جان کری در سخنرانی خود در مجمع (دانشگاه) آکسفورد گفت: از استقبال سخاوتمندانه و گرم شما در این تالار متشکرم؛ حضور در اینجا برای من افتخار بزرگی است. خانم کاترین اشتون، از کار فوق العاده شما تشکر می کنم که در طول چند سال به شکل دهی و همچنین حرکت ما در مسیر (دستیابی به) توافق هسته ای ایران کمک کردید. گمان کنم همه افراد حاضر در اینجا نیز مانند من از زحمات شما به عنوان نماینده عالی رتبه (اتحادیه اروپا) تشکر و قدردانی می کنند.
جان کری افزود: همه شما را به «متیو بارزان» سفیر آمریکا در انگلیس که اینجا نشسته است، معرفی می کنم. پیش از اینکه سخنرانی خود را آغاز کنم، دوست دارم تشکر ویژه ای از «جان فاینر» رئیس دفترم داشته باشم که احتمالاً اکنون به علت این کارم احساس بدبختی می کند! او مدیریت سیاست و برنامه ریزی را در وزارت امور خارجه آمریکا بر عهده دارد.
وزیر امور خارجه آمریکا گفت به همه شما اعضای مجمع آکسفورد باید بگویم واقعاً از ایستادن پشت این تریبون خرسندم. من قبلاً افتخار ریاست مجمع سیاسی دانشگاه ییِل(Yale) را بر عهده داشتم که از مجمع دانشگاه آکسفورد الگو گرفته است. این موهبت بزرگی است که اینجا باشم و در محلی بایستم که قبلاً بسیاری سخنران های بزرگ و سرشناس مانند رابرت کندی، وینستون چرچیل و مادر ترزا ایستاده اند.
اینجا مرا به یاد دوران تحصیلات دانشگاهی خودم در ییل می اندازد. شاید به این علت که محوطه دانشگاه ییل به گونهای طراحی شده بود که تا حد امکان به (دانشگاه) آکسفورد شباهت داشته باشد. با وجود این، نیازی به گفتن نیست که دانشگاه و مجمع آکسفورد اصالت دارند. من نیز خرسندم که اینجا حضور دارم، زیرا ما در برهه ای بسیار حساس با یکدیگر دیدار می کنیم.
اجازه دهید لحظه ای درنگ کنم و بیشتر درباره این برهه توضیح دهم: هفتاد و پنج سال پیش، یک شب بیش از پانصد هواپیمای جنگی آلمان نازی یکی از ویران کننده ترین حملات هواییِ جنگ جهانی دوم را راه انداختند. بمب ها بر سر مناطق مسکونی شهر لندن، از جمله آپارتمانی که مادربزرگ من آن زمان در آنجا زندگی می کرد، فرود آمد. انفجارها، کلیسای وست مینستر و پارلمان انگلیس را لرزاند و یکی از باشکوه ترین سقف های دنیا یا همان طاق کاخ وست مینستر را سوراخ کرد. در آن زمان، رایش سوم تقریباً همه اروپا را کنترل می کرد.
وی افزود: به نظر می رسید انگلیس و نیروهای مهاجر که اینجا گردهم آمده بودند، به تنهایی در برابر بزرگترین نیروی شیطانی دنیا ایستاده اند. با وجود این، انگلیس ایستادگی و مبارزه کرد. اندکی پس از حمله هوایی آلمان نازی، «ارنست بِوین» وزیر کار وقت انگلیس اعلام کرد اندازه و ظرفیت بمب افکن های ما بیشتر می شود و علم ما (در این زمینه) سریعتر از آنها (آلمانی ها) توسعه پیدا می کند؛ به یاوه گویان توجه نکنید، ما پیروز خواهیم شد. بدون شک نیز ما پیروز شدیم.
وزیر امور خارجه آمریکا گفت همه ما می دانیم شادی روز پیروزی جنگ جهانی دوم که چند روز پیش سالروز آن را جشن گرفتیم، فوراً تحت الشعاع اختلافات تازه در اروپا قرار گرفت؛ به تعبیر وینستون چرچیل، پرده ای آهنین فرود آمد که آزاد را از غیر آزاد و هم پیمانان ناتو را از شوروی تفکیک کرد. این، جهانی دو قطبی بود که نسل من در آن بزرگ شد. زمانی که پدرم جزء نظامیان آمریکایی اعزام شده به خارج بود، خانواده ما به شهر برلین نقل مکان کرد و من تنش های بین آلمان شرقی و غربی را در دوران کودکی لمس کردم. بعداً نیز زمانی که بحران موشکی کوبا رخ داد، من هجده سال داشتم و دانشجوی سال اول در دانشگاه ییل بودم. زمانی که جان اف کندی رئیس جمهور اسبق آمریکا ترور شد نیز نوزده سال داشتم. در بیست و دو سالگی به نیروی دریایی ارتش پیوستم و در بیست و سه سالگی برای نخستین بار به (جنگ) ویتنام اعزام شدم.
زمانی که دیوار برلین در سال 1989 میلادی فروریخت، من چهل ساله و نماینده مجلس سنای آمریکا بودم. جهان بینی من در آن سالها را تا حد زیادی جنگ سرد شکل داد. در آن زمان، چالش ها و نحوه رسیدگی به آنها کاملاً روشن بود. آن زمان عمده نیروهای شکل دهنده دنیای ما، حاکمان کشورهای شناخته شده بودند. آن زمان در جنگ با دشمن و ارتشی مبارزه می کردیم که یونیفورم به تن داشت و در مقابل دولتی پاسخگو بود. ما می توانستیم روی نقشه دنیا، تک تک کشورها را اعم از دوست، دشمن و غیرمتعهدها مشخص کنیم. مرزهای بین آزادی و استبداد نیز درست به اندازه رنگ کشورها روی نقشه مشخص بود. امروز دنیایی که پیش روی ما و شما قرار دارد، به مراتب پیچیده تر است.
