گروه جهاد و مقاومت مشرق - 17 سال پیش در چنین روزهایی بود که مرد شماره یک اخلاق انسانی و نظامیگری در نیروهای مسلح به آرزوی دیرینهاش رسید؛ همان آمال اخروی که در هنگام شنیدن خبر شهادت همرزمانش در دوران دفاع مقدس آن را بر بالای قلل کردستان و جادههای خوزستان فریاد میزد. وقتی برای طرح خلاقیتها و ابتکارات جدیدش در روزی بهاری از منزلش بیرون آمد و همانهایی که وجود صیاد برایشان یک تهدید جدّی بود و نمیتوانستند او را با مدیریت و استراتژی در مسیر صیانت از آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی، متوقف کنند دست به کار شدند و نقشه حذف این بزرگمرد را کشیدند.
شاید فقط چند روز قبل، آقا و مقتدایش درجه سرلشکری را روی شانههایش نصب کرده بود و او بر این اعتماد میبالید. انگیزه دو چندانی برای رسیدن به آمال نابودی استکبار جهانی پیدا کرده بود، اما شنبه بیست و یکم فروردین سال 78 خبر دیگری را شنیدیم و آن این بود: «امیر سرلشکر شهید صیاد شیرازی توسط عناصر گروهک منافقین به شهادت رسید». این خبر نه تنها برای مسئولین، مردم و دوستانش یک ضایعه دردناک بود بلکه بسیاری از بزرگان نظامی در سطح جهان هم بسیار مکدّر شدند.
بدونشک صیاد شیرازی یک نخبه نظامی بود؛ اما در عینحال بسیاری از دوستان و همرزمانش او را نمونه یک آموزگار اخلاق هم میخوانند. مردی که در همه میدانهای نظامی از درس اخلاق دست برنمیداشت و مدیران زیرمجموعهاش را همواره به مکارم اخلاق اسلامی دعوت میکرد. حال به تعبیر یکی از بازیگران سینما و تلویزیون میتوانیم در کنار معرفی قهرمانان و اسطورهسازیهای متعارف، بزرگمنشیهای شهید صیاد شیرازی را به جایشعار دادنهای معمول و روایتگریهای رسانهای شاید تکراری، به یک اصل مهم درآوریم و در جامعه گسترش دهیم تا جوانان ما بدانند این اتفاقات و روایتها اصلاً افسانه و داستان نیستند.در ذیل مروری بر زندگی این شهید بزرگوار همراه با خاطرات و گفتوگویی از رضا ایرانمنش بازیگر سینما و تلویزیون داشتهایم که مشروح آن را میتوانید مطالعه بفرمایید.
مردی استکبارستیز در دل جامعه غرب
خورشید مشرق زمین در صبحی بهاری(در روز چهارم خرداد سال۲۳) طلوع کرد تا اسوهای از اسطورههای تاریخ بر رکاب حقیقت سوار شود و اسب زمانه را به سوی منزلگاه عرفان ولایی به حرکت در آورد. در این چرخش فلک مردی از دیار خورشید(شهرستان درگز از توابع استان خراسان) با تشعشع شمسالشموس بر بال هستی به مقصد استقامت و ایثار رسید؛ زمانی که این مرد خدایی(صیاد شیرازی) در دانشگاه افسری ارتش در دوره ظلمات و تاریکی قدم نهاد، تاریخ به مدد ایمان و نگاه قرآنی او گامهای خود را متفاوت احساس کرد.
او فرماندهان خود را که فقط خواستار نظم و اجرای اصول نظامیگری بودند را نیز به تأمل واداشت، چراکه زمان بندگی و عبادت این مرد، دلها در میان ظلمات فکری و اندیشهای بود که حتی بر فرماندهان خود تأثیر گذاشت. بالاخره آموزشهای متفاوت وی در دانشگاه افسری به اتمام رسید و برای گذراندن دوره تخصصی و تکمیل تخصصهای توپخانه، راهی کشور آمریکا شد تا نسبت به دانش هواسنجی بالستیک آگاهی پیدا کند. جامعه غرب با تمام اُبُهت و پیشرفت خود از همان زمان دانست مردی را در خود آموزش میدهد که در آینده ستون استعماری او را به لرزه درخواهد آورد. جالب بود با تمام سختیهای دوران مختلف نظامیگری ارتباط ایشان هیچگاه با علمای زمان خود قطع نمیشد و ماهی نبود که از دیدار علمای قم به ویژه آیتالله بهاءالدینی محروم شود؛ در واقع کسب فیض دینی را بر خود واجب میدانست.
