به گزارش مشرق، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از«علی قاسمی» نوشت:
"صد بار گفتهام که به آمریکا نمیشود اعتماد کرد؛ حالا دارد کاملاً روشن میشود". این بخشی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است که در چهارشنبه هفته گذشته در جمع کارگران کشور بیان نمودند. کلید واژه «اعتماد» یکی از مفاهیم اساسی در ادبیات سیاسی و روابط بین الملل است که ناظر بر وضعیت خاص و پیچیده در نظام بین الملل بوده و از واژگان کاربردی در حوزه دیپلماسی میباشد. پروژه اعتماد دارای ابعاد ذهنی و عینی است و دو طرف اصلی دارد. یک طرف اعتماد میکند، طرف دیگر مورد اعتماد قرار میگیرد. این کنش طرف مقابل است که اعتماد را به نتیجه میرساند یا ناکام میسازد. به عبارت دیگر، اولاً طرف مورد اعتماد باید نسبت به تعهدی که در فرایند اعتماد قبول کرده، پایبند باشد، ثانیاً در کنار قبول تعهد، در مسیر اجرای تعهد گام برداشته و ثالثاً پیشینۀ حرفهای، تربیتی و تجربی فرد یا دستگاه اعتماد شده در تضعیف یا تقویت جریان اعتماد، اهمیت فوقالعاده دارد. از این منظر شاید کمتر موضوعی را بتوان سراغ گرفت که در چند دهه گذشته از عمر انقلاب اسلامی، همچون سیاست خارجی آمریکا بذر بیاعتمادی برای ملت ایران ایجاد نموده باشد. ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی شوروی خود را قدرتمندترین بازیگر دولتی نظام بینالملل میداند و در تمام مناطق جهان حضور دارد. از این جهت سیاست خارجی این کشور با دخالت و عدم مداخله در حوزه مسائل بین المللی، بیثباتی و بیاعتمادی بسیاری درجهان ایجاد نمودهاست. رصد سیاستهای دولت آمریکا از آغازین روزهای شکلگیری نظام اسلامی، نشانگر رفتاری اعتماد سوز وخصمانه در ابعاد پنهان و آشکار در قبال ایران بوده است. این رویکرد در طول دورههای مختلف تصدی جمهوریخواهان و یا دموکرات ها تفاوت چندانی نداشته و "خصومت و دشمنی" وجه غالب سیاست خارجی آمریکا بوده است. لذا این خصومت در حوزه مسائل داخلی، منطقهای و بین المللی با تهدیدآفرینی و دستاندازی به منافع ملی ایران بیاعتمادی دوچندانی در حافظه تاریخی ملت ایران به همراه داشته است.
لیکن پس از برجام، نوعی خوشبینی و اعتماد کاغذی در میان برخیها ایجاد شد که "برجام پایان دشمنی هاست". البته تحلیلها تا همین اندازه نبوده و برخی پا را فراتر گذاشته و عنوان میشد: "رفتار ما در نظام بین الملل هزینه ساز بوده و دشمنی با آمریکا توهم توطئه است"! دیری نپایید که سیاست خارجی دولت ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران، فضای بیاعتمادی و خصومتآمیز گستردهای را باز تولید نمود. آنها دشمنیها را یادآوری، اقدامات خصمانه را طرح و غیر قابل اعتماد بودن خود را نشان دادند. چرا که اعتماد فرصت ارزشمندی از قبیل منابع، اعتبار و موقعیتی است که بین اعتماد کننده و اعتماد شونده، مورد معامله قرار میگیرد. بعنوان مثال کسی که از شرکت مسافربری هوایی بلیط میخرد یا کسی که به وعده یک بانک در مورد پرداخت میزان مشخصی سود دل میبندد همگی نسبت به امنیت پرواز و یا سود مطمئن سهام خود اعتماد میکنند. از این رو در جریان اعتماد به اشخاص حقیقی یا تشکیلات حقوقی مانند یک نظام سیاسی جواز میدهیم تا از موقعیت یا منابعی که ما در اختیارش قرار میدهیم به صورت متعهدانه مراقبت نموده و در مسیر تعهد خویش اقدام نماید. اما نکته قابل تامل در مقطع کنونی این است که سیاست آمریکا بزرگترین چالش و مانع در اجرایی شدن تعهدات برجام است.
