فهیمه اکبری همسر اولین شهید مدافع حرم محرم ترک در این برنامه با اشاره به چگونگی آشنایی خود با شهید ترک گفت: ازدواج کاملا سنتی داشتیم خرداد سال 82 از طریق هیئتی که ایشان در آن فعالیت داشت با خانوادهاش آشنا شدیم که به اتفاق خانواده بعد از ماه صفر به خواستگاری آمدند و چون معیارهایی که از همسر آینده داشتم را در ایشان دیدم، خیلی زود جواب دادم و قبول کردم.
**همه معیارهایم را در شهید ترک دیدم
وی درباره معیارهای ازدواجش با شهید ترک توضیح داد: ایشان یک صداقتی در گفتارشان داشتند و فوق العاده با ایمان بودند موقعی که صحبت کردند فکر کردم همه معیارها را دارند، از آنجا که دوست داشتم همسرم نظامی باشد و لباس پاسداری به تن کند برای پاسخ دادن درنگ نکردم.
اکبری به شوخ طبعی و ارتباط خوب شهید ترک با دیگران اشاره کرد و گفت: ایشان خیلی بشاش بود و زود با دیگران ارتباط برقرار میکرد. اهل بگو و بخند بود ساعتی که در خانه حضور داشت همه وقتش را با بچهها میگذراند و با آنها بازی میکرد و بچهها را بیرون میبرد.
فاطمه دختر شهید محرم ترک نیز گفت: پدرم مرد بسیار خوبی بود شوخی زیاد میکرد. یک خاطره ای که از ایشان دارم و درس گرفتم این بود که در سفر به سودان از آنجا که این کشور مردم فقیری دارد وقت برگشت پدرم همه وسایلی که داشتیم را توی جعبه ریخت و به مردم چادرنشین داد.
هدی کمالیان همسر شهید مدافع حرم علی اصغر شیردل دیگر مهمان برنامه خندوانه بود که از نحوه آشناییش با شهید اینگونه روایت کرد: ما در سال 83 باهم آشنا شدیم و سال 84 ازدواج کردیم، معرفمان یکی از فامیلهای من بود که قبلا مستاجر پدر و مادر همسرم بودند. از ایشان خواسته بودند دختری معرفی کند که من را معرفی کردند. تقریبا تا زمان عقد شش ماه طول کشید تا جواب مثبت دادیم یک چند باری به خواستگاری آمدند اما جوابمان منفی بود حتی یک بار خودشان بی خبر به دانشگاه آمدند تا با من صحبت کنند و با پافشاری جواب مثبت گرفتند. البته حرفهای ایشان به دلم نشسته بود و به دلایل معدودی مخالفت داشتم.
وی در خصوص اخلاقیات شهید شیردل گفت: بسیار شوخ طبع و در خانه اهل شوخی بود ایشان یکی از طرفدارهای برنامه خندوانه بودند و علاقه زیادی به این برنامه داشتند و دنبال میکرد و حتی برای برنامه پیام فرستادند. میگفتند یعنی پیام من خوانده میشود؟
** دلش می خواست کل دنیا را بگردد
کمالیان ادامه داد: به مسافرت بسیار علاقه داشت. مسافرت که میرفتیم میگفت دلم میخواهد به شما خوش بگذرد نمیخواهم کاری انجام بدهید. میگفت تا زمان بازنشستگی همه ایران را بگردیم و بعد از بازنشستگی خارج از کشور را ببینیم. در این سالها تقریبا تمام شهرهای ایران را رفتیم. ماه عسلمان را با زیارت حرم امام رضا(ع) در مشهد آغاز کردیم و قرار گذاشتیم هر شهری که میرویم یک یادگاری بخریم که اولین یادگاری تابلویی بود که از مشهد خریدیم.
