کد خبر 566875
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۶

آيا طنزي تلخ‌تر از اين سراغ داريد كه شمايان در حصار حصر، ردايي از مظلوميت بر ستمكاري خويش انداخته و قيافه طلبكار به خود گرفته‌ايد؟! به خدا كه آدمي اگر از اين غصه بميرد، ملامتي بر او نيست.

به گزارش مشرق، مسعود رضائی پژوهشگر و روزنامه نگار در یادداشتی به نامه کروبی پاسخ داد و نوشت:

جناب آقای کروبی
باسلام و احترام؛ نامه جنابعالی به آقای روحانی رئیس جمهوری را خواندم. براستی که زبان و قلم من عاجز از بیان عمق تأسف اینجانب از حصر جنابعالی و آقاي ميرحسين موسوي است؛ تأسفي عمیق كه از روز اعلام حصر همچون خوره‌ای به جانم افتاده و آن را فرسوده است. البته اين تأسف نه از آن بابت است که شما مستحق چنین مجازاتی نيستيد زيرا ظلم عظیمی که جنابانتان بر این کشور و نظام و انقلاب و مردم روا داشتید، بیکران است و حصر، کمترین و لطیف‌ترین مجازات برای چنین کبیره‌ای محسوب مي‌شود. تأسف من از اين بابت است که حصر چون حصاری امن شمايان را از پاسخگویی در قبال اعمال و کردار غیرمنطقی و غیرقانونی‌تان در ماجرای انتخابات ۸۸، مصون داشته است. آيا طنزي تلخ‌تر از اين سراغ داريد كه شمايان در حصار حصر، ردايي از مظلوميت بر ستمكاري خويش انداخته و قيافه طلبكار به خود گرفته‌ايد؟! به خدا كه آدمي اگر از اين غصه بميرد، ملامتي بر او نيست.

و اما زهي خوش اقبالي براي شما كه بي‌ترديد در شمار بزرگ‌ترین رانت‌خواران بعد از انقلاب هستيد و از رانت سياسي بادآورده‌اي كه در اختيارتان قرار گرفته كمال بهره را مي‌بريد و صدالبته بيش از شما، خوش به حال آناني است كه به نام شما از اين رانت به حد نهايت بهره‌مندند و يقيناً آرزو دارند هرچه بيشتر در اين حصر بمانيد تا آن‌ها بتوانند هرچه بيشتر آن را خرج خودشان كنند.

به هر تقدير، خوشحالم از اين كه انتشار نامه شما، زمينه و فرصتي فراهم آورد تا چند كلامي خطاب به جنابعالي بنويسم.

شما در نامه خود مطالب متنوعي را بيان كرده‌ايد مثل نحوه عملكرد رئيس دولت نهم و دهم، حيف و ميل اموال ملت، سرنوشت دكل نفتي، رد صلاحيت‌ها توسط شوراي نگهبان و دستگيري‌ و حبس عده‌اي در ماجراي انتخابات ۸۸ و غيره و غيره. همه آنچه از اين دست در آن نامه گفته‌ايد، موضوعاتي فرعي و متفرقه به حساب مي‌آيند كه به كرات توسط شخصيت‌هاي مختلف درباره آن‌ها بحث و جدل و مناظره و پرسش و پاسخ صورت گرفته است. سخن بنده درباره اين موضوعات نيست بلكه معطوف به طرح خواسته اصلي جنابعالي براي تشكيل دادگاه علني است تا «ادله خود مبني بر تقلب انتخابات رياست جمهوري ۸۴ و مهندسي انتخابات رياست جمهوري ۸۸» را بيان فرماييد.

