همسر دانشمند هسته‌ای شهید رضایی‌نژاد مدتیست که همکلام همسران شهدای مدافع حرم شده است. «ملازمان حرم» نام برنامه‌ایست که با حضور شهره پیرانی ساخته می‌شود. او هدفش را شکست تصاویر کلیشه‌ای و غیر قابل دسترسی از شهدا گذاشته است.

به گزارش مشرق، مستند «ملازمان حرم» به گفت‌وگو با همسران شهدای مدافع حرم اهل بیت(ع) اختصاص دارد؛ دکتر شهره پیرانی همسر شهید رضایی نژاد اجرای این گفت‌وگوها را بر عهده دارد و در هر قسمت به سراغ همسر یکی از شهدا می‌رود.

درحال حاضر دهمین قسمت از این مجموعه نیز پخش شده و به بهانه پایان فصل اول «ملازمان حرم»، با شهره پیرانی گفت‌وگو کردیم. متن این گفت‌وگو را بخوانید:

چه چیز سبب شد در تولید «ملازمان حرم»  مشارکت کنید؟
همه چیز اتفاقی بود. یک روز خانم دکتر حاتمی دختر شهید حاتمی با من تماس گرفتند و گفتند قصد دارند درباره شهدای مدافع حرم مستندی بسازند و می‌خواهند برای مصاحبه از همسران شهدا استفاده کنند. برای اولین نفر من را انتخاب کردند و قرار بود یک برنامه من بروم و برای برنامه‌های بعدی از همسران دیگر شهدا استفاده کنند. من خیلی وقت است که به خاطر آرمیتا این تیپ کارها را قبول نمی‌کنم حتی مصاحبه‌های که با خودم باشد ولی این کار را قبول کردم.

قرار بود فقط در اولین قسمت ملازمان حرم حضور داشته باشم

کار شهید باغبانی بود و به منزل ایشان رفتیم. قرار بود در همان منزل باشد اما کار که ادامه پیدا کرد یک سفر به شمال هم باید می‌رفتیم. من به خاطر تعهدی که دادم قبول کردم که این سفر را بروم. کار که تمام شد گفتند ما خیلی راضی هستیم و می‌خواهیم با شما ادامه دهیم. من قبول نکردم چرا که من رشته‌ام چیز دیگری بود و هدفم در زندگی چیز دیگری است. قصد دارم هیات علمی دانشگاه شوم و می‌ترسم این کار به هدفم ضربه بزند. اساساً به این فکر نمی‌کردم که قرار باشد من به صورت حرفه‌ای این ماجرا را ادامه دهم. هنوز هم حرفه‌ای نشدم. دوستان اصرار کردند و من خواستم کمی فکر کنم و با خانم شهید علی‌محمدی و شهید شهریاری و شهید احمدی‌روشن معمولاً مشورت می‌کنم. در این مورد هم مشورت کردم. یکی از دلایلی که من در آن شرایط قبول کردم خانم شهریاری بودند که گفتند کار خوبی است و ادامه دهم. ما تجربه نیمه پنهان را هم داشتیم. نمی‌دانم چرا قبول کردم و ادامه دادم. قرار بود یک فصل باشد یعنی ده قسمت باشد ولی حالا خیلی بیشتر از اینها شده است.

کار از چه زمانی شروع شده است؟

اگر اشتباه نکنم تیر ماه ما کار شهید باغبانی را انجام دادیم. یک وقفه افتاد و کارهای بعدی از مهر شروع شد.

