرت کنترل بر تولیدات را مثل سابق ندارد و نمیتواند داشته باشد. در نتیجه با آن که دولت تدبیر و امید صراحتا خواستار آن شده که فیلمها با بنمایه امید به آینده بهتر ساخته شود، بیشتر فیلمهای حمایت شده آثاری است که در آنها کمترین نشانهای از امید به بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به چشم نمیخورد.
فیلمسازان هم مدعی هستند با سرمایه خودشان فیلم ساختهاند و سازمان سینمایی حق ندارد از آنها بخواهد منویات دولت یا نظام را پیروی کنند. فیلمساز و تهیهکننده به صراحت میگویند نابسامانیها و انحرافات اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی در جامعه به وجه آشکار مشاهده میشود و ما نیز باید همانها را به مردم نشان دهیم. مردم حق دارند واقعیات ملموس در جامعه خود را بر پرده سینما مشاهده کنند. به این ترتیب در پاسخ به سوال شما باید بگویم دست سازمان سینمایی بسته است و نمیتواند جز قبول حرف فیلمسازان کلامی بگوید.
به نظر میآید تشخیصها و حساب و کتابهای بسیاری از فیلمسازان و تهیهکنندهها خیلی هم درست نباشد، چون وضع سینما و فیلمهای ما خیلی مطلوب و رضایتبخش نیست.
بله، چون مردم ما بحق فیلمهایی میخواهند که خودشان را در آن ببینند. مردم ما فیلمهایی میخواهند که بازتاب دهنده شرایط اجتماعیشان باشد. شرایط اجتماعی ما چیست؛ بیپولی، فقر، بیکاری، رانتخواری، اختلاس و موارد دیگر. حالا فیلمسازان میخواهند چنین موضوعاتی را به فیلم تبدیل کنند، آیا میتوانند؟ سینما باید به سمت انتقاد از جامعه برود. اگر تماشاگر با دیدن این فیلمها احساس عقدهگشایی کند، برای او فیلم خوشایند خواهد بود و احتمالا فیلم را تشویق میکند. البته برخی فکر میکنند با به کارگرفتن چنین موضوعاتی در فیلم ها میتوانند مخاطب را به سالنهای سینما بیاورند، اما باز هم این اتفاق نمیافتد. با این که وزارت ارشاد هم به آنها اجازه داده و هیچ بهانهای هم ندارند.
حرفشان را هم به کرسی نشاندهاند، اما کماکان نمیتوانند مخاطب را به سالنها بکشانند. کف تماشاگر ما هم به زور به صدهزار نفر میرسد، به طوری که با بلیت هفت هزار تومان و با120 هزار مخاطب، فروش آن به سختی یک میلیارد تومان میشود. در حالی که سینمای ما باید در شرایطی باشد که فیلمهای نفروش آن به کف یک میلیون مخاطب در پایتخت برسد، در آن صورت آن سینما سودده میشود. فیلمی خوب و موفق و پرفروش است که مخاطب آن در پایتخت حداقل به سه میلیون نفر برسد. دراین صورت میتوانیم بگوییم سینمایی سودده و پرمخاطب داریم. در حالی که امروز داشتن 120 هزار مخاطب برای یک فیلم آن هم در گروه سینمایی در واقع یعنی یک شکست آشکار و رقم یک میلیارد تومان فروش نباید ما را خیلی فریب دهد، چراکه فقط 300 میلیون تومان از اصل سرمایه بازگشته است.
تازه این فروشهای یک میلیاردی و حتی بیشتر هم معمولا هزینههای فیلمها را برنمیگرداند.
بله، برنمیگرداند. همانطور که عرض کردم یک میلیارد فروش یعنی فقط 300 میلیون از اصل سرمایه بازگشته و طبیعی است که برنمیگرداند. به سوال شما میرسم که از من پرسیدید آیا وزارت ارشاد در اهداف فرهنگی نظام و انقلاب موفق بوده است یا نه؟ وقتی وزارت ارشاد میآید و میگوید من دیگر کمک مالی نمیکنم، ممکن است مشکل مالی خودش را حل کرده باشد و دیگر تعهدی به پرداخت برای سینما نداشته باشد، اما اتفاقات دیگری میافتد. زمانی میگفتند وزارت ارشاد در ساخت فیلمها مداخله میکند، وزارت ارشاد هم میگفت خب، ما داریم کمک مالی میکنیم. بنابراین حق داریم در فیلمهایی که داریم پولشان را میدهیم نوعی پروپاگاندای اخلاقی یا فرهنگی و ارزشی داشته باشیم؛ حالا اگر نفروخت هم مهم نیست. ما در نظام خودمان این تاوان را میدهیم تا روزی که مردم با این گونه فیلمها خو بگیرند. حالا عدهای در مدیریتهای فرهنگی میگویند سه دهه این کار را کردید و سود نداد و مردم هم به این فیلمها عادت نکردند و نمیخواهند آنها را ببینند.
