به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، منصور نظری، شاعر متعهد کشورمان، قطعه مثنوی «شبگرد عشق» را به سردار فاتح دلها شهید حاج ابراهیم همت تقدیم کرده است که متن کامل آن چنین است.
سَر قلم را، زیرِ تیغِ تیز عشق - ساغر دفترکنم لبریز عشق
تا که دلها را کنم سرشار نور - مینویسم قِصّۀِ سبزِ ظُهور
در شب دِیجور ظُلمِ تیغ داس - مینگارم لالهها را مستِ یاس
تا دهم آیینههایِ دل جَلا - میبَرم دلها به دشت کربلا
ساقی و دست و علم مشک و عطش - کربلا بود و حسین و غُربَتش
منزل جانان و عیش و نوش و بَزم - در سر پُرشور مستان، شوقِ رزم
خورده باران بر تن خاک جُنون - دشت و دریا گشته از خون لالهگون
بر زمین افتاده نعشی گَشته چاک - میزند سر لاله از چشمانِ خاک
سُرمه در چَشمانِ ساقی کرده مَشک- جبههها را میسرایم آه و اَشک
رهسپارِکربلای جبههها - پا نِهم دروادیِ بیمُنتها
وادیِ شور و شراب و عشق و نور - وادیِ سرسبز و زیبای حضور
غرقه در خون مَشک و هم ساقیُ و دَست - وادیِ سرهای برنِی گشته مَست
وادیِ گفتن اذان بر نیزهها - دشت سرخِ لالهزار جبههها
کربلا را، یادِ یاران میکنم - یاد بر نِی سَر سواران میکنم
سُرمۀِ خون چشم عاشق میکشم - دشت پَرپَر از شقایق میکشم
کربلا را در پی هِمَّت به راه - یاد یاران میکنم پرسوز و آه
جبههها را یاد مستان میکنم - یاد آن زهرا پرستان میکنم
یاد هِمَّت میکنم آن مرد عشق - در دیار فاطمه شبگرد عشق
آن خلیل در دل آتش نشین - آن علمدار وَلا در بَدر دین
کرده اسماعیل خود را نَذر عشق – اندر آتش کرده کِشت بَذر عشق
او که ابراهیم نفسِ خویش بود - در خراباتِ وَلا درویش بود
دفتر و دست و قلم، دلتنگ او -مینویسم قِصّۀِ خونرنگ او
غرقه در خون نعش سرداران نور - کربلا را مینویسم شعرِ شور
از نموده نیل هستی را عبور -از رسیده بر بلندای حضور
میزنم زُلفِ قلم را رنگِ خون - مینویسم مثنویهایِ جُنون
رقص مستانِ انالحق را به دار - نقش لیلا میکشم در چشمِ یار
در شب معراج مردانِ یقین - غرقه در خون میکشم میدانِ مین
معبر دل را گشوده بابِ عشق –خُفته بر مین غرقه خون اصحاب عشق
تکهتکه، پارهپاره، لالهها - دشت مین لبریز آه و نالهها
کربلا را گشته در خون رهسپار - کرده منزل در حریمِ عشقِ یار
میکِشم بر چشم هِمَّت نقشِ عشق - یار زینب کربلا را تا دمشق
قلب نازش بیقرار کربلا - آن به درد عشق زهرا مبتلا
اوکه سِرِّ کربلا را فاش کرد - این سخن زان کُشتۀِ عَطّاش کرد :
زآنکه باشد کربلا ملک جنون - کربلا رفتن نخواهد غیر خون
هرکه دارد در سرش شور وَلا - هرکه خواهد تا ببیند کربلا
گو به خون باید در این ره پا نهی - بر سرِ نی غرقه خون سر جا دهی
سَر نبَازی گردراین ره، گُم رهی - بر حدیث کربلا نا آگهی
هِمَّت آن شبگرد شهر شعر و شور – ساقیِ صهبای گلرنگ حُضور
کربلا راشد به مستی رهسپار - عاشقانه شد در این ره سر به دار
از تبار سربداران بود او - بیقرار هجر یاران بود او
تا رساند خود به یاران شهید - غرقه در خون، مرغ عَنقا پر کشید
پرکشید آن مرغ عاشق سوی عشق - تا گزیند کربلا را کوی عشق
سِرِّ حق بود از لب هِمَّت بُرون -«کربلا رفتن خوشا از راه خون»
هر که در سر عشق زهرا دارد او - پا به راه کربلا بگذارد او
کربلا یعنی نه یک شهر و دیار - کربلا یعنی حریم عشقِ یار
ره ندارد در حریم عشق او - هرکه دارد جز شهادت آرزو
همچو هِمَّت عاشقی باید میان – شُسته دست از خان و مان و جسم و جان
تا به تیغ عاشقی تن را دَرَد - در حریم کربلا او رَه بَرد
همچو هِمَّت سر به باید باخت تا – بر رخ مهدی نظر انداخت تا
هرکه خواهد کربلا در خاتمه - جا ن فدا باید کند بر فاطمه
ای به دامان وَلا آورده دست - ای ز بوی کربلا گردیده مست
در مرام عاشق زهرا پرست -غرقه در خون کربلا رفتن خوش است
تا مگردی همچو هِمَّت مست عشق - کی توانی تا شوی پابستِ عشق
بیسر و بیپا خوشا در خاک و خون -کربلا را رفتن از راه جنون
گر نه در خون کربلا را پا نهی - در طریق کربلا، گُم در رَهی
کربلا رفتن نمیخواهد مگر - کردن در راه دلبر تَرکِ سر
هرکه خواهد پانهد در راه عشق - کربلا برپاست اکنون در دمشق
تیغ در کف گیرد و خیزد زجا - یار زینب گردد اندر کربلا
به امید ظهور حضرت یار
منصور نظری
منصور نظری، شاعر متعهد کشورمان، قطعه مثنوی «شبگرد عشق» را به سردار فاتح دلها شهید حاج ابراهیم همت تقدیم کرده است که متن کامل آن چنین است.