وزیر کار، رفاه و اموراجتماعی اظهار داشت: من و امثال من برای دفاع از انقلاب و نظام و کشور و حفظ امنیت ملی‌مان وارد این نهادها شدیم؛ تکلیف شرعی، اجتماعیمان شد که شدیم اطلاعاتی.

به گزارش مشرق، گزیده‌ای از مهمترین اظهارات ربیعی در گفتگو با اعتماد را می‌خوانید:

*پیروزی روحانی ماحصل خواست عمومی جامعه برای تغییر است. جدای از دولت مهندس میرحسین موسوی که هژمونی جنگ و مقاومت در برابر دشمن تبدیل به سرفصل باورهای مردم بود و باعث شده بود تا از چپ سنتی تا راست در دولت جنگ کنار هم بنشینند مابقی دولتها بر اساس تغییر خواهی مردم ایران رای آوردهاند.

* پیروزی آقای هاشمی، رئیس دولت اصلاحات، احمدی نژاد و روحانی روی سیکل تغییرخواهی مردم است. پس از جنگ مردم آرامش و بهبود زندگی را طالب بودند. تمرکز آقای هاشمی روی بحث توسعه مبتنی بر ادراکی دقیق از همین خواست اجتماعی بود. دولت اصلاحات هم بازتاب خواست مردم و افکار عمومی برای تغییر بود. حتی پیروزی احمدینژاد را بر خلاف خیلی از تحلیلگران و جامعه شناسان من وابسته به همین تغییر خواهی میدانم. وقتی احمدینژاد 30 سال انقلاب را هدف گرفت و گفت کاری نشده مردم گمان کردند که اتفاق جدید قرار است خلق شود.

*رای به روحانی رای به پایان سیاست زدگی و پوپولیسم است. مردم از اینکه شعار عدالت به تثبیت فساد انجامید عصبانی بودند، از اینکه دروازه جهان به روی ایران بسته شده خسته شده بودند، از اینکه طبقات نوظهور سرمایهداری بدون هیچ زحمتی متولد میشدند صبرشان به اتمام رسیده بود. به روحانی رای دادند تا تغییری و فرجی در زندگیشان ایجاد شود.

*واقعا فکر نمیکردم که سازمان بازنشستگی را با 60 هزار میلیارد تومان بدهی تحویل مان میدهند راندمان وزارتخانه برای حل بیکاری صفر درصد باشد. واقعیت این است که وقتی گزارش وضعیت دولت به اعضای کابینه ارایه شد همه شوکه شدیم.

*به فساد مزمن نرسیدهایم اما به جایی رسیدهایم که متاسفانه فساد توجیه میشود.

* برخی اوقات میبینیم که گویا طاقت آقای روحانی هم طاق میشود و حرفهایی میزنند که رنگ و بوی عصبانیت و ناراحتی دارد. من با روحانی از دوران قرارگاه خاتم کار کردهام. ایشان برخلاف خیلیها راحت عصبانی نمیشود.

*عصبانی نمیشود به معنی این نیست که آقای روحانی خیلی راحت با مسائل کنار میآید، نه. آقای روحانی ناراحتی وعصبانیت خود را به نمایش نمی گذارد. رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون درباره روحانی صدق نمیکند. چون ایشان را خوب میشناسم به شما میگویم او مشکلات و ناراحتیهایش را درون خودش نگه میدارد. به قول معروف درون ریز است. سخت میشود فهمید از چه چیزی عصبانی شده. اگرهم جایی حرفی میزند که سر و صدایی به پا میکند تردید نکنید بحث حقالناس است. ایشان روی حق و حقوق مردم بسیار مصر است.

* راهبرد مدیریتی آقای روحانی بر اساس ائتلاف-عقلانیت بود. نیروهای وابسته و منسوب به جناحهای مختلف راحتتر از هر کسی با روحانی کار کردند. در شورایعالی امنیت ملی گرایشهای زیادی بودند.

