آمده پرپر به حلب لاله بَس – بغضِ گلو بسته رَهِ بر نفس
زندگی بی شهدا را عبث - کرب و بلا کرده چه دلها هوس
قاصدک آورده خبر از دمشق - قصۀِ گلگون شهیدانِ عشق
میرسد از ششجهت آوایِ شور – لشکر حق سوی حلب در عبور
بوی بلا میرسد از هر طرف – حال جهان گشته پریشان چو دف
فتنۀِ اولاد سعودی به راه- کرده عَلمَ بیرق رنگ سیاه
دِرهم و دینار عرب کرده باز – بر سَرِ نِی رأس قمر را فراز
فتنۀِ شاهان حقیرِ عرب- کرده به پا کرب و بلا در حلب
حال غریبی به جهان داده دست – عالم هستی شده چون لوک مست
محشر کبرا ز حلب تا دمشق- گشته به پا جنگ جهانی عشق
اینهمه غوغا که به پا گشته باز - حال پریشانِ عراق و حجاز
غرقهبهخونیِ نگاه دمشق- اینهمه را کشتۀِ در راه عشق
پیکر گلگونِ شهیدان به خاک - اینهمه دارد خبری تابناک
شورِ شکوه است به پا گشته باز- غلغله افکنده به شام و حجاز
خرمن بیتابی و آتشزنه - نغمۀِ نور است به هر ماذنه
در حلب و بصره و صنعا، دمشق - کرب و بلایی شده برپا به عشق
شور غریبی شده برپا به هست- گشته جهان مست زِ عطر الست
در خُمِ جان باده به جوش آمده – سینه لبالب زِ خروش آمده
بانگ انالحق رسد از دارها – غرقهبهخون پیکر عمارها
میتپد از شیعه دلی پر ز داغ – مست فریبایی نرگس به باغ
حادثه در حادثهها گُل کند – منتظرِ یار توکُل کند
گشته نشانها ز پِیِ هم پدید - کام زمین تشنۀِ خونِ شهید
بیرق سرخ و سیه و زرد و سبز – حال جهان کرده برآشفته نبض
حالِ خراسان و حجاز و عراق – مژده که دارد خبری داغِ داغ
غیبت یار آمده از حد فزون- چشم همه منتظران غرقِ خون
شور ظهورانه جهان را فَرا – گشته به پا هر طرفی کربلا
قوم شقایق نگران دمشق - حلقهزنان گِردِ حرم اهلِ عشق
بهر دفاع از حرم یاسها – قوم همه آمده عباسها
تیغ دودم در کف و بیرق به دوش – حلقۀِ دربانی زینب به گوش
کِشته کران تا به کران صف به عشق - لشکر زهرا ز حلب تا دمشق
شام، دلآشوب و یمن بیقرار – بادیه تا بادیه چشمانتظار
قوم یمانی به یمن در قیام - تیغ دو دم کِشته برون از نیام
کرده علم بیرق حق را به دوش - مست و پریشان چو یمی پرخروش
بیرق خونبار یمانی فراز – غلغلهای گشته به پا در حجاز
نهفلک آشفتهدل از شورِ عشق –مست ظهورانۀِ مستورِ عشق
آل سعود همه ضحاکها – گَشته پدرخواندۀ ناپاکها
شام و عراق آمده در فتنه بَند - گشته ز کین، زوزۀِ داعش بلند
آن جگر حمزه هزاران به دست - بیرق کین کرده علم آلِ پست
آلِ سعودیِ جگرخوارها – تشنه به خونِ دل عمارها
قوم به جنگ آمده الله را - کِشته به دندان جگرِ ماه را
کینه کُند تا که مگر حق تلف - بار دگر خصم علی کشته صف
گشته به پا هلهلۀ انتقام - جنگ جهانی شده بر پا به شام
تا که کند یوسف زهرا قیام – گَشته کمان، قامت بیتالحرام
پیر خراسان به ولی عهدیاش - منتظر بانگ انالمهدی اش
دل ز خراسان شده لبریزِ نور – گشته علم بیرقِ سبزِ ظهور
منتظران دوخته بر در نگاه - حادثهای را خبر آید ز راه
میرسد آری خبر این راه را – آمدنِ یوسفِ درگاه را
باد صبا مشکفشان میرسد - عاقبت از یار نشان میرسد
میرسد آن یوسفِ زهرا سرشت – تا که کُند عالم خاکی بهشت
عصر ظهور است و دلآشفته یار – تا به کجا طاقت و صبر و قرار
دشتِ حلب تشنهلبِ خون ماست – موسم یاریِ ولیِ خداست
ای ز رخت نور ولایت جلی - رهبر ما، حضرت سید علی
معجزه کُن پیرِ خراسانِ عشق – فتحِ حلب را بنما چون دمشق
تیغ دو دم دِه به کفم حیدری – اذن جهادم بده پیغمبری
کرب و بلا گشته به پا در حلب –شیعه ز این غم شده جانش به لب
هرکه بهحق شیعه بُوَد بر علی - بِشنود این بانگِ زِ مشرق جَلی
میرسد از سمت حلب این نوا - از پسر فاطمه در کربلا:
این منم آن منتقم فاطمه - او که دهد کار جهان خاتمه
بیکس و بییارم و تنها رها - گشته مرا کرب و بلایی به پا
این منم آن وارث پیغمبری - تیغ دو دم بسته به جنگاوری
گشته حلب کرب و بلا دیگری - کیست مرا تا که کند یاوری؟؟
کیست مرا تا که شود یار عشق ؟– فتح حلب آورد او چون دمشق
کَس به تجاوزگری اَهرمَن – میشود آیا به حلب یار من ؟
یار مرا کو که کنم خواهش او ؟- پس بستاند حلب از داعش او
تا نستانم ز سعودی حلب - خونجگرم، خونجگر و جان به لب
فتح حلب کیست مرا تا کند - بندِ سعودی ز حلب وا کند
از دل او یک نفر آگاه نیست؟ - با پسر فاطمه همراه کیست؟
بیکس و بییار و غریب است او – کِشته زِ غمها به صلیب است او
خونجگر او از غم و دردِ حلب - جانعزیزش ز غم است او به لب
آه که پرپر شده یاران او – غرقهبهخون کرده حلب را عدو
خاکِ حلب یکسره گلگون شده - یوسف زهرا جگرش خون شده
کاش کسی یاریِ آقا کند – بَندِ حلب را ز دلش وا کند
کاش که این قوم شهادتطلب- پس بستاند ز سعودی حلب
کاش که فردا به تکی خونفشان – خاک حلب پس بستانیمشان
به امید ظهور حضرت یار
جمعه 17 اردیبهشت 1395