تپش دلش، زبانش و قلبش فقط برای خدا
تب و تاب انقلاب شروع شد و عناصر ساواک ایشان را در یگان، مرتب تحت نظارت داشتند و بارها به وی تذکر داده و در پرونده خدمت او مرتب مکاتباتی مبنی بر ارتباط ایشان با علمای قم درج میشد. فعالیت انقلابی او در ارتش طاغوتی زبانزد هم یگانیهایش بود و برخی از دوستانش به همین دلیل اطرافش را خالی کردند، اما سخن گفتن از مرد خدایی که دلش، زبانش و قلبش فقط برای خدا در تپش بود، سخت است. روزها و ماهها گذشت تا انقلاب به سرانجام رسید.
درگیری منافقین باعث شد تا شهید صیاد برای ناکامگذاشتن این گروه در قائله کردستان ماهها و سالها این نبرد را ادامه دهند و در آن منطقه خدمتی صادقانه از خود نشان دهند. این نبرد تن به تن و سخت شاید با طرح خاطرهای خوانندگان را نسبت به جنبههای مختلف این دفاع خدایی آگاه کند تا آنها بدانند که ایمان و عمل در هر مرحله از زندگی موجب شفافیت روح و درون انسان میشود. در بحبوحه جنگ که صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش مشغول فعالیت بود، بهطور مستمر باید به تهران و ستاد فرماندهیاش مراجعه میکرد اما بیشتر زمانها را در منطقه و کنار رزمندگان ارتش و سپاه مشغول بود و بارها و بارها در خط مقدم حضور یافت.
ماجرای انتظار آیتالله بهاءالدینی و اصرار صیاد
یکی از روزها که در مسیر خوزستان به تهران در حرکت بود نظرش عوض شد و به همراهان گفت به حرم حضرت معصومه (س) برویم و قصد زیارت کرد. پاسی از شب گذشته بود اما اخلاص این مرد خدایی پایانی نداشت؛ بعد از عبادت و راز و نیاز در حرم حضرت معصومه(س) قصد برگشت به تهران را داشتند که شهید صیاد گفت: به منزل آیتالله بهاءالدینی هم برویم؛ یکی از همراهان گفت الان خیلی دیر وقت است شاید این عالم فرزانه در خواب باشد ولی ایشان خود حرکت کردند به سمت منزل این عالم بزرگوار و ما هم پشت سر ایشان راه افتادیم. در دل شب و تاریکی کوچههای باریک قم نزدیک منزل آن بزرگوار رسیدیم.
قبل از رسیدن به درب منزل بدون اینکه حرفی بین ما رد و بدل شود، آیتالله بهاءالدینی از منزل خارج شده و درب منزل منتظر ما بود، برای من و همراهان موجب تعجب بود که ما که خبری نداده بودیم و ایشان از حضور ما در قم اطلاع نداشت، چگونه جلوی درب منزل منتظر ما بود؟ تا ما را دیدند صیاد را در آغوش گرفتند گویی سالها همدیگر را ندیدهاند. نجوایی خدایی در دل هر دو بود، انگار نه انگار که نیمه شب است! این عالم جلیلالقدر ما را راهنمایی کردند به درون منزل؛ وارد شدیم، دیدیم که سماور این عالم روحانی روشن و در سینی چهار استکان آماده ریختن چای و چای تازه دم هم روی سماور است. یکی از همراهان(امیر آراسته) از ایشان پرسیدند ما خبر نداده بودیم که به حضور شما خواهیم رسید چطور از حضور ما مطلع شدید؛ تبسمی روحانی زد و گفت من صیاد را دوست دارم و این لحظه بود که با خودم گفتم مگر میشود بدون تماس، دل انسانها با هم مرتبط باشد و ایمان آدمی به چه مرحلهای باید برسد که این قدر قوی شود که میهمان خود را در دل شب هم پذیرا باشد و میزبان و میهمان همدیگر را درک نمایند؟
بالاخره بعد از شنیدن رهنمودها و گفتاری از صیاد درباره موفقیتهای جنگ از منزل ایشان بیرون آمدیم و مجدداً دم در از صیاد پرسیدم؛ آقا شما چطور متوجه حضور ما شدید؟ که باز لبخند این روحانی ما را بیجواب گذاشت و جواب را سالها بعد فهمیدم که انسانهای با ایمان و بااخلاص میتوانند بدون ارتباط کلامی و سیمی یا بیسیمی با هم ارتباط دلی داشته باشند. اما این دل باید از جنس خدایی باشد که صیاد شیرازی این گونه بود.
