به گزارش مشرق، سیمور هرش روزنامهنگار سرشناس آمریکایی که جوایز بسیاری را در این حوزه دریافت کرده، در کتاب جدید خود تحتعنوان «قتل اسامه بنلادن»، آن را توجیهی برای «جنگ علیه تروریسم» میداند.
ادامه متن مصاحبه وی به شرح ذیل میباشد:
اوباما در مصاحبه اخیر خود با شورای اتلانتیک گفته که «سیاست خارجی من یک خرابکاری احمقانه نیست». همانطور که شما در کتاب خود نیز آوردهاید، اوباما اساسا خواستار براندازی دولت بشار اسد بوده است. ایا این کار تعریف حماقت نیست؟ ایجاد خلاء قدرت در سوریه که فضا را برای انواع گروههای جهادی آزاد میکند.
* هرش: خدا میداند که من نمیدانم هر کسی چرا دست به اقدامی خاص میزند. من داخل سر انسانها نیستم. من میتوانم به شما بگویم که چنین سوالی نیز از دمپسی رییس ستاد مشترک ارتش پرسیده شد که چرا من میتوانم مطالبی درباره اقدامات پنهانی آنها بنویسم. من نمیدانم چرا ما دوست داریم در شرایط جنگ سرد زندگی کنیم. روسیه یک اقدام بسیار خود انجام داد. روسها نه تنها بمبارانی که به مراتب از بمبارانهای ما موثرتر بود، انجام دادند بلکه اقدام جالبتر و ظریفتر آنها تقویت ارتش سوریه بود. آنها بخشهای راکد ارتش سوریه را نیز تجهیز کردند. به آنها تسلیحات نوین دادند سپس بازگشته و مشغول ارائه آموزش پیشرفته به آنها شدند. ارتش سوریه اکنون به مراتب وضعیت بهتری دارد.
در وهله نخست فکر میکنم در اینکه ما خواهان رهاشدن از شر بشار اسد هستیم، سوالی نباشد. فکر میکنم که کل مفهوم مقاومت بد تعبیر شده است. ویکیلیکس در این مورد اسناد خوبی دارد... اسناد متعلق به وزارت خارجه به قدر کافی نشان میدهد که ما ازسال 2003 به بعد سیاستی نه چندان ظریف و نه چندان خشن را در دستور کار داشتیم، ما میلیونها دلار به گروههای مردمی مخالف اختصاص دادهایم. ما قطعا دولت خارجی غیرحزبی در داخل سوریه نیستیم. سیاست ما همواره علیه بشار اسد بوده است. میتوانید آن را مرور کنید. یکی از مواردی که همراستا با تمام مشقتهایی است که درباره داعش داشتهایم؛ گروهی که تیمهای ترور را در بروکسل و حومه پاریس به راه انداخته... این است که از قضا فرانسه و بلژیک (و تعداد زیادی از دیگر کشورها) پس از آغاز جنگ در سوریه به افرادی که خواهان سفر به سوریه و جنگ در آنجا طی سالهای 2011 تا 2013 بودند، میگفتند: برو، برو، برو... بشار اسد را سرنگون کن!
آنها در واقع به بسیاری از مردم فشار میآوردند که به سوریه بروند. فکر نمیکنم افرادی اعزامی هزینهای برای اعزام خود پرداخت کرده باشند بلکه قطعا ویزا به آنها اعطا شد. آنها چهار یا پنج ماه را در سوریه گذرانده، سپس بازگشته و جرایم سازمانیافته خود را آغاز کردند. آنها زندانی هم شدند و مرحله بعدی نیز همانی که میدانیم: آنها مشغول کشتن مردم هستند. این وضعیت الگوی واقعی در آنجاست.
من زمانی را به یاد میآورم که جنگ ما علیه بغداد در سال 2003 آغاز شده بود. من در آن زمان در دمشق و برای «نیویورکر» کار میکردم. در آنجا با بشار اسد دیداری داشتم و یکی از سخنانی که او به من گفت این بود که:«نگاه کن، ما گروهی از افراد تندرو را داریم که اگر آنها بخواهند به جنگ بروند، اگر بخواهند مسجد را در دمشق رها کرده و برای مبارزه به بغداد بروند، ما گفتیم بسیار خوب! ما به شما اتوبوس نیز میدهیم!» چرا ما به روسها نمیگوییم بیایید با هم کار کنیم؟
بنابراین چرا ما با روسها مشارکت نزدیک نداریم؟ این منطقی به نظر میرسد؟
* هرش: نمیدانم. من باید این را نیز بگویم که چرا نخستین دری که ما پس از 11 سپتامبر زدیم، در روسیه نبود؟ آنها فقط یک جنگ 10 ساله وحشتناک با چچن داشتند. به اعتقاد من نفوذ چچن در تکفیریها قوی است. بعنوان مثال برخی از دوستانم در انجمنهای اطلاعاتی به من گفتند که اطراف البغدادی(رهبر داعش) بیشتر نیروهای چچنی هستند. تعداد زیادی از مردم درگیر در عملیاتها نیز همینطور. در این شرایط چه کسی بهتر از همه تکفیر را میشناسد؟ شما به این مساله از دیدگاه روسها نگاه کنید. ما هرگز امور را از چشم مردم سایر کشورها ندیدیم.