من مجری نیستم! هم‌صحبت همسران شهدا هستم

 نقش شما در این کار بیشتر بود. وزنه‌ای را در این کار بر عهده گرفتید که بخش خلاقانه کار بود. مواجه دیگران با این امر چطور بود؟

من تصحیح کنم من مجری نیستم و در این کار هم‌صحبت همسران شهدا هستم. با این نگاه هم از ابتدا وارد شدم. تا کنون هم زیر بار این کار نرفتم که قبل از ضبط با همسران شهدا صحبت کنم. می‌خواهم کار بکر بماند. می‌خواهم وقتی صحبت می‌کنم احساسم بکر باشد. صحبتی که انجام می‌دهم بکر باشد. قبلا صحبتی نداشته باشم که بخواهم مصنوعی صحبتی را انجام دهم. دوستان کارگردان می‌خواستند این گونه باشد که من قبل از ضبط با همسران شهدا صحبت کنم اما من قبول نکردم چرا که می‌خواستم حسم بکر باشد.
شاید این کار سبب شود ناخودآگاه همسر شهید اعتماد کند چرا که درد مشترک از دست دادن عزیز داریم و باید درباره آن اتفاق با یکدیگر صحبت کنیم. خلاقیت شاید نباشد اما واقعیت دارد.

تسنیم: از آغاز کار بگوید. سخت بود؟ چه امتیازاتی برای شما داشت؟

با خود من مصاحبه انجام شده بود و من فضای «نیمه پنهان» را داشتم ولی آن فضا در محیط استودیو و در نهایت دو ساعت وقت گذاشتیم تا گفت‌وگوی حدوداً 30 دقیقه‌ای را تهیه کنیم. اما «ملازمان حرم» مستلزم مسافرت بود. یکی از سختی‌های کار این است که برنامه باید هماهنگ شود چرا که شهدای شهرستان هم می‌رویم. تاکید زیادی هم بر پوشش شهدای شهرستان‌ها داریم. اگر تهران هم باشد ما حتما فضای بیرون داریم. مکان‌هایی که شهدا با همسران خود رفتند، سر مزار شهدا و... همواره وجود دارد.

این سختی‌ها را دارد چرا که هماهنگی دخترم را دارم. اصرار دارم ساعت بازگشت آرمیتا خانه باشم. اگر آرمیتا همراهم باشد مدیریت او هم سختی کار را بیشتر می‌کند.

فکر می‌کنید امتیاز ویژه‌ای برای شما دارد؟

این را بگویم داریوش که شهید شد من در این فضا نبودم. این واقعیت را باید بگویم. شوک بسیار بزرگی به من وارد شد. نه تنها برای خودم که برای آرمیتا هم این شوکه بزرگی بود. با دکتر آقاموسی طهرانی که صحبت می‌کردم، در آن زمان جوان‌ترین همسر شهید بودم –لااقل بین شهدای هسته‌ای در آن برهه زمانی- شهرستان ابدانان کوچک است و آرمیتا بی‌تابی می‌کرد و ایشان به من گفتند با کسی صحبت کند که در شرایط خودش است.

اوایل شهادت داریوش، غربت وحشتناکی ایجاد شد

به دکتر تهرانی گفتم من در تهران هستم و بچه شهید در سن آرمیتا نمی توانم پیدا کنم چه رسد که در آبدانان بخواهم چنین موردی را پیدا کنم. می‌خواهم بگویم غربت وحشتناکی بود. تصور من این بود که الان شرایطش با دوران جنگ متفاوت است. در دوران جنگ تعداد شهدا بسیار بود و خانواده‌ها مدیریت می‌شدند و با هم در ارتباط بودند. در کانون‌ها و برنامه‌هایی که وجود داشت خانواده شهدا با هم در ارتباط بودند. برای ما این گونه نبود. 6 ماه بعد که شهید احمدی‌روشن شهید شدند علیرضا یک سال از آرمیتا کوچک‌تر بود و پسر بود. تنها کسی که من را اوایل شهادت داریوش آرام می‌کرد خانم شهید شهریاری بودند. با خیلی‌ها صحبت می‌کردم ولی کسی که من را درک می‌کرد و صحبت من را درک می‌کند خانم شهید شهریاری بودند. با خانم شهید علیمحمدی چند ماه بعد مرتبط شدیم. قبل آن با هم ارتباطی نداشتیم.

