کد خبر 547199
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۰:۴۲
گروه فیلم و صوت مشرق- شب چهارم عزاداری ایام فاطمیه 1394 همزمان با شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد. در این مراسم دکتر میثم مطیعی به مدیحه‌سرایی پرداخت. در بخش پایانی این مراسم حاج میثم مطیعی نوحه ای سر داد که در حسنیه امام خمینی (ره) ولوله به پا کرد.   
آرزومه...
همیشه یاور تو باشم، میون لشگر تو باشم
علی اکبر تو باشم
****
چشم آسمونی تو، اهل روضه حسینه
توی دست زخمی تو پرچم پیر خمینه


{$sepehr_media_1432827_400_300}
مداحی میثم مطیعی


متن کامل اشعار:
 شعر روضه 

ای وجودی که در کمال شهود
هستی‌ات نورِ عالمِ غیب است
نام پاک تو بی وضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عیب است

جز تو ای معنی کلام‌الله
کیست شایسته سلام‌الله؟

مدح تـو بـر لب رسول خدا
ذکر نابـی‌سـت از دعـا برتر
جز محمد که دست‌بوس تو بود
تویی از کل انبیا برتر

دل احمد کتاب منقبتت
کار ما نیست فهم مرتبتت

نیمه‌شب‌ها که در دل محراب
ذکر آیات «نور» داشته‌ای
ای نمازت نهایت معراج!
عرش را پشت سر گذاشته‌ای

باغ سجاده غرق عِطر تو بود
نور عالم قنوت وِتر تو بود

شـرح تفسیر «نحـن‌وجه‌الله»
نقـش بسته به مصحف رویت
شب معراج مصطفی می‌دید
بـاغ جنـت پـر است از بویت

شد ز نورت کمی نصیب بهشت
تو بهشتی خودت، نه سیب بهشت

حقّ مطلق تو را علی‌الاطلاق
سروری بر زنان عالم داد
فضه شد میهمان مائده‌ای
که خدا پیش از این به مریم داد

تو منزه‌ترین زن‌هایی
بر بلندای قرب تنهایی

به خدا، خانه گلین تو را
اشتیاق حبیب پُر کرده‌ست
عِطر ناب «لِیُذهِبَ عَنکُم»
بوی «امَّن یُجیب» پُر کرده‌ست

حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه
هاله «اِنَّما یُریدُ الله»‌

از همان خانه تا ابد جاری‌ست
چشمه فیض، چشمه احسان
سایبان معطر آن‌جاست
سوره "هل اتی علی الانسان"

منزلی روشن از کلام‌الله
سر زد از آن دو آفتاب و دو ماه

بر سر روز اگر غمت می‌ریخت
از شب تار تیره‌تر می‌شد
به علی هم نگفته‌ای حتی
که چگونه شبت سحر می‌شد

چشم بیدار تو به ما آموخت
در ره حق چگونه باید سوخت

روح بین دو پهلوی احمد
به چه جرمی شکست پهلویت؟
گر جسارت نبود می‌گفتم
هرم آتش چه کرد با رویت؟

داغ سنگین به سینه‌ات که نشست
به خدا شیشه دل تو شکست

شب غسل تو است و افتاده
لرزه بر دست فاتح خیبر
ناگهان بغض کهنه می‌شکند
سر به دیوار می‌نهد حیدر

دردها را نگفته بودی، آه
زخم‌ها را نهفته بودی آه

پیکر غرق لاله‌ات را داشت
حیدر از زیر پیرهن می‌شست
گوییا مرتضی در آن لحظات
دست از جان خویشتن می‌شست

آفتاب وفا خداحافظ
هستی مرتضی خداحافظ

شب تشییع جسم زهرا، نه
شب تشییع جان حیدر بود
حمل تابوت دوست بر شانه
بیشتر از توان حیدر بود

بود صبر جمیل حیدر هم
در فراق جمال زهرا کم

لیلة‌الدفن لیلة‌القدر است
شب معراج لیلة‌الإسرا
گشته خاموش «کوکب دری»
خفته در خاک زهره زهرا

الوداع ای شهیده حیدر
روشنی‌بخش دیده حیدر

صاحب ماسئلتکم من أجر!
خوب اجر تو را ادا کردند
خودت از دخترت بپرس و ببین
امتت بعد تو چه‌ها کردند

بی‌قراریم یا رسول الله
شکوه داریم یا رسول الله

صبر کردم اگرچه بود شگفت
از دل داغدار، این همه صبر
صبر کردم اگرچه بود شگفت
از من و ذوالفقار این همه صبر