*آقای روحانی به دنبال اجماعسازی است، یعنی کاری که همیشه در مسوولیتهای مختلف تجربه کرده است.

* وقتی شما با سویههای مختلف و نگاههای گهگاه متضاد روبهرویید برای اینکه ضریب منافع را بالا ببرید ناچار به امتیاز دادن هم هستید. مثلا در قرارگاه خاتم منافع متضادی بود یا در شورایعالی امنیت ملی همینطور اما آقای روحانی سعی میکرد از نیروهای جناحهای مختلف در راستای منافع ملی یک خروجی خوب بگیرد و راندمان منافع را بالا ببرد.

*آقای روحانی خوب بلد است نیروهایی که جناحی هستند را برای پیشبرد اهداف ملی دور یک میز بنشاند. آقای روحانی هیچوقت نیروی حزبی نبوده و کار تشکیلات سیاسی نداشته که این عقبه به کمکش بیاید. اما با بهکارگیری نیروهای جناحی منطبق بر منطق راهبرد اجماع-عقلانیت کابینه را چید.

* دولت کنسرسیومی نیست. بیشتر ارکسترازیزاسیونی است. روحانی رهبر این ارکستر است که میخواهد و دارد از سازهای مختلف، یک طنین آرامش بخش برای ملت بیافریند. ایشان به جهت حضور در مسوولیتهای متفاوت و بر اساس تجاربی که در این زمینه دارد بلد است از نیروهای سیاسی مختلف یک برآیند خوب بیرون بیاورد.

* همه وزرا میدانیم که کجا ایستادهایم، وضعیتمان چیست و کجا باید برویم. شاید سر انتخاب وسیله با هم بحث کنیم اما سر اهداف هیچ اختلاف نظری بین وزرای چپ و راست نیست. آقای روحانی رهبر ارکستر قابل و خوبی است.

* وزرای دولت همه ژنرالاند اما به جهت نابسامانیهایی که از دولت سابق به این دولت به ارث رسیده نمیشود فقط به عنوان ژنرال بنشینیم و نقشه بکشیم و راهبردهای کلان طراحی کنیم که البته این کار را میکنیم. اکثر مواقع همچون ژنرالهایی هستیم که لباس سربازی به تن کردهایم و وسط میدانیم.

*امنیتی بودن کابینه از آن دسته حرفهایی است که مخالفان دولت بدون منطق سعی میکنند به عنوان نقطه ضعفی به دولت الصاق کنند. مگر چند نفر سابقه فعالیت اطلاعاتی- امنیتی دارند؟ در ثانی امنیتی بودن مگر جرم است؟ سوال من از این کسانی که این برچسبها را به دولت میزنند این است که مگر علی ربیعی و امثال ربیعی ابتدای انقلاب و برای دفاع از خودشان و منافعشان وارد سپاه و نهادهای اطلاعاتی کشور شده اند؟ من و امثال من برای دفاع از انقلاب و نظام و کشور و حفظ امنیت ملیمان وارد این نهادها شدیم. تکلیف شرعی، اجتماعیمان شد که شدیم اطلاعاتی. این آقایان وقتی میخواهند دولت را تخریب کنند از زاویه معکوس وارد میشوند.

*چرا نمیگویند علی ربیعی برای دفاع از نظام و حفظ امنیت ملی جانش را کف دستش گرفت و وارد سپاه و وزارت اطلاعات شد؟ هر چند میدانم پشت پرده اتهام امنیتی زدن به کابینه چیست اما کسانی که این حرفها را میزنند بهتر است خودشان پاسخی برای این پرسش پیدا کنند که ابتدای انقلاب که نظام با بحران گروهکها و امنیت ملی روبرو بود اینها کجا بودند؟ چرا که همه هم سن و سالان من در آن مقطع برای حفظ انقلاب و جلوگیری از صدمه خوردن به نظام وارد سپاه و نهادهای امنیتی شدند. از سوی دیگر همین جریانها و کسانی که نمیگویند ربیعی مدیر مسوول روزنامه، استاد دانشگاه، پژوهشگر نمونه واستاد دانشگاه بوده برای اثبات اهدافشان کفایت میکند.