البته در مورد ادعاي شما مبني بر وقوع تقلب در انتخابات سال ۸۴، آقاي خاتمي رئيس جمهور وقت و آقاي موسوي لاري وزير كشور كه مسئوليت مستقيم برگزاري آن را برعهده داشتند پاسخ جنابعالي را در همان وقت دادند. فراموش نكرده‌ايم كه آقاي خاتمي در اين باره اظهار داشتند انتخابات رياست جمهوري سال ۸۴ سالم‌ترين انتخابات بوده است و بدين ترتيب ادعاي جنابعالي را بكلي رد كردند. به هرحال اگر هم قرار بر پاسخگويي در اين زمينه باشد، همچنان آقاي خاتمي و آقاي موسوي لاري بايد بيشترين نقش را در اين پاسخگويي برعهده داشته باشند. هرچند از آنجا كه ادعاي شما در آن زمان موجب آشوب و بلوايي در كشور نشد و بلكه ماجراي خواب دو ساعته شما نيز به طنزي نمكين در آن ايام بدل گرديد، لذا ضرورتي براي بحث درباره آن وجود ندارد.

اصل حرف من با شما راجع به اصل حرف شما در انتخابات سال ۸۸ است. حتماً فراموش نكرده‌ايد كه شما و آقاي موسوي در آن برهه حساس با سرِ نيزه كردن كدام ادعا، آن آشوب و فتنه بزرگ را بر پا ساختيد؟ بحث من با شما بر سر همان ادعاست ولاغير.

آيا شمايان نبوديد كه فرياد برآورديد: آي مردم چه نشسته‌ايد كه «تقلب» شده است، آنچه در برگه‌هاي رأي نوشته‌ايد را به نام ديگري خوانده‌اند، آراي جعلي از پيش نوشته شده در صندوق‌ها انداخته‌اند، دست‌اندركاران انتخابات و صدا و سيما با يكديگر ساخته‌اند و با شعبده‌بازي نام ديگري را غير از برنده واقعي اعلام كرده‌‌اند؟ آيا شمايان نبوديد كه با تمام قدرت در بوق «تقلب» دميديد و به تحريك احساسات پرداختيد؟ و آيا بر اساس آنچه شمايان فرياد ‌كرديد نبود كه جمعي در خيابان‌ها به راه افتادند و با آه و حسرت شعار دادند كه «رأي من كو؟»

فرزند احمد!* حال چه شده است كه در نامه خود به رئيس جمهوري از «مهندسي انتخابات رياست جمهوري ۸۸» سخن به ميان مي‌آوري؟ آيا واقعاً فراموش كرده‌اي كه ادعاي اصلي شمايان در آن فتنه‌انگيزي چه بود؟ يا ما را نافهم انگاشته‌اي كه فرق ميان «تقلب» را با «مهندسي انتخابات» نمي‌دانيم؟ آيا هواداران شمايان از ياد برده‌اند كه آن روز با فرياد تقلب! تقلب! آن‌ها را به خيابان كشانديد؟ شك ندارم جايگزين كردن «مهندسي انتخابات» به جاي «تقلب»، صرفاً ناشي از اشتباه و فراموشي نيست بلكه يك تغيير و تحول گفتماني كاملاً آگاهانه براي جاخالي دادن از آن ادعاي اوليه است. پس مرد باش و بر همان ادعاي تقلب در سال ۸۸ بايست، فرزند احمد!

«تقلب» يعني تغيير نتيجه انتخابات از طريق دستكاري در صندوق‌ها مانند ريختن مخفيانه آراي جعلي داخل آن‌ها، اعلام نتايج جعلي در مورد آراي ريخته شده داخل صندوق‌ها، جعل ارقام و اعداد در فرم‌هاي انتخاباتي و خلاصه جعل و تغيير در هرآنچه به برگه‌هاي رأي و صندوق و اعلام نتيجه مربوط مي‌شود. بنابراين هنگامي كه بحث از تقلب مي‌شود، با موضوع و ادعايي كاملاً روشن و واضح مواجهيم و براي پي بردن به صحت و سقم اين ادعا نيز راهكارهاي معلوم و مشخص در قانون پيش‌بيني شده است مانند بازشماري آراي برخي صندوق‌هاي مورد اعتراض، بررسي مجدد فرم‌هاي انتخاباتي و امثالهم.

اما «مهندسي انتخابات»، مجموعه‌اي گسترده و متنوع از اقدامات قانوني و غيرقانوني را شامل مي‌شود كه به ادعاي يك طرف انتخابات از سوي طرف ديگر انتخابات در طول دوران منتهي به روز رأي‌گيري براي تأثيرگذاري بر فكر و نظر جامعه صورت گرفته است.