شروع همکاری با سپاه
مردی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروه 30 نفرهای تشکیل داد و اقدامات موثر آنها در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح، تهیه طرحهای عملیاتی که موجبات شکستن حصر شهرهای سنندج، پادگانهای مریوان، بانه و سقز را فراهم آورد، متجلّی شد. بنیصدر از روحیه انقلابی صیاد هراس داشت و وقتی میدید این شهید بزرگوار نسبت به خیانتهایش آگاهی دارد تصمیم گرفت او را از مسئولیت در نیروهای مسلح، عزل کند. اما غرور و تکبر در صیاد جایی نداشت و چون خدمت برایش مهم بود به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران دوباره شور و شعف خدمت پیدا کرد.
فرماندهی مدبرانه صیاد
در همین مقطع دامنه فعالیتها و همکاریهای ارتش و سپاه همچون زنجیرهای به هم وصل و حتی برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش راهاندازی شد. اما کارنامه صیاد در دوران دفاع مقدس بسیار پربار است و در زمان فرماندهی نیروی زمینی ارتش، پیروزیها و موفقیتهای بزرگی در عملیاتهای ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس بدست آمد؛ عملیاتهایی که سرنوشت جبهه اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد
مسئولیت جدید در شورای عالی دفاع
شهید صیاد شیرازی پس از حدود پنج سال انجام وظیفه در مسئولیت خطیر فرماندهی نیروی زمینی، در ۲۳ تیر ۱۳۶۵ از سمت خود استعفا داد و سپس با پیشنهاد حضرت آیتالله خامنهای ریاست جمهوری وقت و تصویب امام راحل به سمت نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد.
ارتقاء درجه
صیاد در ۱۸ اردیبهشت سال ۶۶ به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت امام خمینی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت و در مهر سال ۶۸ به درخواست رئیس ستاد فرماندهیکل نیروهای مسلح و موافقت فرماندهی معظم کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.
یک حکم چند روزه...
این شهید بزرگوار در شهریور سال ۷۲ با حکم فرماندهی معظم کلقوا به سمت جانشین رئیس ستادکل نیروهای مسلح منصوب شد و سپس در ۱۶ فروردین سال ۷۸ همزمان با عید سعید غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کلقوا به درجه سرلشکری ارتقاء یافت. اما فقط چند روز بعد یعنی 21 فروردین در حالی که از درب منزل بیرون آمد تا به محل کارش برود، هدف سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان انتقال دادند اما متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات او بینتیجه ماند و امیر سرافراز ارتش اسلام پس از عمری مجاهدت در راه خدا به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
دلم برای صیاد تنگ شده است...
پس از این شهادت بسیاری از بزرگان نظام، خاصه رهبر معظم انقلاب اسلامی بسیار رنجیدهخاطر شدند و حتی نزدیکان معظمله میگویند هنوز ساعتی از این شهادت نگذشته بود که حضرت آقا فرمودند دلم برای صیاد تنگ شده است. مقام معظم رهبری همچنین پیامی را برای شهادت امیرسپهبد علی صیاد شیرازی تنظیم کردند که یکی از بندهای آن بسیار تأملبرانگیز است؛ جایی که میفرمایند: «سرزمینهای داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان، سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهههای دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است». یا این بند که فرمودند: « خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایتها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا همچون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی، بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد...»