بر اساس توافق جامع هستهای و روند پذیرش برجام در ایران و آمریکا با همه نقدهای خاص خود؛ این توافق وارد مرحله اجرایی شد و هم اکنون قریب به 100 روز از آن گذشته است. در مرحله اجرا طبق توافق مذکور، ایران اقداماتی همچون کاهش تعداد سانتریفیوژها، کاهش میزان اورانیوم، تقلیل آب سنگین ذخیره شده و انجام برخی از تغییرات در مراکز هستهای و انتقال سیمان در قلب راکتور اراک را به طور کامل انجام داد؛ لیکن تا این لحظه تعهدات طرف مقابل به طور کامل انجام نشده که مهمترین آن لغو تحریمهای بانکی و ورود به داد وستد بانکی و بازرگانی است. آمریکا در هر فرصتی مترصد ایجاد مانع در مسیر رفع تحریم هاست و علیرغم تعهدات خود، ولی در صحنه عمل حرکتی در مسیر تعهدات برجام مشاهده نمیشود. به تعبیر مقام معظم رهبری: «روى کاغذ مینویسند که بروند بانکها با ایران معامله کنند -که این روى کاغذ است و ارزشى ندارد- امّا در عمل جورى در دل بانکها هراس مىاندازند که آنها نزدیک نیایند». درک برجام نشان داد که در صحنه واقعیت، آمریکا قابل اعتماد نبوده و پسابرجام به معنی پساتحریم نیست.تعهدات برجام و رفتارهای خصمانه آمریکا در پسابرجام دو روی سکهای را نشان داد که بی اعتمادی بعنوان کالای خریداری شده از این سیاستهاست و همین مسئله روشن ساخت که پایان دشمنی با آمریکا توهم برجامی است، نه اینکه دشمنی با آمریکا توهم توطئه است.
بر همین اساس گفتنی است که برای دستیابی به اعتماد، اقدامات کشورها در سطح نظام بین الملل و روابط فی مابین تعیین کننده اعتمادسازی و یا اعتمادسوزی میباشد. هرچه میزان عملکرد دولت ها در مسیر تنش و تعارض قرار گیرد، سنگ بنای اعتماد کاسته می شود و بالعکس. لذا اعتماد به دولت ایالات متحده آمریکا بر اساس معادلات موجود در روابط بین الملل امری عاقلانه نبوده و دولتمردان میبایست خصومت و تعارض که همواره در منطق سیاست خارجی آمریکا علیه ایران بوده بعنوان یک واقعیت در سیاستگذاری داخلی و خارجی مدنظر قرار دهند. به تعبیر مقام معظم رهبری " ما براى هر فعّالیّتى که انجام میدهیم، باید وجود این دشمن را مفروض بگیریم".
"صد بار گفتهام که به آمریکا نمیشود اعتماد کرد؛ حالا دارد کاملاً روشن میشود". این بخشی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است که در چهارشنبه هفته گذشته در جمع کارگران کشور بیان نمودند. کلید واژه «اعتماد» یکی از مفاهیم اساسی در ادبیات سیاسی و روابط بین الملل است که ناظر بر وضعیت خاص و پیچیده در نظام بین الملل بوده و از واژگان کاربردی در حوزه دیپلماسی میباشد. پروژه اعتماد دارای ابعاد ذهنی و عینی است و دو طرف اصلی دارد. یک طرف اعتماد میکند، طرف دیگر مورد اعتماد قرار میگیرد. این کنش طرف مقابل است که اعتماد را به نتیجه میرساند یا ناکام میسازد. به عبارت دیگر، اولاً طرف مورد اعتماد باید نسبت به تعهدی که در فرایند اعتماد قبول کرده، پایبند باشد، ثانیاً در کنار قبول تعهد، در مسیر اجرای تعهد گام برداشته و ثالثاً پیشینۀ حرفهای، تربیتی و تجربی فرد یا دستگاه اعتماد شده در تضعیف یا تقویت جریان اعتماد، اهمیت فوقالعاده دارد. از این منظر شاید کمتر موضوعی را بتوان سراغ گرفت که در چند دهه گذشته از عمر انقلاب اسلامی، همچون سیاست خارجی آمریکا بذر بیاعتمادی برای ملت ایران ایجاد نموده باشد. ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی شوروی خود را قدرتمندترین بازیگر دولتی نظام بینالملل میداند و در تمام مناطق جهان حضور دارد. از این جهت سیاست خارجی این کشور با دخالت و عدم مداخله در حوزه مسائل بین المللی، بیثباتی و بیاعتمادی بسیاری درجهان ایجاد نمودهاست. رصد سیاستهای دولت آمریکا از آغازین روزهای شکلگیری نظام اسلامی، نشانگر رفتاری اعتماد سوز وخصمانه در ابعاد پنهان و آشکار در قبال ایران بوده است. این رویکرد در طول دورههای مختلف تصدی جمهوریخواهان و یا دموکرات ها تفاوت چندانی نداشته و "خصومت و دشمنی" وجه غالب سیاست خارجی آمریکا بوده است. لذا این خصومت در حوزه مسائل داخلی، منطقهای و بین المللی با تهدیدآفرینی و دستاندازی به منافع ملی ایران بیاعتمادی دوچندانی در حافظه تاریخی ملت ایران به همراه داشته است.