پرواضح است كه تفاوت ميان «تقلب» و «مهندسي انتخابات» بسيار زياد است طوري كه آن‌ها را بايد دو مقوله جدا از يكديگر به شمار آورد. مهم‌ترین تفاوت اين دو آن است كه ادعاي تقلب از طرق مشخص قانوني بسرعت و سهولت قابل بررسي و راستي‌آزمايي است چراكه مي‌توان با حضور نمايندگان كانديداهاي معترض، تعداد قابل قبولي از صندوق‌هاي مورد اعتراض بازشماري شوند و نيز تمامي فرم‌هاي مربوطه مورد بازنگري قرار گيرند و معلوم شود كه آيا اين صندوق‌ها و فرم‌ها دستكاري شده‌اند يا خير.

اما ادعاي مهندسي انتخابات، موضوعي است كه دو طرف ماجرا مي‌توانند تا قيام قيامت راجع به آن بحث و جدل كنند و سرآخر هم هيچيك قانع نشوند. مثلاً يكي مي‌گويد چرا در برخي مناطق سيب‌زميني پخش كرده‌ايد و طرف مقابل يا اساساً منكر مي‌شود و يا آن را كاري كاملاً قانوني و خيرخواهانه معرفي مي‌كند. يكي مي‌گويد چرا مطالبات كارمندان را قبل از عيد پرداخت كرده‌ايد و طرف ديگر مي‌گويد اگر دولت توانسته است اين مطالبات را با برنامه‌ريزي و تلاش مجدانه خود پرداخت كند بايد مورد تشويق و تقدير قرار گيرد و نه توبيخ و تنبيه و قس‌علي‌هذا تا ابد!

ملاحظه مي‌شود كه ادعاي تقلب، ادعايي است قابل نفي و اثبات به صورت روشن و واضح و ادعاي مهندسي انتخابات، ادعايي است غيرقابل نفي و اثبات به صورت روشن و واضح. به همين دليل است كه وقتي جنابعالي ادعاي اصلي خود يعني تقلب را به مهندسي انتخابات تغيير مي‌دهيد، در واقع از اصل مدعاي خود در آن موقع عقب نشسته‌ايد و اين نكته بسيار مهمي است.

پي بردن به علت اين تغيير موضع جنابعالي چندان هم مشكل نيست بخصوص اين كه در همان سال ۸۸ نيز چندان بر ادعاي تقلب پايدار نمانديد و بسرعت با جايگزين ساختن موضوعاتي ديگر، مانور روي آن‌ها را در دستور كار خود قرار داديد و آنقدر مشغول و سرگرم اين گردش و چرخش شديد كه حتي در مراسم ختم آدم زنده هم شركت كرديد، انگار نه انگار كه اصل موضوع چيز ديگري بوده است!

آري، جنابانتان در همان موقع هم ادعاي تقلب را صرفاً دستمايه كليد زدن آشوب و فتنه قرار داديد و بسرعت از آن گذشتيد. هرچه مسئولان و غيرمسئولان در بيانيه‌ها و پيغام‌ها و رفت و آمد‌ها اصرار و التماس كردند بر كسب موافقت شما براي بازشماري صندوق‌ها و بازبيني فرم‌ها، اعتنا نكرديد. تمام راه‌هاي قانوني را با حداكثر تساهل و تسامح پيش رويتان قرار دادند، پايتان را در كفش بي‌قانوني و خودسري كرديد كه ابطال انتخابات و بس.


معلوم است كه چرا آن موقع هم به راه‌هاي قانوني تن نداديد چون مي‌دانستيد قادر به اثبات «تقلب» نيستيد. به تعبير يكي از نمايندگان آقاي موسوي در ديدار با مقام معظم رهبري اگر صد بار هم صندوق‌ها بازشماري مي‌شد، تقلب اثبات نمي‌شد. دليلش هم واضح بود چون تقلبي صورت نگرفته بود. آنچه اتفاق افتاده بود اين بود كه شمايان رأي نياورده بوديد و اين برايتان قابل تحمل نبود كه نبود كه نبود! امان از دست اين هواي نفس!

