کد خبر 563352
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۷

صبح روز گذشته اولین جلسه بازپرسی از متهم پرونده معروف به "مرد شکنجه‌گر" در شعبه ۴۰۳ مجتمع قضایی شهید بهشتی مشهد برگزار شد.

به گزارش مشرق، متهم این پرونده پای میز عدالت نشست و به سوالات قضایی، بازپرسی پاسخ داد. او که در ابتدا ارتکاب هر گونه جرمی را انکار می کرد وقتی در برابر شواهد و دلایل مستند ارائه شده از سوی بازپرس قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و بخشی از زوایای تاریک پرونده را روشن کرد.

او در اولین جلسه بازپرسی به سوزاندن همسرش داخل صندوقچه فلزی و همچنین ایراد جراحت های عمیق با ناخن گیر اعتراف کرد. مرد شکنجه‌گر سپس مقابل معاون دادستان و رئیس مجتمع قضایی شهید بهشتی مشهد ایستاد و جزئیات اقدامات هولناک خود را تشریح کرد.

در ادامه رسیدگی به این پرونده، بازپرس به همراه نیروهای انتظامی عازم محل سکونت متهم شد و از نزدیک به تحقیق در این باره پرداخت تا با جمع آوری اسناد و مدارک مستند دیگر و شنیدن اظهارات اهالی و شاهدان ماجرا، به عدالت حکم کند.
 
سر در گریبان داشت و خیره به دستبندهای آهنین می نگریست که دست‌هایش را به یکدیگر حلقه زده بود. انگار در افکار خود به صحنه های وحشتناکی می اندیشید که چگونه همسرش را درون صندوقچه فلزی محبوس کرده و با شعله های اجاق گاز تک شعله، بدنش را سوزانده است.

شاید هم به آینده تاریک و سرنوشت نامعلوم خود فکر می کرد که... به‌آرامی کنارش قرار می گیرم. رشته افکارش بریده می شود، گویی از نگاهم می خواند آنچه را قصد دارم از او سوال کنم.

بی مقدمه می گوید: تقصیر خودش بود، اگر اعتراف می کرد من هم کتکش نمی زدم! و...

چند سال داری؟
 
متولد 1365 هستم

سواد هم داری؟
 
بله! تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم.

چند خواهر و برادر داری؟
 
4 خواهر و 2 برادر بودیم ولی یکی از برادرانم که 5 سال از من بزرگتر بود از پشت بام سقوط کرد و جان سپرد. در این میان یکی از خواهرانم نیز دانشگاه خود را در یکی از شهرهای استان خراسان شمالی به پایان رساند.
 
اولین بار که مواد مخدر مصرف کردی را به یاد داری؟
 
مواد مخدر را بعد از ازدواجم شروع کردم اما کلاس اول راهنمایی بودم که برای اولین بار مشروبات الکلی مصرف کردم.

با همسرت چگونه آشنا شدی؟
 
او دختر دایی من است و من به خاطر نسبت فامیلی کاملاً او را می شناختم به همین خاطر هم سال 1382 با او ازدواج کردم.

چرا فکر کردی که دختر دایی ات برای ازدواج با تو مناسب است؟
 
چون پدر او هم مانند پدر من به هروئین اعتیاد داشت. دایی ام و همسرش وقتی از یکدیگر طلاق گرفتند که همسر من و 2 برادرش خردسال بودند به همین دلیل آن ها زیر دست مادربزرگم رشد کردند. مادرزنم پس از جدایی از همسرش به مشهد مهاجرت کرد و در این جا هم با مرد دیگری به زندگی خود ادامه داد. در واقع وضعیت خانواده همسرم از هر لحاظ شبیه خانواده خودم بود. او دختری درد کشیده بود می توانست زن خوبی برایم باشد.

تحصیلات همسرت تا چه مقطعی است؟
 
او تا کلاس سوم دبیرستان تحصیل کرد. البته یک سال از تحصیلاتش را در دوران نامزدی با من ادامه داد ولی به خاطر این که چند تجدیدی آورد نتوانست دیپلم بگیرد.

همسرت بعد از ازدواج با تو به مشهد آمد؟
 
بله! ما تقریباً 3 سال نامزد بودیم. پدرم منزل 2 طبقه ای را در منطقه 20 متری بلال مشهد خریده بود که بعد از ازدواج، ما در یکی از طبقات آن ساکن شدیم البته یک طبقه دیگر آن را هم حدود 5 سال قبل با کمک من ساخت.