لیکن پس از برجام، نوعی خوشبینی و اعتماد کاغذی در میان برخیها ایجاد شد که "برجام پایان دشمنی هاست". البته تحلیلها تا همین اندازه نبوده و برخی پا را فراتر گذاشته و عنوان میشد: "رفتار ما در نظام بین الملل هزینه ساز بوده و دشمنی با آمریکا توهم توطئه است"! دیری نپایید که سیاست خارجی دولت ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران، فضای بیاعتمادی و خصومتآمیز گستردهای را باز تولید نمود. آنها دشمنیها را یادآوری، اقدامات خصمانه را طرح و غیر قابل اعتماد بودن خود را نشان دادند. چرا که اعتماد فرصت ارزشمندی از قبیل منابع، اعتبار و موقعیتی است که بین اعتماد کننده و اعتماد شونده، مورد معامله قرار میگیرد. بعنوان مثال کسی که از شرکت مسافربری هوایی بلیط میخرد یا کسی که به وعده یک بانک در مورد پرداخت میزان مشخصی سود دل میبندد همگی نسبت به امنیت پرواز و یا سود مطمئن سهام خود اعتماد میکنند. از این رو در جریان اعتماد به اشخاص حقیقی یا تشکیلات حقوقی مانند یک نظام سیاسی جواز میدهیم تا از موقعیت یا منابعی که ما در اختیارش قرار میدهیم به صورت متعهدانه مراقبت نموده و در مسیر تعهد خویش اقدام نماید. اما نکته قابل تامل در مقطع کنونی این است که سیاست آمریکا بزرگترین چالش و مانع در اجرایی شدن تعهدات برجام است.
بر اساس توافق جامع هستهای و روند پذیرش برجام در ایران و آمریکا با همه نقدهای خاص خود؛ این توافق وارد مرحله اجرایی شد و هم اکنون قریب به 100 روز از آن گذشته است. در مرحله اجرا طبق توافق مذکور، ایران اقداماتی همچون کاهش تعداد سانتریفیوژها، کاهش میزان اورانیوم، تقلیل آب سنگین ذخیره شده و انجام برخی از تغییرات در مراکز هستهای و انتقال سیمان در قلب راکتور اراک را به طور کامل انجام داد؛ لیکن تا این لحظه تعهدات طرف مقابل به طور کامل انجام نشده که مهمترین آن لغو تحریمهای بانکی و ورود به داد وستد بانکی و بازرگانی است. آمریکا در هر فرصتی مترصد ایجاد مانع در مسیر رفع تحریم هاست و علیرغم تعهدات خود، ولی در صحنه عمل حرکتی در مسیر تعهدات برجام مشاهده نمیشود. به تعبیر مقام معظم رهبری: «روى کاغذ مینویسند که بروند بانکها با ایران معامله کنند -که این روى کاغذ است و ارزشى ندارد- امّا در عمل جورى در دل بانکها هراس مىاندازند که آنها نزدیک نیایند». درک برجام نشان داد که در صحنه واقعیت، آمریکا قابل اعتماد نبوده و پسابرجام به معنی پساتحریم نیست.تعهدات برجام و رفتارهای خصمانه آمریکا در پسابرجام دو روی سکهای را نشان داد که بی اعتمادی بعنوان کالای خریداری شده از این سیاستهاست و همین مسئله روشن ساخت که پایان دشمنی با آمریکا توهم برجامی است، نه اینکه دشمنی با آمریکا توهم توطئه است.
بر همین اساس گفتنی است که برای دستیابی به اعتماد، اقدامات کشورها در سطح نظام بین الملل و روابط فی مابین تعیین کننده اعتمادسازی و یا اعتمادسوزی میباشد. هرچه میزان عملکرد دولت ها در مسیر تنش و تعارض قرار گیرد، سنگ بنای اعتماد کاسته می شود و بالعکس. لذا اعتماد به دولت ایالات متحده آمریکا بر اساس معادلات موجود در روابط بین الملل امری عاقلانه نبوده و دولتمردان میبایست خصومت و تعارض که همواره در منطق سیاست خارجی آمریکا علیه ایران بوده بعنوان یک واقعیت در سیاستگذاری داخلی و خارجی مدنظر قرار دهند. به تعبیر مقام معظم رهبری " ما براى هر فعّالیّتى که انجام میدهیم، باید وجود این دشمن را مفروض بگیریم".