به گزارش مشرق، به بیانیه مشترک طالبلو و طارمی توجه زیادی نشد، آنطور که باید، آنطور که بایسته بود. کمتر رسانهای این بیانیه با قلم زیبایش را روی جلد برد. پرسش این است که چرا؟ آیا نیاز امروز جامعه ما مهر و محبت نیست؟
آنچه این دو بازیکن روی آن دست گذاشتهاند این روزها از نان شب هم برای جامعه ما واجبتر است، جامعه حداقل در بخش فوتبال به نظر میرسد باید دیدگاههایش را از اول بنویسد. نگاهی به فضای مجازی، شنیدن اصوات سکوها نمایانگر این نیاز است. در بخش فوتبال ناسزا گوییها چنان باب شده انگار حرفهای یومیه است، انگار قرار است برخی در فوتبال یکدیگر را نابود کنند، انگار نه انگار که اینجا چراغی روشن است برای هیجان و لذت و خنده و دوستی.
طالبلو و طارمی جور خیلی ها را کشیدند، جور باشگاههایشان را، جور سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال را و جور شهرداری و وزارت ورزش را.
کم کاری باشگاهها
باشگاهها باید کری بخوانند و با احترام و عزت، نحوه صحیح کری خوانی و لذت بردن از فوتبال را به هوادارانشان نشان دهند. باشگاهها باید این بیانیه را مینوشتند، باشگاهها باید جانبازها، معلولها، بیماران و ... را این روزها به تمرین تیم خودشان ببرند، باشگاهها باید برنامههای کری خانی با ابعاد خبری وسیع برای بازیکنانشان با همین هواداران بگذارند نه اینکه تمرین را ببندند و خبرنگار راه ندهند.
حتما که نباید هادی نوروزی عزیز فوت کند تا اتحادی ایجاد شود؟ حتما که نباید حجازی یا غلامحسین مظلومی به دیار باقی بروند تا هواداران دو تیم دست در دست هم بر سر مزارشان حاضر شوند.
سازمان لیگ خواب
سازمان لیگ که اصلا نمیداند فرصت طلایی استفاده از دربی چیست، نوآوری، برنامهریزی و استفاده از این انفجار هیجان در برنامهاش نیست، یک سری برنامههای تکراری و بی تاثیر را پیش از دربی تدارک میبیند که نه دوستی را زیاد میکند و نه اصالتا برنامه ریزی خاصی لازم دارد. نه تئاتری، نه کمدی، نه کری خوانی بازیکنان بزرگ دو تیم در کنار هم وسط استادیوم با خندهای نه هیچ. اینجا سازمانی خواب است.
وزارت ورزش و شهرداری بی توجه
وزارت ورزش و شهرداری هم فقط دنبال برپا کردن دستشویی و چادر بیرون از استادیوم هستند، برنامه کتابخوانی ندارند، برنامه فرهنگی ایجاد نمایشگاه برای هواداران دربی، ندارند تشویق مردم به دوستی و معرفی کتاب، ندارند. جمع کردن کودکان و معرفی دربی به آنها در ورزشگاه، ندارند، به صف کردن جانبازان برای ایجاد شوق زندگی به آنها با قرض گرفتن هیجان دربی ندارند و یا خیلی کم دارند.
آنچه دارند فقط گرفتن روزنامه و پرچم از دست مردم است که نوعی بیاحترامی به یکصد هزار نفر محسوب میشود. شاید باید به جای این کار روزنامه و کتاب خودشان به دست مردم بدهند تا بخوانند و آرام گیرند و اطلاعاتشان را بالا ببرند اما فقط آنها را میگردند مبادا با روزنامه یکدیگر را آتش نزنند.
این نوع نگاه و عدم درک بزرگی دربی و فرصتهایی که ایجاد میکند، فوتبال را به ناسزاگویی سوق داده است، این ناسزاها آنقدر بلند فریاد زده میشوند که بعضا به آنسوی مرزها هم میرسند. به صفحه لیونل مسی، به صفحه لیمای برزیلی و ...
شاید باید دربی را جور دیگر دید. جایی که صد هزار نفر بعضا از شب قبل در اختیار ما هستند تا به آنها خدمت کنیم اما برخی از ما تنها به فکر دستشوییهای آنها هستیم و جالب تر اینکه بعضا حتی به فکر دستشوییها هم نیستیم و آنها را خراب در اختیار مردم قرار میدهیم و انتظار داریم مودب و دست به سینه بنشینند.