البته جسارتاً جنابعالي كه در آن انتخابات محلي از اِعراب نداشتيد، يعني در ميان ۴۰ ميليون رأي، آراي اندك شما اصلاً به چشم نمي‌آمد كما اين كه سركار خانم رهنورد كه از سوي آقاي موسوي به عنوان روشنفكرترين بانوي ايراني به مردم اين سرزمين معرفي شد، در اظهارنظر معروف خود در گفتگو با بي‌بي‌سي، جنابعالي را به پشيزي هم حساب نكرد؛ آنجا كه گفت: «مردم لرستان داماد خود را رها نمي‌كنند كه به ديگري رأي بدهند»؛ انگار نه انگار كه جنابعالي هم در اين انتخابات حضور داشته‌ايد! ناگفته نماند كه ايشان با ارائه اين تحليل عميق و جامع! يك سؤال بزرگ را نيز در افكار عمومي به يادگار گذاشت و آن اينكه چطور در آذربايجان، مردم بايد به فرزندشان رأي ‌دهند اما در لرستان بدون اعتنا به فرزند، به دامادشان؟!

البته جنابعالي هم متقابلاً مي‌توانيد سخن ايشان را به پشيزي نگيريد چراكه تحليل و ديدگاهي مبتني بر پيوندهاي قومي و ايلي و عشيره‌اي و متعلق به عهد قجر است كه گويي در حال و هواي آن روزگاران باقي مانده و سر و كاري با تغيير و تحولات عميق اجتماعي، فرهنگي و سياسي در طول سال‌هاي بعد از آن عهد و دوران ندارد.

حال كه سخن به اينجا رسيد اجازه دهيد صريح و صادقانه عرض كنم كه در آن بحبوحه و بلبشو با تمام آن تلخكامي‌ها و ناملايمات، خوشم از يك چيز شما آمد و آن روحيه و اعتماد به نفس بالاي جنابعالي بود چراكه با همان اندك رأي، خود را شريك ديگ بزرگ آش انتخابات محسوب مي‌كرديد و سعي‌تان بر اين بود تا اگر در ميزان رأي، فاصله‌اي نوري با ديگران داريد، حداقل در معركه‌گرداني از قافله عقب نمانيد و بلكه ديگران را پشت سر بگذاريد. واقعاً كه احسنت! فرزند احمد!

به هرحال شد آنچه شد تا اين كه بعد از يك سال و هشت ماه بيانيه‌‌پراكني و اتها‌م‌زني و التهاب‌آفريني، درست زماني كه با فروكش كردن هيجانات و ته كشيدن توان اردوكشي شمايان، فضا بتدريج در حال آماده شدن براي پاسخگويي جنابانتان در شرايطي آرام‌تر و منطقي‌تر در محضر افكار عمومي بود، حصار امن حصر برايتان فراهم آمد و با كمال تأسف نشد آنچه مي‌بايست بشود.

اينك، گذشته‌ها گذشته است و بايد به آينده انديشيد. جنابعالي پيشنهاد كرده‌ايد كه محكمه‌اي قضايي فراهم آيد تا در آن به ارائه براهين و مدارك براي اثبات ادعاي خود مبني بر «مهندسي انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸» بپردازيد. من با اين پيشنهاد كاملاً مخالفم و پيشنهاد ديگري دارم.

اما قبل از بيان اين پيشنهاد، يك توضيح ضروري را عرض مي‌كنم: اگر جنابعالي در طول سال‌هاي بعد از انقلاب داراي چندين و چند پست و مسئوليت مهم و پرطمطراق بوده‌ايد، بنده به حول و قوه الهي در طول اين مدت صاحب هيچ پست و مقام و موقعيتي نبوده و نيستم و هيچكاره‌ام. طبعاً به دليل موقعيتي كه شما داشته‌ و داريد، چنانچه عطسه‌اي هم از جنابعالي صادر شود، هستند كساني كه صدايش را به آن سوي دنيا هم برسانند اما حرف و سخن بنده معلوم نيست تا سر همين كوچه هم برسد. با اين همه، پيشنهادم را مطرح مي‌كنم، هرچه بادا باد!

