کد خبر 569360
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۲

منصور نظری شعری سروده است به بهانه اتفاقات اخیر خان طومان.

به گزارش مشرق، منصور نظری شعری سروده است به نام «قصۀِ گلگون شهیدان عشق» و آن را تقدیم کرده به شهدای سرافراز مدافع حرم نبوی در جمعه خونین خان طومان:

آمده پرپر به حلب لاله بَس – بغضِ گلو بسته رَهِ بر نفس

زندگی بی شهدا را عبث - کرب و بلا کرده چه دلها هوس

قاصدک آورده خبر از دمشق - قصۀِ گلگون شهیدانِ عشق

می‌رسد از شش‌جهت آوایِ شور – لشکر حق سوی حلب در عبور

بوی بلا می‌رسد از هر طرف – حال جهان‌ گشته پریشان چو دف

فتنۀِ اولاد سعودی به راه- کرده عَلمَ بیرق رنگ سیاه

دِرهم و دینار عرب کرده باز – بر سَرِ نِی رأس قمر را فراز

فتنۀِ شاهان حقیرِ عرب- کرده به پا کرب و بلا در حلب

حال غریبی به جهان داده دست – عالم هستی شده چون لوک مست

 محشر کبرا ز حلب تا دمشق- گشته به پا جنگ جهانی عشق

 این‌همه غوغا که به پا گشته باز - حال پریشانِ عراق و حجاز

غرقه‌به‌خونیِ نگاه دمشق- این‌همه را کشتۀِ در راه عشق

پیکر گلگونِ شهیدان به خاک - این‌همه دارد خبری تابناک

شورِ شکوه است به پا گشته باز- غلغله افکنده به شام و حجاز

خرمن بی‌تابی و آتشزنه - نغمۀِ نور است به هر ماذنه

در حلب و بصره و صنعا، دمشق - کرب و بلایی شده برپا به عشق

شور غریبی شده برپا به هست- گشته جهان مست زِ عطر الست

در خُمِ جان باده به جوش آمده – سینه لبالب زِ خروش آمده

بانگ انالحق رسد از دارها – غرقه‌به‌خون پیکر عمارها

می‌تپد از شیعه دلی پر ز داغ – مست فریبایی نرگس به باغ

حادثه در حادثه‌ها گُل کند – منتظرِ یار توکُل کند

گشته نشان‌ها ز پِیِ هم پدید - کام زمین تشنۀِ خونِ شهید

بیرق سرخ و سیه و زرد و سبز – حال جهان کرده برآشفته نبض

حالِ خراسان و حجاز و عراق – مژده که دارد خبری داغِ داغ

غیبت یار آمده از حد فزون- چشم همه منتظران غرقِ خون

شور ظهورانه جهان را فَرا – گشته به پا هر طرفی کربلا

 قوم شقایق نگران دمشق - حلقه‌زنان گِردِ حرم اهلِ عشق

 بهر دفاع از حرم یاس‌ها – قوم همه آمده عباس‌ها

تیغ دودم در کف و بیرق به دوش – حلقۀِ دربانی زینب به گوش

کِشته کران تا به کران صف به عشق - لشکر زهرا ز حلب تا دمشق

شام، دل‌آشوب و یمن بی‌قرار – بادیه تا بادیه چشم‌انتظار

قوم یمانی به یمن در قیام - تیغ دو دم کِشته برون از نیام

کرده علم بیرق حق را به دوش - مست و پریشان چو یمی پرخروش

بیرق خون‌بار یمانی فراز – غلغله‌ای گشته به پا در حجاز

نه‌فلک آشفته‌دل از شورِ عشق –مست ظهورانۀِ مستورِ عشق

آل سعود همه ضحاک‌ها – گَشته پدرخواندۀ ناپاک‌ها

شام و عراق آمده در فتنه بَند - گشته ز کین، زوزۀِ داعش بلند

آن جگر حمزه هزاران به دست - بیرق کین کرده علم آلِ پست

آلِ سعودیِ جگرخوارها – تشنه به خونِ دل عمارها

قوم به جنگ آمده الله را  - کِشته به دندان جگرِ ماه را

کینه کُند تا که مگر حق تلف - بار دگر خصم علی کشته صف

گشته به پا هلهلۀ انتقام - جنگ جهانی شده بر پا به شام

تا که کند یوسف زهرا قیام – گَشته کمان، قامت بیت‌الحرام

پیر خراسان به ولی عهدی‌اش - منتظر بانگ انالمهدی اش

دل ز خراسان شده لبریزِ نور – گشته علم بیرقِ سبزِ ظهور

منتظران دوخته بر در نگاه - حادثه‌ای را خبر آید ز راه

می‌رسد آری خبر این راه را – آمدنِ یوسفِ درگاه را

باد صبا مشک‌فشان می‌رسد - عاقبت از یار نشان می‌رسد

می‌رسد آن یوسفِ زهرا سرشت – تا که کُند عالم خاکی بهشت

عصر ظهور است و دل‌آشفته یار – تا به کجا طاقت و صبر و قرار

دشتِ حلب تشنه‌لبِ خون ماست – موسم یاریِ ولیِ خداست

 ای ز رخت نور ولایت جلی - رهبر ما، حضرت سید علی

معجزه کُن پیرِ خراسانِ عشق – فتحِ حلب را بنما چون دمشق

تیغ دو دم دِه به کفم حیدری – اذن جهادم بده پیغمبری

کرب و بلا گشته به پا در حلب –شیعه ز این غم شده جانش به لب

هرکه به‌حق شیعه بُوَد بر علی - بِشنود این بانگِ زِ مشرق جَلی

 می‌رسد از سمت حلب این نوا - از پسر فاطمه در کربلا:

این منم آن منتقم فاطمه - او که دهد کار جهان خاتمه

بی‌کس و بی‌یارم و تنها رها - گشته مرا کرب و بلایی به پا

این منم آن وارث پیغمبری - تیغ دو دم بسته به جنگاوری

گشته حلب کرب و بلا دیگری - کیست مرا تا که کند یاوری؟؟

کیست مرا تا که شود یار عشق ؟– فتح حلب آورد او چون دمشق

کَس به تجاوزگری اَهرمَن – می‌شود آیا به حلب یار من ؟

 یار مرا کو که کنم خواهش او ؟- پس بستاند حلب از داعش او

تا نستانم ز سعودی حلب - خون‌جگرم، خون‌جگر و جان به لب

فتح حلب کیست مرا تا کند - بندِ سعودی ز حلب وا کند

از دل او یک نفر آگاه نیست؟ - با پسر فاطمه همراه کیست؟

بی‌کس و بی‌یار و غریب است او – کِشته زِ غم‌ها به صلیب است او

خون‌جگر او از غم و دردِ حلب - جان‌عزیزش ز غم است او به لب

آه که پرپر شده یاران او – غرقه‌به‌خون کرده حلب را عدو

خاکِ حلب یکسره گلگون شده -  یوسف زهرا جگرش خون شده

کاش کسی یاریِ آقا کند – بَندِ حلب را ز دلش وا کند

کاش که این قوم شهادت‌طلب- پس بستاند ز سعودی حلب

کاش که فردا به تکی خون‌فشان – خاک حلب پس بستانیمشان

به امید ظهور حضرت یار
جمعه 17 اردیبهشت 1395