ماند فریاد و بغضمان به گلو
خار در چشم و استخوان به گلو


 نوحه
شعر از آقای یوسف رحیمی

ای سوره قدر نبی، ای کوثر بی‌خاتمه
نام تو تسبیح علی: یا فاطمه یا فاطمه
 
راضیه مرضیه بتول، یا مُهجةَ قلب الرسول
ای مِهر تو بر طاعت و ایمان ما مُهر قبول
 
آیه به آیه، خط به خط، قرآن وصفت کامل است
در شأن انفاق شما، «و یطعمونَ...» نازل است
 
آن چادری که می‌شود، روز جزا حبل‌المتین
در کوچه‌های شهر غم، از چه شده نقش زمین
 
کشتی علی را آن دمی که خواندی‌اش با این نوا:
روحی لروحک الفدا، نفسی لنفسک الوقا..
 
تو رفتی و مانده علی، با غصه‌های بی‌حساب
زخم‌زبان‌ها جای خود، آه از سلام بی‌جواب...

 
 واحد 
شعر از آقای محمدمهدی سیار

شب جدایی
بغضی که با دیدن زخم تو شکفته
گریه آشکارم از راز نهفته
راز نهفته
 
می‌بینم اما
باور کن ای زهرای من! باور ندارم
تویی میان این کفن... باور ندارم
باور ندارم
 
ناباورانه، اطفال تو
می‌پرسند از من، از حال تو
گِرد پیکرت، با دیده تر آیند
 
من ماندم و این، خون جگر
می‌ماندی ای کاش، قدری دگر
تا کودکانت، از آب و گل در آیند
زهرا یازهرا

ببین چگونه
به شانه می‌برم تو را سرو جوانم!
شبانه می‌برم تو را ماه نهانم!
ماه نهانم
 
به خاک تیره
چگونه پنهان کنم آسمان خود را
کجا برم گریه بی‌امان خود را
امان از این غم
 
پایان ندارد، تاب و تبم
لبریز غم است، روز و شبم
بعد از تو ای ماه، أَمَّا لَیْلِی مُسَهَّد (۱)
 
رفتی و شدم، تنهاترین
بی یار و یاور، خانه‌نشین
من ماندم و آه، امّا حُزْنِی‌ فَسَرْمَد
زهرا یازهرا
 
یا نبیَّ الله
آمده‌ام باز آورم امانتت را
مپرس از این کبودی و شکستگی‌ها
شکستگی ها
 
یا نبی الله
از دختر خود پرس‌وجو کن که چه‌ها شد؟
اجر رسالت بعد تو آخر ادا شد
آخر ادا شد
 
قد َ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ
وَ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ
یا رسول الله، اینک امانت تو
 
فَحْفِهَا السُّؤَال‌، ابا الزهرا
وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال، ابا الزهرا
آری ادا شد، اجر رسالت تو
زهرا یا زهرا
 
 
 به یاد شهدای مدافع حرم
شعر از آقای محمدمهدی سیار

ماندگان و ناامیدان را امید آورده‌اند
از دل شامی سیه صبحی سپید آورده‌اند
با نسیمی آشنا در کوچه‌های شهر باز
عطر و بویی تازه می پیچد؛ شهید آورده‌اند!
استخوانی و پلاکی در میان چفیه... نه!
غرق در خون پیکر سروی رشید آورده‌اند
قهرمانی نه ز تاریخ و نه از نسل قدیم
پهلوانی از همین نسل جدید آورده‌اند
از بسیجی‌های روح‌اللهی سید على
کز پس هر فتنه او را روسفید آورده‌اند
راهیان کربلا بودیم دیروز و کنون
عازم قدسیم، ما را این نوید آورده‌اند
با نوای کاروان از نو بخوان ای نوحه‌خوان
چون در باغ شهادت را کلید آورده‌اند

با نوای کاروان، بار بندید همرهان
این قافله عزم کرب‌وبلا دارد
الرحیل ای عاشقان، همسفر با عاشقان
چون کربلا دیدند، بس ماجرا دارد

عهدمان تا پای جان، راهمان راه وفاست
جبهه امروزمان، تا دمشق و سامراست
ای بسیجی‌ها به پیش، راه قدس از کربلاست
عالم سراسر چشم، بر رزم ما دارد

این عمار ولی، هر زمان در گوش ماست
گاه در جنگیم و گاه، رزم ما با فتنه هاست
گاه میدان هنر، عرصه پیکار ماست
آیین شیدایی، آیینه‌ها دارد


