به گزارش مشرق، وقتی قهوه خانه فرات به استخری از خون جوانان عراقی تبدیل شد، وقتی سالن کوچک تزیین شده هواداران عراقی رئال مادرید آتش گرفت، صادق آخرین نفسهایش را تجربه میکرد و دمهایی که به امید تبدیل شدن به بازدم شجاعانه وارد ریههای سوخته او میشدند.
ماهر عبدالکریم بالای سرش ایستاد، او هنوز زنده بود، مردان مسلح در هیاهوی خود، ماهر را از قلم انداخته بودند، او هنوز بود و بالای سر صادق، همسایه قدیمی گریه میکرد.
14 رفیق ماهر کشته شده بودند و او در میان خونهای لخته شده و بوی عفن جهالت و کینه و جنگهای فرقه ای سرزمین نفرین شدهاش، چارهای نداشت جز این که با صدای بلند گریه کند، در قبیله او مردها گریه نمیکنند و این اولین باری بود که ماهر فرصت گریستن با صدای بلند پیدا کرده بود، چیزی شبیه فریاد زدن بر سر چیزی، بر سر عدالت، بر سر هستی.
وقتی پای خون و جنگ و عقیده و وطن در میان باشد، طنزی کراهتبار است اگر از عشقت به رئال مادرید سخن بگویی، پوستر زیدان را با قیمتی چند برابر قیمت اصلی از مرزهای اقلیم کردستان خریداری کنی و جانت را کف دستت بگذاری و آن را از میان کوچههای مرگ، به محل جشن هواداران عراقی رئال مادرید برسانی. تو اگر اینچنین باشی، ذاتا مقصر، مجرم و مستحق مجازاتی و آنها البته مجازات شدند و در خون خود غلطیدند تا دیگر از این اشتباهها نکنند، مرد باشند و آبروی مردها را نبرند.
باشگاه رئال مادرید در فینال لیگ قهرمانان اروپا به یاد 14 هوادار در خون غلطیده خود، تلاش میکند به قهرمانی رسیده و آن را به هواداران عراقی تقدیم کند. ماهر عبدالکریم اما میهمان ویژه فلورنتینو پرس، مدیرعامل باشگاه رئال مادرید خواهد بود، اگر مقدمات سفر او به مادرید مهیا شود.