هنری کسینجر، کتاب فوق العاده ای به نام «دیپلماسی» دارد، اما خود او چند ماه پیش به من گفت امروز، اوضاع به مراتب پیچیده تر و متفاوت است. این روزها، بازیگران غیردولتی برای رسیدن به قدرت و اعمال نفوذ، با دولتها رقابت می کنند. این کلیشه که فناوری (کشورهای) دنیا را به هم نزدیک می کند، در دنیای پر از افراط و درگیری به واقعیت تلخی تبدیل شده است. تصاویر دلخراش و دروغ های آشکار، در یک لحظه، همه دنیا را دور میزند. جنگجویانی که تشخیص آنها از شهروندان عادی دشوار است، با تسلیحات الکترونیکی به میدان جنگ آمدهاند.
گرچه دنیا بیش از هر زمان دیگری رفاه دارد، تبعیض تقریباً در هر کشوری افزایش یافته است و به بیثباتی دامن میزند. دولتهای ضعیف و فاسد به ایجاد شمار فزاینده ای از کشورهای منحط منجر شده است که فرصتهای اقتصادی و امید به آینده را از اکثر شهروندانشان سلب میکنند. تغییر آب و هوایی نیز چالش متفاوتی است که هم اینک بر زندگی روزمره ما اثر میگذارد و یاد آور این است که اگر تغییر رویه ندهیم، چه فاجعهای در انتظار سراسر کره زمین است. همه اینها به قدری پیچیده است که برخی آدم ها ترجیح می دهند (آن را نادیده بگیرند) به تخت خواب بازگردند، ملحفهها را روی سرشان بکشند و آرزو کنند همه چیز ناپدید شود! اما دوستان، با این شیوه نمی توان هیچ مشکلی را به جزء خماری حل کرد.
جان کری افزود در اوج فشار وقایع روزمره، مهم است یک گام به عقب برداریم و آنچه پیش رویمان قرار دارد به طور کامل بررسی کنیم. من از زمان پذیرفتن این شغل (وزارت امور خارجه آمریکا) دو هزار و سیصد ساعت یا نود و شش روز کامل را داخل هواپیما سپری کرده ام. در طول همه این پروازها، آدم فرصت دارد که بنشیند و فکر کند. روزانه حدود ده ها مسئله روی میز کار من قرار میگیرد و آنها را بررسی میکنم، اما سه تا از آنها به شکل در هم تنیده و در عین حال مجزا، چالشهایِ یک نسل هستند. این سه چالش نیز مستلزم اقدام فوری و یکپارچه جامعه بین المللی است، زیرا یک کشور به تنهایی نمیتواند آنها را حل کند. حل و فصل هر یک از این چالش ها نیز نه به چند سال، بلکه به ده ها سال همکاری بین المللی نیاز دارد.
وی اضافه کرد: نخستین این چالشها که این روزها بیشترین عناوین خبری را در اروپا و به دنیا اختصاص داده است، لزوم مقابله و غلبه بر نیروهایی است که میکوشند افراطیگری بنیادگرا را به همه ما تحمیل کنند.
حتی یک کشور هم پیدا نمیشود که از خشونت شرارت بار و کوردلانه گروههایی مانند داعش، القاعده، الشباب، بوکوحرام و سایر گروه های مشابه در غرب آفریقا و شبه قاره عرب، حمایت کند. در واقع، مخالفت با این تروریستها است که مردم و دولت ها را در هر منطقهای گردهم آورده است. دقیقاً باید همین طور نیز باشد، زیرا این اوباش نمونه زنده و آشکارِ شرارت هستند؛ منظورم همان شرارتی است که انگلیس در زمان جنگ جهانی دوم به سختی با آن مبارزه کرد. بگذارید این را یادآور شوم که جرایم این افراد تنها سرقت و ویرانگری نیست. آنها قاچاقچیانی هستند که میراث فرهنگی را نابود میکنند. به مدارس حمله میکنند، معلمان را سلاخی میکنند، خبرنگاران را میکشند؛ پسران جوان را میربایند و از آنها قاتل میسازند. آنها دختران وحشت زده را در بازارهای برده فروشی زمانه ما به حراج میگذارند.
این رویه معمولِ داعش است. آنها از وحشیگری، نظام دیوان سالار (بروکراسی) ساختهاند و به شکل نظام یافته مسیحیان، ایزدی ها و دیگران به علت زادگاه، هویت یا باورهایشان قتل عام میکنند. به اعتقاد من، اینگونه حکومت وحشت در سطح نسل کشی است.
بنابراین، ما در کنار یکدیگر باید داعش، گروه های وابسته و مقلدان آن را شکست دهیم. شاید تعجب کنید، اما همه شواهد نشان میدهد ما دقیقاً در مسیر انجام همین کار قرار داریم. ائتلاف بین المللی ضد داعش هم اکنون شصت و شش عضو دارد. اعضای این ائتلاف از تک تک گوشههای دنیا نیز در جنبههای مختلف نبرد شرکت دارند؛ این باعث شده است مسئولیت ها و اثرگذاری در ائتلاف تقسیم شود.