هنگامی که قطعنامههای 2254 و پیش از آن قطعنامه 2253 و پس از آن قطعنامه 2268 در زمینه حل و فصل بحران سوریه در ابعاد سیاسی و نظامی به تصویب رسید و آمریکا و غرب به ویژه فرانسه و انگلیس از شور و اشتیاق خود برای مهیا شدن در مسیر حل و فصل بحران سوریه خبر دادند و روند مبارزه با تروریسم و تروریستها را از مسائل سیاسی و حل و فصل سیاسی بحران سوریه بر اساس حفظ وحدت واقعی این کشور و تصمیمگیری مستقل ملت سوریه و تمامیت ارضی آن تأکید کردند، همین اتفاق تکرار شد.
روند تحولات اجرایی و میدانی دروغ بودن تمامی این پیشبینیها را نشان داد، به گونهای که آمریکا مانند گذشته بار دیگر بر ضد محتوای این توافقنامه ها کودتا کرد تا نشان دهد تجاوزی که بر ضد سوریه رهبری میکند ، همچنان براساس طرح جدید و پیچیده که ترکیبی از خباثت و زیرکی است دنبال خواهد شد، طرحی که خطرات آن از چهار طرح گذشته به اجرا گذاشته شده از سوی آمریکا در عرصه سوریه که با طرح اخوان آغاز و با جنگ فرسایشی به پایان رسیده بود، افزون تر است.
خباثت آمریکا و خطرناک بودن طرح جدید از آن رو است که این طرح در ظاهر مبتنی بر مصوبات شورای امنیت است که در بالا به آن اشاره کردیم، اما در واقع به دنبال ایجاد انحراف از ماهیت اصلی این مصوبات است، انحرافی که در پیشنهاد استفان دی میستورا فرستاده سازمان ملل در سوریه به عنوان گفتوگوهای داخلی سوری- سوری در عرصه سیاسی خود را نشان داد. آمریکا در عرصه میدانی نیز از نیت خود برای تجهیز مجدد گروههای تروریستی مبارزه کننده با دولت سوریه خبر داد. براساس این طرح گروههایی که امنیت سوریه را نقض میکنند با پیشرفتهترین و تأثیرگذارترین سلاح ها تجهیز خواهند شد تا ارتش عربی سوریه نتواند جنگ دفاعی خود بر ضد تروریسم را ادامه دهد و باز پسگیری مناطق تحت اشغال گروههای تروریستی و بازگرداندن آن به مشروعیت موجود در سوریه را دنبال کند.
امروز میبینیم که طرح دی میستورا در واقع تا حد زیادی با شرایط کاولین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا که در سال 2003 طرح خود را به نمایندگی از آمریکا به بشار اسد رئیسجمهور سوریه داد و سوریه در آن زمان آن را رد کرد، تطابق دارد. طرحی که تمامیت ارضی و وحدت ملی سوریه در بازپسگیری و آزادسازی اراضی خود را نادیده گرفته و به تعهدات ملی و قومی سوریه آسیب میزند.
استفان دی میستورا امروز هم میخواهد همان موضوع را تکرار کنند و تلاش میکند که آن را به عنوان چارچوب گزینه مردم سوریه به تصویب رساند، وی بر روی وابستگی تیم مقابل مذاکره کننده سوریه در برابر هیئت دولت این کشور در ژنو حساب کرده است. تیمی که به صراحت از دوستی خود با اسرائیل سخن میگوید و هیچ ابهامی در عقبنشینی از جولان یا تسلیم در برابر اسرائیل در هر نوع ممکن باقی نگذاشته است. دی میستورا نیز به خوبی میداند که اسرائیل هرگز کوچکترین ذره از مناطق اشغال شده را تحت هیچ شرایط و فشار سیاسی واگذار نمیکند، مگر این که مجبور شود در عقبنشینیهای نظامی و با استفاده از زور این مناطق را تخلیه کند ، مانند اتفاقی که در لبنان و در نحوه تعامل با اجرای قطعنامه 425 شورای امنیت به وجود آمد. اسرائیل عقبنشینی از اراضی لبنان بر اساس این قطعنامه را رد کرد تا اینکه مقاومت آن را مجبور به عقبنشینی از این اراضی کرد. با این وجود دی میستورا معتقد است که سوریه باید به بازپس گیری سیاسی جولان پایبند باشد، یعنی به عبارت دیگر میخواهد مردم سوریه را تشویق کند تا از حق خود در جولان اشغالی چشمپوشی کنند، چرا که میداند اسرائیل در ابعاد سیاسی هیچ سرزمینی را واگذار نخواهد کرد.
موضوع دوم که کالین پاول آن را از بشار اسد خواسته بود، در رابطه با حضور مقاومت در سوریه بود که پاول اخراج آنها از اراضی این کشور را خواستار شده بود. در این زمینه میبینیم که طرح دی میستورا مطالباتی شدیدتر و سختتر از طرح گذشته را مطرح کرده است، به گونهای که از سوریه میخواهد که مبارزه با تروریسم را با توصیف آمریکایی انجام داده و وابستگان آمریکا را به قدرت وارد کند، کسانی که واشنگتن در روند موسوم به انتقال سیاسی بر روی آنها حساب کرده است. تعهد سوریه به این بندها برای ایجاد جنگ بین سوریه و محور مقاومت است که آمریکا آن را دشمن خود به شمار آورد و با زبان مشترک خود و عربستان آن را تروریست میخواند.