امتیاز ملازمان حرم این بود که با همدردان خودم همکلام شدم

اصلاً تصور نمی‌کردم 4 سال بعد با تعداد زیادی از همسران شهدا که می‌توان گفت اینها می‌توانستند بچه‌های من باشند همکلام شدم. مثلاً بین همسران شهدا ما متولد 71 داریم. حدود 14 سال از او بزرگ‌تر هستم. از لحاظ احساسی کار را سخت می‌کند. همه به من می‌گفتند تو خیلی جوان هستی، خیلی حیفی این اتفاق برایت بیفتد. الآن برای خیلی جوان‌تر از من این اتفاق افتاده است. امتیاز این اتفاق این بود که با هم‌درد خودم همکلام شدم. برای کسی که این اتفاق افتاده صحبت می‌کنم و خودبه‌خود بار غم همدیگر را کم می‌کنیم. وقتی از سختی‌ها، دردها، دوری‌ها، حس خوب نسبت به این اتفاق و... حرف می زنیم. تا یک سال بعد از شهادت داریوش من همسر شهید که پیدا می‌کردم با آن‌ها همکلام می‌شدم. 30 سال از شهادت همسرانشان گذشته بود و من دوست داشتم بدانم این 30 سال چطور گذشته است. الآن من تجربه 4 سال و نیم خود را به همسران شهدا منتقل می‌کنم.

آنها هم این قضاوت را دارند؟

بله؛ البته من فکر می‌کنم این طور است. تقریباً هیچ همسر شهیدی نیست که من شماره‌اش را نگرفته باشم و آن هم شماره من را نگرفته باشد.

نوع برخورد همسران شهدا چگونه است؟

آنها تجربه نداشتند. بیشترشان اولین گفت‌وگویشان را در ملازمان حرم انجام دادند.در چند کاری که بیرون آمده است راضی بودند. بازخوردی که به من داده شده مثبت بوده است. قطعاً کار خالی از اشکال نیست. اغلب بچه‌هایی که در کار هستند هم بر اساس احساس قلبی این کار را انجام می‌دهند. فکر می‌کنم تا الان بد نبوده است.

 آرمیتا را همراه خود می‌برید؟

شهرستان‌ها همراه خود می‌برم. به خاطر تاکیدی که بر غیبت نکردن در مدرسه دارم آخر هفته‌ها که برنامه شهرستان است همراهم است و در تهران اگر آخر هفته باشد همراه من است. مثلاً همراه من سر کار شهید ترک آمدند و با دختر ایشان دوست شدند و بازی کردند. اگر همراه من نبوده من زنگ زدم و برایش توضیح دادم که منزل کدام شهید هستیم و چند بچه دارند. پیگیر است اما هنوز نذاشتم مستندها را ببیند. خیلی دوست دارد ببیند. چون برخی از مستندها لحظه شهادت دارد و نباید فشار روحی به آرمیتا وارد شود.

واکنشش چیست؟ کار را می‌پسندد؟

خیلی زیاد دوست دارد. ‌با بچه‌هایی که همسن هستند یا سنشان نزدیک است دوست می‌شود و در مورد بچه‌هایی که آرمیتا بزرگ‌تر است نقش خواهر بزرگ‌تر را داشت. برخوردش متفاوت می‌شود. زمان پخشش را هنوز نتوانسته ببیند و به من می‌گوید حتی اگر از تلویزیون نتوانم ببینم باید دی وی دی کار را برایم بیاوری تا ببینم. خیلی دوست دارد.

در این برنامه حرف‌هایی بوده که بر روی آنتن نرفته باشد؟

بله. ما بخشی از کارمان در آشپزخانه است. قطعاً یکسری از حرف‌ها را جلوی دوربین نمی‌توان گفت. در نتیجه در پشت دوربین با هم صحبت می‌کنیم و اگر من تجربه‌ای داشته باشم در اختیارشان قرار می‌دهم. اگر کاری از دستم برآید برای همسران شهدا انجام می‌دهم.

خاطره خاصی در این مواجهات داشته‌اید؟

خاطره زیاد است. من در مصاحبه با همسر شهید نوری خیلی گریه کردم و این دست خودم نیست و برخی مواقع خارج از کنترل است. خانم شهید نوری قبل از شروع مصاحبه از من پرسید چطور شد شما را انتخاب کردند و من گفتم نمی‌دانم و قضایا را تعریف کردم. وسط کار به قدری من گریه کردم که نمی‌توانستیم کار را ادامه دهیم. بغضم را نمی‌توانستم بخورم. شاید 10 دقیقه ای طول کشید تا من بر خودم مسلط شوم. بعد از آن خنده‌ام گرفت! گفتم علت انتخاب من این است که راحت گریه‌ام می‌گیرد.