گفتی بعد از ازدواج معتاد شدی! چگونه؟
 
در آن روزها برخی از دوستان و یا اطرافیان همسرم که با هم خیلی رابطه خوبی داشتیم نزد من می آمدند و به طور تفریحی مواد مخدر مصرف می کردیم اما کم کم آلوده شدم. بیشتر وقت ها در خانه مادربزرگم و یا منزل دایی‌ام مواد می کشیدیم.

مواد مخدر صنعتی را از چه زمانی شروع کردی؟
 
از ماه ها قبل کریستال می کشیدم ولی بعد از آن شیشه را تجربه کردم و دیگر به مصرف آن ادامه دادم.
هیچ وقت تصمیم به ترک اعتیاد نگرفتی؟
 
چرا! حدود 4 ماه قبل بود که تصمیم گرفتم اعتیادم را کنار بگذارم. وضع مالی ام خوب نبود از سوی دیگر هم زندگی ام نابسامان و آشفته شده بود. دیگر فهمیده بودم که مواد عاقبتی ندارد.

بالاخره ترک کردی یا نه؟
 
بله! حدود 2 ماه در یک کمپ ترک اعتیاد بودم ولی پس از مدت کوتاهی دوباره شروع کردم. حتی قبل از وقوع این حادثه (دستگیری) نیز شیشه می کشیدم.
 
مگر دختر 8 ساله ات تحصیل نمی کرد؟
 
چرا! او مدرسه می رود.

پس چگونه توانستی آن ها را در خانه زندانی کنی؟
 
من از شب چهارشنبه سوری سال گذشته آن ها را در خانه حبس کردم که تقریباً مدرسه تعطیل شده بود.

یعنی آن ها تا بعد از تعطیلات نوروزی (22 روز) در منزل زندانی بودند؟
 
 نه! من فقط در اتاق را قفل می‌کردم که هیچ کس بیرون نرود.

ولی مأموران انتظامی قفل های منزل شما را شکستند تا همسر و فرزندانت را نجات دهند؟
 
 آن روز من در خانه نبودم به همین خاطر هم در اتاق و منزل را از بیرون قفل کرده بودم.

اختلافات تو با همسرت چگونه شروع شد؟
 
اختلاف و دعوا که از ابتدا وجود داشت و من او را کتک می زدم اما از حدود 7 ماه قبل این اختلافات شدت گرفت.

چرا؟
 
برادرزنم در جاده قدیم قوچان منزل مجردی داشت. او پس از این که ازدواج کرد یک روز نزد من آمد و گفت: من دیگر متأهل هستم و نمی توانم این گونه زندگی کنم من هم که می خواستم کمکی به او کرده باشم. گفتم بیا در یکی از همین طبقات منزل ما زندگی کن! اگر پول رهن هم نداری اشکالی ندارد فقط ماهی 200 هزار تومان اجاره بده! ولی از زمانی که پای او به زندگی ما کشیده شد اختلافات ما هم شدت گرفت چرا که برادرزنم راه دادگاه و پاسگاه را به همسرم آموخت و هر بار که او را کتک می زدم از من شکایت می کرد! همسرم با هر نزاعی قهر می کرد و من عصبانی می شدم! حدود 20 روز قبل از این ماجرا هم دیدم همسرم کم غذا می خورد نگران شدم و برادرش را صدا کردم تا او را نصیحت کند که بیشتر غذا بخورد اما کارمان به کتک کاری کشید. همسرم با چاقو به من حمله کرد من هم با مشبک های فلزی نوک تیز روی دستش کشیدم.

اما این که کسی غذا کم بخورد بهانه درستی برای کتک کاری نیست قبول داری؟

 
بله! ولی اصل ماجرا این است که من پس از بازگشت از کمپ ترک اعتیاد، یک شماره تلفن روی کتاب نقاشی دخترم پیدا کردم و این گونه به همسرم مشکوک شدم.

ولی آثار وحشتناکی از جراحت که در نظریه پزشکی قانونی آمده، خارج از تصور یک انسان است؟
 
قبول دارم من پاهای او را روی زمین کشیدم که زخم شد.