صبح زود، فیلمبرداری و ترمز پاترول یک فرمانده
رضا ایرانمنش بازیگر و جانباز دوران دفاع مقدس هم در گفتوگو با ما،خاطره بسیار زیبایی از این شهید بیان کرد.
بازیگر فیلمهای «دکل» و «سجادهآتش» این طور میگوید: در طول دوران بازیگری خاطرات زیادی دارم، اما خاطرهای دارم که به اولین فیلمم یعنی همان «سجاده آتش» مربوط میشود که در ذهنم باقی مانده است. زمانی که این فیلم را کار میکردیم، من هر روز صبح زود از خوابگاه دانشجویان بیرون میآمدم و با تاکسی به طرف میدان انقلاب میرفتم و در آنجا به اتفاق سایر دستاندرکاران و عوامل با یک ماشین به محل لوکیشن میرفتیم.
وی افزود: در یکی از روزها از جلوی خوابگاه منتظر تاکسی بودم تا به میدان انقلاب بروم، اما مشاهده کردم که یک پاترول جلوتر از من ترمز کرد و سپس دنده عقب به سمت من آمد؛ سؤال کردم؛ مسیر شما کجاست؟ میتوانم تا یک جایی با شما همراه شوم؟ از من خواستند که سوار شوم ؛ لحظهای گذشت در کمال تعجب مشاهده کردم که «شهید صیادشیرازی» است. ابتدا باور نمیکردم که شهید صیاد است، اما با تأمل بیشتر مطمئن شدم. این شهید بزرگوار از من سوال کردند: سرباز هستید؟ گفتم: من بازیگری میکنم و الان یک کاری برای دفاع مقدس انجام میدهم. الان دانشجوی هنر هستم و در زمان جنگ نیز جبهه رفته بودم.
ایرانمنش تأکید کرد: آن روز گذشت و پس از آن هم چندین بار پیش آمد که شهید مرا جلوی خوابگاه دید و تا مسیری رساند. پس از آن هم چندین بار در شبهای احیاء در خدمت این بزرگوار بودم و میتوانم بگویم یکی از خاطرات زیبای من همان آشنایی با شهید صیاد شیرازی بود که هیچ گاه نمیتوانم آن را از یاد ببرم.
ای کاش اسطوره صیاد تحلیل شود
وی اظهار داشت: فکر میکنم اگر مسئولین ما زندگی شهید صیاد شیرازی را مروری کنند و بر رفتار، کردار و عملکرد ایشان تأملی داشته باشند تبعیض، فساد اخلاقی و مالی و اجتماعی و بسیاری از رذایل را در بخشهایی از جامعه نخواهیم دید.ای کاش، فقط سالگرد هر سال، یک زندگینامه و خاطرهنگاری معمول نداشته باشیم و بیاییم زندگی شهدایمان بهخصوص این اسطوره بزرگ را تحلیل کنیم.
ایرانمنش در پایان خاطرنشان کرد: ما میتوانیم ویژگیهایی همچون خاکیبودن، خدمتگزاری بیریا، بیادعا بودن و بسیاری از خصوصیات دیگر شهید صیاد را که باعث جاودانگیاش شد را در جامعه فرهنگسازی کنیم. چراکه روزی که سوار اتومبیل صیاد شدم او فرمانده نیروی زمینی ارتش بود؛ شاید برای بسیاری غیرقابل تصور باشد یک مسئول ارشد با چنین جایگاهی بیاید در سرمای صبح زود یک بازیگر جوان جویای نام را سوار خودروی خود کند. شاید هم برخی بگویند این بیاحتیاطیها را انجام دادهاند که منجر به ترور ایشان شده است. اما بدانند که از یک انسان خاکی، بیادعا و عاشق شهادت چنین رفتارهایی اصلاً غیرقابل تصور نیست. او مرد خدا بود و اصلاً این مفاهیم را به صورت شعاری منتقل نمیکرد و خودش پیشرو در عملگرایی بود.
کد خبر 556039
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۴
فکر میکنم اگر مسئولین ما زندگی شهید صیاد شیرازی را مروری کنند و بر رفتار، کردار و عملکرد ایشان تأملی داشته باشند تبعیض، فساد اخلاقی و مالی و اجتماعی و بسیاری از رذایل را در بخشهایی از جامعه نخواهیم دید.
منبع: کیهان