شما در کتاب خود به نقل از یکی از مشاوران ستاد مشترک ارتش نوشتهاید که برنان به سعودیها گفته که تسلیح شورشیان افراطگرا را در سوریه متوقف نمایند؛ در خواستی که به نظر منطقی میآید. سپس نوشتهاید که سعودیها پشتیبانی تسلیحاتی خود از این شورشیان را افزایش دادند.
* هرش: درست است.
آیا آمریکا اقدامی برای تنبیه سعودیها در این خصوص انجام داده است؟
* هرش: هیچ، ابدا. من به شما خواهم گفت هماکنون چه در حال روی دادن است. النصره... بعنوان یک گروه تکفیری قطعاً دارای تسلیحات نوین است. آنها در حال حاضر دارای تانک بوده و فکر میکنم سعودیها تامینکننده نیرو برای آنها هستند. آنها اکنون تانک و انواع تسلیحات دارند و عملیات هایی نیز در حومه حلب اجرا میکنند. در حومه حلب آتشبس برقرار است و اگر چه جبههالنصره مشمول این آتشبس نیست اما از ان فرصت برای تجدیدقوا استفاده میکند. وضعیت خونباری در پیش روست.
بنابراین ایالاتمتحده هیچ کاری برای تنبیه یا حتی انتقاد از سعودیهایی که در حال تسلیح دشمنان ما در سوریه هستند، انجام نداده است؟
* هرش: کاملا برعکس. عربستان ، قطر و ترکیه برای ارسال سلاح به جهادیها در سوریه پول اختصاص دادهاند. شما سوال خوبی پرسیدید. آیا ما چیزی گفتیم؟ خیر. اردوغان در حال اجرای یک بازی کاملا دوگانه است: او سالهاست که از داعش حمایت میکند. مرز کاملا باز بوده(در استان هاتای) و تروریستها در آن رفت و آمد میکنند. وی اندکی لحن خود را تغییر داده اما عمیقا درگیر آن میباشد.
اجازه دهید درباره ماجرای استفاده از گاز ساریندر غوطه شرقی در حومه دمشق که آمریکا بشار اسد را متهم آن معرفی کرد، به شما بگویم چرا که واقعا برایم اهمیت دارد. اوباما در یکی از مجموعه مصاحبههای خود با جفری گلدبرگ بدون نقل منبع گفت:« کلاپر رییس آژانس امنیت ملی اندکی پس از وقوع حمله شیمیایی در غوطه به وی گفته که "این ضربه مهلکی نیست"(Hey, it’s not a slam dunk.)»
باید بدانید که جامعه اطلاعاتی دوره ریاستجمهوری بوش، تسلیحات کشتارجمعی عراق را نیز «ضربه مهلک» نامیده بودند. ضربهای که جنگ علیه بغداد را به راه انداخت. این بدان معناست که مشکل در جامعه اطلاعاتی است. توضیح رییسجمهور برای عدم بمباران سوریه این بود که همان شب سوریها موافقت کردند که در ازای عدم حمله، زرادخانه تسلیحات شیمیایی خود را تسلیم کنند، اقدامی که به نوشته گلدبرگ پیشتر هرگز با آن موافق نبودند. این مضحکانه است. لاوروف و کری حدود یک سال درباره آن رایزنی کرده بودند(تا از شر این زرادخانهها خلاص شوند) چرا که در معرض دسترسی شورشیان بود.
واقعیت این نبود که سوریها ناگهانی موافقت کردهاند. (پیش از حمله غوطه) در نشست «جی20» پوتین و اسد دیداری یک ساعته با یکدیگر داشتند. طبق گزارش مختصری که «بن رودز» درباره آنچه در این نشست یک ساعته گذشت، ارائه داد دو رییسجمهور درباره موضوع تسلیحات شیمیایی و آنچه باید در این زمینه انجام دهند صحبت کردند. مساله این بود که بشار اسد قادر به پرداخت هزینه یک میلیارد دلاری انتقال این زرادخانه نبود. روسها نیز اعلام کردند که "قادر به پرداخت هزینه آن نیستیم ، بهای جهانی نفت کاهش یافته و ضربه مالی به ما وارد شده است." سپس هزینه همه آنچه انجام گرفت را ما تقبل کردیم. بخش اعظمی از این هزینه را ما پرداخت کردیم.
ادامه ماجرا را حدس بزنید. ما یک کشتی داشتیم که در مدیترانه مستقر بود. سوریها به ما اجازه تخریب تسلیحات شیمیایی خود را داده بودند. هزار و 308 تن مواد شیمیایی تسلیحاتی به بندر و به کشتی ما منتقل شد. اکنون حدس بزنید. همه گازهای سارین بشار اسد و همه گازهایی که در غوطه مورد استفاده قرار گرفت_ طبق نمونهگیری تیم سازمان ملل_ در اختیار ما بود. اکنون چه حدس میزنید؟ یک حدس دیگر بزنید؛ این بار در خصوص تمام موشکهای زرادخانه سوریها که در اختیار ما بود. هیچ تفاوتی میان آنچه از زرادخانههای سوریه خارج شد با موادی که از خاک غوطه استخراج گردید، وجود ندارد. این ارتباط برای بسیاری از مردم ناشناخته است. این امر برایم جالب است. گرچه این گفته چیزی را ثابت نمیکند اما میتواند دری برای انجام تحقیقات و بازرسیهای بیشتر باشد.