شهید عزیزی هم در کمیته مسجد حسینی شروع به فعالیت نمود و در دستگیری ضد انقلاب و مزدوران طاغوت نقش مؤثری داشت بعد از مدتی به سپاه پاسداران پیوست و چون پاسدار فعالی بود در درگیری‌های کردستان وجودش بسیار مؤثر بود تا اینکه جنگ میان کفر و اسلام در گرفت و عراق به ایران تجاوز نمود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - برادر شهید اسحاق عزیزی در یک کارخانه چرم سازی کار می‌کرد و کارگری فعال و فهمیده بود. او برای کارگران اعلامیه و نوارهای امام خمینی را می‌برد و در گوشه و کنار با آن‌ها صحبت می‌کرد و از امام می‌گفت از تبعید شدن امام به نجف و از چیزهایی که در سال 42 دیده بود برای آن‌ها تعریف می‌کرد او همیشه می‌گفت در کارخانه دو نفر هستند که خیلی خوب اسلام را درک می‌کنند.

وقتی از امام صحبت می‌کنم آن‌ها اصرار می‌کنند که باز هم بگو. او نقش فعالی در کارخانه داشت، تا اینکه کم کم تظاهرات خیابانی شروع شد دیگر عزیزی یک کارگر فعال نبود چون بیشتر اوقات در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و حتماً هم باید شرکت می‌کرد و بالاخره کارها را رها کرد و شب و روز فعالیت می‌کرد. بیشتر اوقات با دست و پای خونی و غبارآلود به خانه بر می‌گشت. حتی یک شب وقتی به خانه برگشت تمام لباس‌هایش خون آلود بود از او پرسیدم چه شده است گفت دیگر نباید کسی در خانه بنشیند باید به مبارزه بپردازیم، رژیم کثیف شاه دست به کشتار مردم بی گناه زده است و امروز تعداد زیادی از جنازه های برادران خود را من حمل می‌کردم.

تا اینکه جمعه سیاه فرا رسید شهید عزیزی می‌گفت چرا من شهید نشدم شاید سعادت نداشتم او می‌گفت چرا پنج هزار نفر کشته شوند و ما هنوز زنده باشیم و حالا که زنده‌ایم باید مبارزه کنیم و همیشه به شهادت در راه خدا فکر می‌کرد هر زمانی که خانه می‌آمد درباره شهدا صحبت می‌کرد. در روز ورود امام به تهران سرپرست انتظامات یک منطقه بود بعد از ورود امام او حتی دیگر شب‌ها به خانه نمی‌آمد تا اینکه یوم الله فرا رسید و طاغوت در 22 بهمن در هم شکسته شد و ما نیز شاهد جانبازی عزیزی و عزیزی‌ها بودیم پس از پیروزی کمیته و سپاه به فرمان امام شروع به کارکردند.

شهید عزیزی هم در کمیته مسجد حسینی شروع به فعالیت نمود و در دستگیری ضد انقلاب و مزدوران طاغوت نقش مؤثری داشت بعد از مدتی به سپاه پاسداران پیوست و چون پاسدار فعالی بود در درگیری‌های کردستان وجودش بسیار مؤثر بود تا اینکه جنگ میان کفر و اسلام در گرفت و عراق به ایران تجاوز نمود. شهید عزیزی هم به جبهه اعزام شد، چندین بار از افراد محلی را بسیج نمود و به جبهه برد تا اینکه فرماندهی عملیات سوسنگرد را به عهده گرفت و از کسانی با این شهید بوده‌اند باید پرسید که چطور فرماندهی بوده است، پس از حمله شدیدی که بر مزدوران عراقی وارد آوردند تعداد زیادی اسیر و مقدار زیادی غنائم جنگی گرفتند و در شهر سوسنگرد کانالی است که با نقشه شهید اسحاق عزیزی کنده شد که از همان کانال حمله شدیدی بر بعثیان نمودند پس از چندی جهاد در راه خدا در مورخه 8/1/60 در اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد روحش شاد.