کد خبر 56305
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۴

در اين نامه آمده است: باباجان من و سوده دلمان برايت تنگ شده است. زودتر دشمنان را بكش و پيش ما بيا و ما را بيرون ببر زيرا از وقتي كه شما به جبهه رفتيد مامان ما را هيچ جا نبرده.

به گزارش مشرق به نقل از فارس،‌ شهيد محمد اصغريخواه، فرمانده گردان كميل لشكر قدس گيلان بود كه در 9 فروردين ماه 1367 در عمليات والفجر 10 به شهادت رسيد.

همسرش در خاطراتي كه از اين شهيد بيان مي كند، آورده است: توي صحبت هاي مقدماتي قبل از ازدواج قول پنج سال زندگي رو بيشتر به من نداده بود. اواخر كه به شش سال رسيده بود به رُخ مي كشيد و مي گفت: « خلف وعده كردم. (كول دار بون آغوز پيداودي) يعني زير درختي بي ثمر، گردو پيدا كردي.»

ثمره اين ازدواج دوفرزند به نام هاي «سجاد و سوده» است كه يقيننا در حال حاضر به يك زن و مرد كامل تبديل شده اند.

حضور پدر در صحنه هاي نبرد باعث شده بود كه كودكان دلشان براي بابا بيشتر تنگ بشود و برايش نامه بنويسند. اين خطوط سطرهاي از نامه آقا سجاد به پدرش است كه با دست خط خود آن را نوشته است.

يكي از همرزمان شهيد اصغريخواه مي گويد:

« براي اولين بار بود كه پسرش براش نامه نوشته بود. با افتخار نامه رو مي خوند و به ماها كه مجرد بوديم مي گفت: "شما ها چه مي دونيد متاهل بودن يعني چي؟ ببينيد پسرم برام چي نوشته؟ " او چندين بار نامه رو خوند و گريه كرد.

* متن نامه سجاد به پدرش:

به نام خدا

خدمت پدر بزرگوارم سلام

اميدوارم كه حالتان خوب باشد. باباجان من و سوده دلمان برايت تنگ شده است. زودتر دشمنان را بكش و پيش ما بيا و ما را بيرون ببر زيرا از وقتي كه شما به جبهه رفتيد مامان ما را هيچ جا نبرده. من هميشه به مدرسه و سوده به كودكستان مي رود. ما هميشه سفارش شما را به ياد مي آوريم. باباجان من به شما قول مي دهم كه پسر خوبي و مانند شما دلير باشم و نمرات خوب بگيرم.

خدانگهدار شما پسرت سجاد


*تصوير نامه مورد نظر در قسمت عكس‏هاي مرتبط ضميمه شده است.