همسر شهید محرم ترک نیز درباره آخرین دیدارش با شهید گفت: 14 دی ماه عازم سوریه بود. از صبح اشتیاق خاصی در وجودش دیدم. این بار رفتنش تفاوت داشت و مثل همیشه نبود. از همه لحاظ خودش را آماده کرده بود. بسیار مطالعه میکرد. ظهر باهم دنبال فاطمه رفتیم گفت دوست دارم امروز جلوی در مدرسه دنبالش برویم. ان موقع فاطمه کلاس اول بود هر روز صبح وقت میگذاشت و خودش فاطمه را با ماشین میرساند. رفتیم دنبال فاطمه قرار بود ظهر ناهار منزل پدر و مادر ایشان باشیم تا از خانواده خداحافظی کند. فاطمه وقتی ساک و لباس پدرش را دید شروع کرد به گریه کردن، به پدرش خواهش میکرد که این بار نرود. محرم نیز میگفت تا شما اولین کارنامه را بگیری من برمیگردم. سعی میکرد دلیل رفتنش را توضیح دهد. قبلا گفته بود بچههای هم سن و سال شما در سوریه مورد اهانت قرار گرفتند. بابا میرود که به این بچهها کمک کند. واقعه کربلا را تعریف کرده بود و گفته بود حالا حرمهای حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) در خطر است.
وی ادامه داد: آن روز ناهار خدمت پدرو مادر ایشان بودیم. چون تاکید داشت پدر و مادرش رضایت داشته باشند. آنها هم متوجه تغییرات ایشان شدند و مدام میگفتند مراقب خودت باش. اقا محرم هم جواب میداد که نگران نباشید چیزی نمیشود. من و فاطمه و محمدحسین را خانه مادرم گذاشتند و به درخواست خودشان تا فرودگاه ایشان را همراهی نکردیم چون ماموریتهای قبلی لحظه رفتنشان را که میدیدم تا مدتها بی قرار بودم. من یک مقدار حس میکردم شاید برای بار آخر باشد که ایشان را میبینم. تا قبل از اینکه سوار ماشین شود همراهیش کردم که گفتند برو داخل سعی میکنم در اولین فرصت تماس بگیرم. ساعت 5 بعد از ظهر خداحافظی کردند و ساعت 7 پرواز داشتند. دو هفته بعد هم شهید شدند.
** شهدا نوع مرگشان را خودشان انتخاب کردند
همسر شهید علی اصغر شیردل نیز از آخرین دیدارش با شهید اینگونه گفت: 13 فروردین 94 به سوریه اعزام شد. همه در این روز مشغول برنامه ریزی برای بیرون رفتن بودند. از آنجا که بسیار به مسافرت علاقه داشت هر سال عید جایی میرفتیم اما امسال به خاطر اینکه هر لحظه امکان اعزام بود جایی نرفتیم ولی تمام جاهای دیدنیهای تهران را رفتیم. احساس میکردم اگر برود دیگر برنمیگردد. تمام رفتارهایش عوض شده بود. قبل از رفتن با من راجع به خیلی چیزها صحبت کرد و میگفت بیا باهم پیاده روی کنیم. آخرین روز بعد از نماز صبح شروع کرد به نوشتن وصیت نامه، اولین بارش نبود با این وجود میگفت میخواهم وصیت بنویسم.
چون قبلا چند بار این کار را کرده بود عادت داشتم و تعجب نکردم ولی این بار نوشتنش خیلی طول کشید، گفتم چرا اینقدر می نویسی؟ مگر میخواهی کجا بروی؟ دید نگران شدم گفت این را مینویسم که تا ده سال دیگر بماند. خانواده پدرش ناهار منزل ما بودند و خودش ساعت 3 عازم فرودگاه شد. همه با هم ایشان را راهی فرودگاه کردیم. داخل فرودگاه که شدیم دلم لرزید. من و مادرش کمی گریه کردیم، نگاه کرد و گفت: برای چه گریه میکنی مگر چیزی شده؟ گفتم: نه. احساس کرد ناراحت شدم گفت اصلا گریه نکن نگاهی کردم و آرام شدم. همیشه میگفت دعا کن شهید شوم. شهدا نوع مرگشان را قشنگ انتخاب کردند و خودشان خواستند و به مقام شهادت رسیدند.
همسر شهید محرم ترک همچنین عنوان کرد: مردم قدر آرامش و امنیتی که در کشور است را بدانند و انشالله رهروان خوبی برای شهدا باشیم.
همسر شهید شیردل نیز در پایان خطاب به همسرش گفت: شما راه قشنگی را انتخاب کردید که هرکسی شجاعتش را ندارد. من و همه همسران شهدای مدافع تلاش میکنیم ادامه دهنده راه شما باشیم.
در انتهای برنامه به رسم یادبود هدایایی به خانواده شهدا اهدا شد.