شعر از آقای میلاد عرفان‌پور
 
ای شهادت...
دلم به دست تو اسیره، بی کربلا داره می‌میره
منُ ببر که خیلی دیره
 
راهی‌ام کن...
که چشم خیس من به راهه، اگرچه روی من سیاهه
کی گفته آرزو گناهه
 
کاش می‌شد با لب خندون، جون بدم به پای رهبر
ببینم تبسم اماممُ لحظه آخر

آبروی ما ولایت
آرزوی ما شهادت

رهبر من...
طلایه‌دار لاله‌هایی، امید قلب عاشقایی
خمینی زمان مایی
 
آرزومه...
همیشه یاور تو باشم، میون لشگر تو باشم
علی اکبر تو باشم
 
چشم آسمونی تو، اهل روضه حسینه
توی دست زخمی تو پرچم پیر خمینه

آبروی ما ولایت
آرزوی ما شهادت
 

 دم پایانی
شعر از آقای محمدمهدی سیار
 
یا فاطمه یا فاطمه، جان پیغمبر
یا فاطمه یا فاطمه، هستی حیدر
 
با روضه‌های توست
این دیده‌ها گریان
زد ماتمت آتشی بر جان
 
تو لیلة‌القدری
شد قدر تو پنهان
داغت عیان، قبر تو پنهان
 
ای سوره کوثر، ای جان پیغمبر
یا فاطمه، هستی حیدر

مهر علی و فاطمه، در سرشت ماست
سربند یا زهرایمان، سرنوشت ماست
 
هر دل که زهرایی‌ست
نذر ولایت شد
اهل جهاد، تا شهادت شد
 
حزب خداییم و
آماده پیکار
بهر دفاع از حریم یار
 
ای سوره کوثر، ای جان پیغمبر
یا فاطمه، هستی حیدر

چشم انتظاران توایم، یوسف زهرا
یابن‌الحسن یابن‌الحسن، ذکر این لب‌ها
 
بنگر دمی آخر
سوز دعامان را
این ندبه‌ها، گریه‌هامان را
 
مانده به راه تو
هم دیدگان ما
هم دیده مادرت زهرا
 
ای سوره کوثر، ای جان پیغمبر
یا فاطمه، هستی حیدر

 
 
(۱) حالات أمیرالمؤمنین علی علیه‌السلام هنگام دفن سرور زنان عالم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و گفتگوی آن حضرت با رسول خداصلّى‌اللّه‌علیه‌وآله در نهج‌البلاغه خطبه ۲۰۲:

وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ع رُوِیَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ ع کَالْمُنَاجِی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَ‌ عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِین‌

ترجمه: از سخنان آن حضرت است این سخن را به هنگام دفن سرور زنان جهان، حضرت فاطمه علیهاسلام اظهار کرد، گویى با پیامبرصلّى‌اللّه‌علیه‌وآله بر سر قبرش درد دل می‌کرد
:
اى رسول خدا، از من و دخترت بر تو سلام باد که در جوار تو آمد، و به‌سرعت به تو ملحق شد. اى رسول حق، از دورى دختر برگزیده‌‌ات شکیبایى‌‌ام کم شد، و طاقتم از دست رفت، جز آن‌که مرا در فراق عظیم تو، و سنگینى مصیبتت جاى تسلیت (در مصیبت فاطمه) است. زیرا من بودم که با دست خود تو را در آغوش خاک جاى دادم، و سرت بر سینه من بود که روح پاکت از قفس تن پرید. ما از خداییم و به خدا باز می‌گردیم. راستى که امانت باز گردانده شد، و گروگان دریافت گردید. اما غصّه من ابدى است، و شبم قرین بیدارى است، تا زمانى که خداوند براى من جایگاهى را که تو در آن اقامت دارى اختیار کند. به زودى دخترت از همدستى امّت براى ستم بر او به تو خبر خواهد داد، در پرسیدن از او اصرار کن، و خبر اوضاع را از او بخواه؛ در حالى که بین ما و تو فاصله زیادى نشده، و زمانه از یادت خالى نگشته، این همه ستم به ما شد. به هر دو نفر شما سلام باد سلام وداع‌کننده نه سلام رنجیده خاطر دلتنگ. اگر از کنار مرقدت بروم نه از باب ملالت است، و اگر بمانم نه از جهت بدگمانى به آن‌چه خداوند به صابران وعده داده است.