موضوع سوم که خطرناکتر از دو موضوع پیشین است، در رابطه با شکل سوریه جدید است. طرح دی میستورا مردم سوریه را به صورت تجمعی از ادیان و مذاهب و قومیت ها و ساختارهای مردمشناختی متعدد توصیف میکند که برای حفظ سوریه با هم متحد شدند. این موضوع نشان دهنده انگیزه خبیثانه آن ها برای جلوگیری از تشکیل یک ملت واحد براساس تساوی تمامی گروهها است و می خواهد این گونه وانمود کند که میزان وابستگی فرد به دولت در مرحله دوم و پس از میزان گرایشهای طایفهای یا فرقه ای آنها است. این همان اجرای مستقیم مطالبات آمریکا در مورد خاورمیانه جدید براساس ساختارهای مورد نظر این کشور مبتنی بر قومیتها و ساختارهای مردم شناختی و دینی و فرقه ای است که وحدت ملی فراگیر در آن از بین برود و طبعا پس از آن نیز دولت ملی ساقط شود.
آمریکا برای اجرای این بخش از نقشه خود اصرار به ترویج دیدگاههای خود در مورد مرحله انتقال سیاسی دارد و به رسمیت شناختن حاکمیت ملی کنونی سوریه را رد میکند. وی همچنین بازگشت به ملت برای تشکیل مجدد حاکمیت براساس تصمیمگیری مستقل آنها را نمیپذیرد، همان طور که انتخابات ریاست جمهوری انجام شده در سال 2014 و انتخاب مجدد بشار اسد از سوی مردم به عنوان رئیسجمهور این کشور را قبول نمیکند. در همین راستا امروز نیز آمریکاییها انتخابات پارلمانی را رد میکنند و دلایل واهی را برای این ادعا میآورند، از جمله اینکه بخشی از مردم سوریه در مناطقی که تروریستها بر آن مسلط هستند، در انتخابات شرکت نکردهاند. در هر حال آمریکا نمیخواهد حاکمیت مجددی در سوریه بر اساس آرا و نظرات مردم شکل گیرد. آمریکاییها تصمیم گرفتند خلأیی در حاکمیت قانونی سوریه ایجاد شود و آنها بتوانند در مرحله بعد این خلأ را تحت پوشش شعار مرحله انتقالی پر کرده و نظامی را که دوست دارند به سوریه تحمیل کنند و قانون اساسی دستوپاگیر مورد نظر خود را برای آنها وضع کنند، درست همان گونه که بعد از اشغال عراق در این کشور رفتار کردند.
در عرصه میدانی خطرناکترین کاری که آمریکاییها در شمال سوریه انجام میدهند، این است که گروههای مسلح مخالف دولت را با جدیدترین سلاحهای پیشرفته ضدزره و ضد هوایی مجهز میکنند تا آنها بتوانند مناطق موجود بین شمال حلب و مرزهای ترکیه را در اختیار گرفته و جبهه گسترده شده از جرابلس در شرق تا اعزاز در غرب را تحت کنترل خود بگیرند. آمریکا حضور این گروهها در این منطقه را ضمن پایبندی به آتش بس و توقف اقدامات جنگی ضروری میداند تا ارتش عربی سوریه قادر به ورود به این مناطق و مقابله با گروههای گزینش شده آمریکا که تحت عنوان تروریستی شمرده نمی شوند، نباشد. به این ترتیب آمریکا میخواهد در روند مبارزه با تروریسم به صورت موازی یا شریک دولت عربی سوریه خود را نشان دهد. این موضوع است که ترکیه را نیز راضی میکند و تمایلات آنها محقق مینماید، چرا که آنها از مدتها پیش به دنبال ایجاد منطقه بیطرف در طول مرزهای خود تا حلب سوریه هستند تا ارتش عربی سوریه قادر به ورود به آن نباشد.
این پنجمین و جدیدترین طرح آمریکا است که در چارچوب تجاوز بر ضد سوریه و منطقه به اجرا گذاشته است، این طرح همان طور که از روش آن مشخص است، از خباثت و فریبکاری بیشتری نسبت به طرحهای گذشته برخوردار است. البته قطعاً این طرح نیز سرنوشتی بهتر از طرحهای گذشته نخواهد داشت، با این وجود خطر این طرح به اندازهای است که نباید آن را دست کم گرفت، هر نوع سهلانگاری در مورد این طرح یا جزئیات آن باعث میشود آمریکا، سوریه و متحدانش را از نتایج حجم گسترده پیروزیهایی که در پنج سال گذشته به دست آوردند، محروم کند. در همین راستا وقتی میبینیم درگیریهای واقعی کنونی برای براندازی طرح مذکور در ابعاد سیاسی و میدانی ادامه پیدا کرده است.
اهمیت انتخابات پارلمانی که چهارشنبه در سوریه برگزار شد، از همین رو است. انتخاباتی که بر احترام به قانون اساسی و جلوگیری از خلأ قدرت و اهمیت برعهده گرفتن تمامی جزئیات قانون اساسی سوریه تأکید میکند و از اهمیت مواضع سوریه برای ورود به گفتگوهای بدون پیششرط ژنو حکایت دارد. به این ترتیب پیشنهادات ارائه شده از سوی دی میستورا نیز اهمیتی نخواهد داشت. اهمیت آماده سازی برای جنگ بزرگ حلب و ورود بدون شتابزدگی یا تاخیر در آن برای از بین بردن طرح منطقه امن ترکیه نیز از همین جا سرچشمه می گیرد.