می‌خواهم تصویر کلیشه‌ای و غیر قابل دسترسی از شهدا را بشکنم

نظر خودتان در خصوص تفاوت این برنامه با برنامه‌هایی که گفت‌وگو محور هستند چیست؟

من فکر می‌کنم این کار مقداری سلیقه مخاطب جوان را در نظر گرفته است. می‌دانم دغدغه دست‌اندرکاران این کار این بوده است که سلیقه مخاطب جوان را هم در نظر بگیرد. من همیشه این اطمینان را به همسران شهدا می‌دهم که شما خودت باش و واقعیت خود را بیان کن و اگر صلاح دانستید آن را پخش نمی‌کنیم. می‌خواهم در حقیقت آن تصویر کلیشه‌ای که از شهید، زندگی شهید همواره عنوان می شود و باعث می‌شود برای مخاطب عام دست‌نیافتنی باشد، بشکند.هدف شخصی من این است. من با این نگاه می‌بینم. موقع گفت‌وگو هم می‌گویم اگر خودم باشم اثرگذاری بر مخاطب بسیار بیشتر است.

وقتی وارد زندگی این شهدا می‌شوید همه این افراد آدم‌هایی بودند که عاشقانه همسران خود را دوست داشتند. وقتی در عنوان می‌گوییم «یک عاشقانه ناتمام» واقعا چنین است. فرزند خود را دوست داشتند. دل کندن از فرزند و همسرشان بسیار کار سختی بود ولی این کار را انجام دادند. این کار کمی نیست. همسر و فرزند بخشی از وجود آدم است. گذشتن از اینها بزرگی و ایثاری می خواهد که در وجود بسیاری از ما نیست.

سوال‌ها و روایت‌ها چیزهایی است که خودتان می‌خواهید بپرسید یا مطالب طراحی شده است؟

بیشتر فی‌البداهه است. اما یکسری از اطلاعات را قبل از کار به من می‌دهند ولی چون می‌خواهم کار بکر باشد، محقق زحمت می کشد و مواردی که همسر شهید دوست دارد در مورد آن موضوعات صحبت کند را مشخص می‌کند و ما سعی می‌کنیم از آنها استفاده کنیم. کاری است که هم محقق موثر است و هم خود من تاثیرگذار هستم. البته گاهی کارگردانان هم در انتخاب سوالات موثر هستند.
من همیشه خودم یک سوال دارم که من و شما یک انتخابی کردیم و یک راهی را رفته‌ایم و الان در یک نقطه‌ای قرار داریم که بازگشتی ندارد ولی تصور کنید بازگردید، باز این انتخاب را خواهید داشت؟ چون خودم بارها در موقعیت‌های مختلف به این سوال جواب داده‌ام.

پاسخ‌ها یکی است؟

قطعاً نه؛ چون موقعیت‌ها یکسان نیست. پاسخ خود من هم همواره به این سوال یکی نیست. وقتی فشار زندگی بر من زیاد می شود از انتخاب دوباره دست می‌کشم و نه می‌گویم. اغلب پاسخ مثبت است و برای همسران شهدا پاسخ چنین است.

استقبال مردم از ملازمان حرم چطور بوده است؟

کسانی که این تیپ کارها را پیگیری می‌کنند در صفحه اینستاگرامم پیگیر اطلاعیه‌ها هستند و الحمدلله نظر مثبتی داشته‌اند. این کار باعث شده با همسران مدافع حرم دیگری آشنا شوم که اصلاً نمی شناختم و با آنها مصاحبه نکرده بودم. علاوه بر این همسران کسانی که مجاهد هستند و آن‌جا دفاع می‌کنند نیز در دایرکت‌ها برای من پیام می‌فرستند.


منبع: تسنیم