*من هنوز به روایتی و از زاویه دیگری هم کار امنیتی میکنم. همین جا که نشستهام باید با بحران کار و بحران اجتماعی مقابله کنم. فکر میکنید جلوگیری از این بحرانها کار سادهای است؟ آنهم در دولتی که اسیر سوء تدبیرهای دولت سابق است مانند یارانهها و طرح مسکن مهر.

*فکر میکنید وقتی من به عنوان وزیر به وزارت کار و تعاون آمدم دولت سابق با همه تلاش خود مثل خوشهبندی و غیره توانسته بود چند هزار نفر را از لیست یارانهها خارج کند؟ هیچی. مصایب مسکن مهر را هم بروید از آقای آخوندی بپرسید که چه بلایی سر سرمایه ملی آورده. چرا ما امروز گرفتار ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی هستیم؟ به این علت که بودجه عمرانی و تسهیلات بانکی که دو موتور اقتصاد کشور و کانون انباشت سرمایهای هستند در دولت سابق پیش خور شدهاند و این دولت سوختی برای حرکت نداشته است. منابع مورد نیاز دولت برای ایجاد اشتغال، مقابله با رکود و رونق بازار با طرحهای بیمنطق دولت سابق به گروگان گرفته شده است.

* همه تلاش ما این بوده که دولت ورشکستهای که تحویل گرفتیم را دوباره سرپا کنیم. باید توجه داشت که هدف اول این دولت این بود که مشکلات بیشتر از این نشود و در پس گرایی گرفتار نمانیم.

*کار در وزارت کار راحتتر از فعالیت در وزارت اطلاعات نیست. آن حس وظیفهای که در سپاه و وزارت اطلاعات داشتم را در حال حاضر مشدد دارم.

*آقای جهانگیری بیشتر از نهاوندیان و حسین فریدون در پاستور قدرت دارد.

* شاید در دولت اختلافاتی تاکتیکی برای رسیدن به اهداف وجود داشته باشد که این اختلافات، حسن است اما اینکه اختلاف منافعی باشد من چیزی ندیدهام و مصداقی ندارم که بگویم.

*من با همه رابطهام خوب است. کمتر جایی را میتوانید پیدا کنید که من بوده باشم و کسی با من بد شده باشد. اما آقای حجتی به دلیل روابط قدیمیای که باهم داریم صمیمی ترین وزیر کابینه با من است که کنار هم مینشینیم و گاهی هم با هم درد دل میکنیم.

* هویت و ماهیت تفکری من اصلاحطلبی است هر چند اصلاحطلبی من با برخی از اصلاحطلبان تفاوت دارد. به اصلاحطلب بودن خودم هم افتخار میکنم.

* وقتی از «زنده باد مخالف من» حرف میزدیم فقط جملات و عبارات را کنار هم نمیچیدم، باور ذهنی و اعتقاد قلبیام بود که نوشتم. وقتی پا به وزارتخانه گذاشتم دیدم این نیروها که از نظر سیاسی با من تفاوت دارند قرار نیست چوب لای چرخ وزارتخانه بگذارند و دردسر درست کنند چرا باید آنها را تسویه میکردم؟

*زنده باد مخالف من فقط شعار نیست، شعور اصلاحطلبانه است.

*نامه چهار وزیر درباره بحران رکود را خواندم و این سوال برایم به وجود آمد که این وزرا، وزیر شده اند که برای مشکلات اقتصادی راه حلی پیدا کنند و جلوی رکود و تورم را بگیرند نه اینکه در مقام وزیر هشدار بدهند. ما همیشه از این نامه ها به آقای روحانی میدهیم. یک نامه درون دولتی بود. اما واقعا قرار نبود رسانهای شود که متاسفانه شد.

منبع: نسیم