ولی همسرت مدعی است او را درون صندوقچه فلزی محبوس می کردی و زیر آن شعله آتش روشن می کردی؟
 
آن روز من به دنبال مواد مخدری می‌گشتم که فکر می کردم فردی به نام «ح» که به منزل ما رفت و آمد دارد آن ها را در خانه ام جاسازی کرده است. به همسرم گفتم محل مخفی کردن مواد را به من نشان بده! چون این موضوع برای ما خطر دارد! اما همسرم اظهار بی اطلاعی می کرد او را به طبقه دیگر منزل بردم ولی او پشت ساعت دیواری، قاب عکس، داخل گوشی تلفن و غیره را به من نشان داد و گفت: چیزی نیست گفتم من خودم خلافکارم تو دروغ می گویی! باید اعتراف کنی! چون من تکه پلاستیک هایی نیز پیدا کردم که احتمال می دادم داخل آن ها شیشه بوده و به همین خاطر یقین داشتم که «ح» مواد مخدری را که می فروشد در خانه من جاسازی کرده است.
 
وقتی محل مخفی کردن موادی را که مدعی بودی نشانت نداد او را سوزاندی؟
 
من او را داخل صندوقچه فلزی گذاشتم و در آن را هم قفل زدم سپس اجاق گاز تک شعله کوچک را روشن کردم و زیر صندوقچه فلزی گرفتم.

چه مدت شعله را زیر صندوقچه نگاه داشتی؟
 
 حدود 10 تا 15 دقیقه.

زخم های عمیق و هولناک روی صورت همسرت چگونه ایجاد شد؟
 
آن ها را با ناخن گیر شکسته روی صورتش ایجاد کردم. یعنی تیزی محل شکستگی ناخن گیر را روی صورتش می کشیدم.

چند بار این کار را کردی؟
 
 حدود 15 بار.

پس بقیه جراحت ها و سوختگی ها چگونه رخ داد؟
 
قبول دارم که همه آثار ضرب و جرح مربوط به من است و تاکنون درباره علت آن دروغ گفته ام اما بقیه موارد مانند شکستگی دماغ و غیره را با مشت و سیلی و لگد ایجاد کرده ام. من عمری در میان خلاف بزرگ شده ام. اول به او گفتم اعظم راستش را بگو تو می دانی جنس ها (مواد مخدر) کجاست ولی او نمی گفت.

با فندک هم سوزاندی؟
 
 نه!

آثار روی بدن دختر 8 و 5 ساله ات را چه کسی به وجود آورده است؟
 
نمی دانم شاید همسرم آن ها را کتک زده باشد.

روزی که اعضای خانواده ات را در منزل زندانی کردی هیچ کس دیگر نبود؟
 
نه! پدرم به شهرستان رفته بود و ما تنها بودیم.

حالا چه احساسی داری؟
 
پشیمانم! من هنوز همسرم را دوست دارم!

اما هیچ انسانی این گونه فردی را شکنجه نمی کند؟
 
نمی دانم! تقصیر خودش بود اگر از اول محل جاسازی مواد را می گفت من هم او را اذیت نمی کردم! ولی باز هم باید با او صحبت کنم.

چرا همسرت را طلاق ندادی؟
 
گفتم بیا طلاق توافقی بگیریم! او حتی وسایل را به طبقه بالا برد ولی دیگر دیر شده بود من حتی پول نداشتم که به شهرستان بروم!

چرا هنوز هم برخی از حقایق را کتمان می کنی؟
 
نه! من همه چیز را گفتم!

تو می گویی فرزندانت را کتک نزدی! در حالی که همه اهالی محل می گویند تو فرزندانت را کتک می‌زدی؟
 
نمی دانم! ولی فرزندانم از مادرشان می‌ترسند.
 
آخرین وضعیت زن جوان و دخترانش
 
مدیرعامل مرکز خیریه سراج رضوی توس که نگهداری و مراقبت از آسیب دیدگان این پرونده را به عهده گرفته است درباره آخرین وضعیت زن جوان و دخترانش گفت: آن ها هم اکنون تحت مراقبت های جسمانی و روانی قرار دارند و هم اکنون وضعیت روحی و روانی این آسیب دیدگان اجتماعی مساعدتر شده است. اما با این وجود هنوز گروهی از متخصصان پزشکی در حال مداوای آن ها هستند.

علی صدری افزود: این مرکز برای مراقبت و نگهداری از آسیب دیدگان مذکور از همه توان و امکانات خود استفاده می‌کند اگر چه به یاری هموطنان دلسوزمان هم نیازمندیم.

منبع: خراسان