پيشنهاد من سه تفاوت اساسي با پيشنهاد شما دارد:
اول آن كه شامل جنابعالي و آقاي موسوي به صورت توأمان مي‌شود.

دوم آن كه دادگاه قضايي را به هيچ وجه محل و موقعيت مناسبي براي طرح و تشريح اين پرونده و موضوع خاص نمي‌دانم و معتقدم افكار عمومي بهترين محكمه و جايگاه براي بحث پيرامون آن و عرضه اسناد و مدارك و شواهد توسط هر يك از طرفين براي اثبات ادعاي خويش است.

و اما سوم اين كه «مهندسي انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸» را موضوع مورد بحث در محكمه افكار عمومي نمي‌دانم زيرا نه اين موضوع، حرف اصلي شمايان بلافاصله بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بود و نه آنان كه روز ۲۵ خرداد به خيابان آمدند اعتراضشان به اين مسأله بود و نه بحث راجع به اين موضوع با توجه به طول و عرض آن، به نتيجه مشخصي منتهي خواهد شد و لذا در صورت طرح چنين موضوعي، بايد آنقدر پيرامون آن بحث كنيم و بحث كنيم تا انشاءالله به ديدار حضرت ملك‌الموت نائل آييم. بنابراين براي آن كه در مدت زماني معقول بتوانيم به نتيجه‌اي مشخص برسيم، موضوع بحث بايد فقط و فقط و فقط همان «تقلب» به معناي دقيق كلمه باشد، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد!

راهكار اجرايي اين پيشنهاد نيز چندان پيچيده نيست. كافي است جنابعالي و آقاي موسوي تعهد بسپاريد كه در صورت برداشته شدن حصر، هيچ مصاحبه و بيانيه و اطلاعيه و سخنراني و حضور در مجامع و يا ملاقات جمعي و امثالهم براي بيان يكطرفه مطالبتان نخواهيد داشت و تمامي حرف‌ها و ادعاها و شعارهايتان راجع به موضوع «تقلب» در انتخابات سال ۸۸ را تنها در جلسات گفتگوي دو طرفه و مناظره حضوري يا كتبي مطرح خواهيد ساخت. در اين صورت مي‌توان بلافاصله پس از رفع حصر نسبت به اجراي اين كار اقدام نمود. در آن جلسات مختاريد با يكديگر و يا جداگانه به همراه وكلايتان و نيز كساني كه فكر مي‌كنيد مي‌توانند در اثبات ادعاي «تقلب» به شما كمك كنند حاضر شويد و به مصداق «بيار آنچه داري ز مردي و زور» به ارائه براهين و مستندات خود بپردازيد. آنگاه در پايان، اگر شمايان توانستيد ادعاي تقلب در انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸ را با مستندات دقيق و روشن به اثبات برسانيد، نظام بايد به خاطر ظلمي كه به شما و هوادارانتان شده است، عذرخواهي كند و مسئوليت تمامي وقايع بعد از انتخابات نيز برعهده اوست؛ و اما اگر قادر به اثبات چنين ادعايي نشديد، بايد به خاطر ظلمي كه به نظام و مردم كرديد عذرخواهي كنيد و مسئوليت تمامي وقايع بعد از انتخابات بر عهده شماست.
آرزويم اين است كه ايكاش، ايكاش، ايكاش اين حصار امن از گرداگرد شمايان برداشته مي‌شد تا فارغ از اين رانت سياسي و در شرايطي برابر، ناگزير از بحث و پاسخگويي مي‌شديد و آنگاه عيار ادعاي فتنه‌خيز شما نزد افكار عمومي آشكار مي‌شد.

بي‌صبرانه در انتظار آن روزم!
-----------------------------------------------------
*کروبی در بخشی از نامه در توصیف شخصیتی خود، خود را " فرزنداحمد" معرفی می کند