(البته برخی از مردم رفتند و بعضی از این فیلمها را که بچه مسلمانهای حرفهای مثل آقای حاتمی کیا ساختند دیدند و از آن حمایت کردند.) نمیشود که از صد فیلم تولیدِ سال فقط چهار فیلم بفروشد، باید بالاخره از صدتا فیلم، حداقل 50 فیلم کف فروش را داشته باشد تا چرخ این سینما بچرخد. کف فروش برای یک شهر 12میلیون نفری نمیتواند کمتر از یکمیلیون نفر باشد، چنانچه در بالا عرض کردم. اگر چنین باشد یعنی یک سینمای امیدوارکننده که دخل و خرج میکند. درچنین شرایطی، هم سینمادار راضی است و هم صاحب فیلم و هم پخشکننده.
این رقم و تعداد تماشاگری که شما میگویید معمولا در سینمای ما رویایی است و کمتر فیلمی یک میلیون تماشاگر دارد.
نه، رویایی نیست و برای فیلمهای آقای دهنمکی اتفاق افتاده است، به هر دلیل. وقتی فیلم ایشان با بلیت مثلا 5000 تومان، هفت میلیارد تومان فروخت، یعنی در کشور حدود دو میلیون نفر فیلم او را دیدند. کف این رقم مساوی است با کف فروش فیلمهای تجاری قبل از انقلاب.
بحثم همین است که فقط درباره فیلمهای او و سه چهار فیلم دیگر چنین اتفاقی افتاده است و تعداد تماشاگر به رقم یک میلیون نمیرسد.
بله، نمیرسد. عرضم همین است. یکبار دیگر حرفم را تکرار میکنم و آن این که پس از گذشت سه دهه از انقلاب، فقط دو سه فیلم آقای دهنمکی تازه توانستند به کف فروش فیلمهای تجاری و مبتذل قبل از انقلاب نزدیک شوند. تازه همان زمان قبل از انقلاب به دلیل ریزش مخاطبان، تولیدکنندگان فیلمها ناراحت بودند. به تاریخ آن موقع مراجعه کنید. بنابراین به این نتیجه میرسیم اگر فرض کنیم طبق نظر مدیران محترم، سینمایی که دارد به سمت خصوصی شدن حرکت میکند حتی به سوددهی برسد، به همان اندازه در برابر منویات سازمان سینمایی و مدیریت فرهنگی ایستادگی خواهد کرد.
چرا؟ چون مدعی خواهند شد سرمایه از ماست و این محصول یا کالای فرهنگی هم باید در جامعه خریدار داشته باشد. پس شما چه کارهاید که به ما میخواهید بگویید چه فیلمی بسازید؟ در واقع تنها نقشی که برای سازمان سینمایی باقی میماند این است که بگوید چه فیلمی نسازید یا چه کارهایی نکنید که اسمش همان نقش نظارتی است. نقش نظارتی هم نمیتواند از این اندازه بیشتر جلو برود. حال باید نتیجه بگیریم که اساسا در نگرش کلان در حوزه فرهنگی، آیا چنین وضعی را میخواهیم یا نه؟ اگر میخواهیم که مساله حل است و نباید هم انتظار داشته باشیم منویات نظام یا دولت یا هردو دستمایه تولید فیلمها شود و اگر نمیخواهیم، به طور طبیعی اگر بخش خصوصی هم راغب به سرمایهگذاری شده باشد، عقبنشینی خواهد کرد. آن موقع است که میگویند شما پول بدهید و ما فیلمی را که میخواهید میسازیم.
با حرفهایی که زدید، آیا اصلا امیدی به بهبود اوضاع هست؟
بله. وقتی انقلاب شد، همه با شور و هیجان برای اصلاح امور آستین بالا زدند و انقلاب ما بیش از آنچه اقتصادی بوده باشد بنا به فرموده امام فرهنگی بوده و درحقیقت همین مساله انقلاب ما را با همه انقلابهای قرن بیستم و نیمه دوم قرن نوزدهم متمایز کرده است. بنابراین ما از روز اول به دلیل آن که میخواستیم مظاهر فرهنگ غرب را از جامعه خود پاک کنیم، در حوزه فرهنگ به ویژه سینما و تئاتر و دیگر هنرها به وجه ظاهری بیشتر توجه نشان دادیم و برای پایهگذاری این اندیشهخردورزانه در حوزه فرهنگ از تدوین یک استراتژی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت غفلت کردیم. این غفلت با تغییر دولتها و بهویژه پس از امام، به دلیل رقابتهای سیاسی ای که اتفاق افتاد و برداشتهای فرصتطلبانه سیاسی در مقاطع انتخابات باعث شد وعدهها در سطح حرف و شعار باقی بماند.
از آنجا که تبعات هشت سال دفاع مقدس که هنوز جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده و پیچیدگیهایی که در سیاستهای منطقهای وجود دارد و بحرانهای اقتصادی که هریک از دولتها با آن مواجه بودهاند، اساسا از دولت سازندگی تا دولت فعلی هیچکدام نه بودجه مناسب برای این عرصه تدوین کردند و نه آن استراتژی مدونی که مربوط به شاکله نظام است و با جابهجایی دولتها هم نباید تغییر کند، به آن نپرداختند و این عمل تا روزی که اتفاق نیفتد و بابت آن کار فکری دقیق صورت نگیرد، وضع موجود در حد همین یارگیریهای دولتها در طول مدت خدمتشان باقی خواهد ماند. حال گاه با افزایش درآمد نفت ممکن است دستشان بازتر باشد و کمی از نارضایتیهای صنفی بکاهند و گاه هم ممکن است پول دولت آنقدر ناچیز باشد مثل دولت فعلی که قادر نباشد رضایت نسبی حداقل برای دست اندرکاران سینما به وجود آورند. به همین علت تا روزی که ما با یک نقشه جامع و برنامهریزی شده حرکت نکنیم، فراتر از آنچه درحال حاضر شاهد آن هستیم، نخواهیم داشت.
با این همه آیا وزارت ارشاد به عنوان بازوی فرهنگی دولت امسال نمره قبولی میگیرد یا نه؟
من به دلیل این که درون قضیه هستم و میدانم مسئولان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هم ته دلشان از این شرایط راضی نیستند و فقط چماقِ انتقادات و فحشها و بدگوییهایش را تحمل میکنند، احساس میکنم در مجموع بد کار نکردند. فکر میکنم درکل با توجه به شرایطی که بیش از سه دهه به سینمای ایران تحمیل شده است، باید به آنها نمره قبولی داد. این را هم منصفانه میگویم، چون شناخت دارم و بدون حب و بغض حرف میزنم. نیتم این نیست که اگر مثلا چهار مورد در فیلمهای امسال جشنواره فیلم فجر داشتیم، از دولت انتقاد کنم. من عین واقعیت را میگویم، دست این دولت بسته است.
فکر میکنید راه برونرفت از این وضع چیست؟
معتقدم مشکل سینمای ما هم اکنون با ورود رهبری حل میشود و البته احساس میکنم ایشان ورود خواهند کرد. ورود ایشان میتواند سینمای ایران را خیلی موزونتر و متعادلتر نماید. ما باید در حوزه سینما به وفاق دهه اول انقلاب برسیم. در آن سالها به دلیل حضور حضرت امام و به دلیل شرایط کشور و دفاع مقدس، همه تفکرها و سلیقهها در کنار هم فعالیت میکردند و سبد تولید سینمای ما حداقل متنوع بود و تا حدود زیادی ایجاد رضایت میکرد. به نظرم باید دوباره همان فضا حاکم شود. حال که گروههای سیاسی چه آنها که در دولت و چه آنها که خارج از دولت هستند، نشان دادهاند به سهولت کنار یکدیگر قرار نمیگیرند، به همین دلیل شاید ورود آقا به این صحنه آن هم در موضوع حساس فرهنگی مثل سینما در حقیقت ما را به آن وفاق موردنظر نزدیک کند.