از ديدگاه مردمشناسان، روانشناسان و ديگر صاحبنظران اين حوزه استفاده بيحد و حصر از فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي نظير تلگرام، اينستاگرام، فيسبوك و... علاوه بر آسيبهاي فردي (مثل تلف شدن زمان، ضعيف شدن چشم، خسته شدن اعصاب و مخاطرات ديگر)، ضررهاي جبرانناپذير اجتماعي ديگري نيز در پي خواهد داشت كه شايد نتوان آن را حتي دهها سال بعد ترميم كرد.
در اين وانفسا كساني هستند كه از دنياي مبهم مجازي نهايت سوءاستفاده را ميبرند، از كپي و پيست كردن (چسباندن) هر مطلب ناموثق گرفته تا جذب مخاطب و تبليغات عجيب و غريب از طريق ارائه زندگي شخصي فوتباليستها يا بازيگران.
بدون شك دنبال كردن اخبار، رويدادها و لحظه به لحظه رصد آنها چيز بد، نادرست و غلطي نيست، بلكه اين مسئله موهبت و قدرتي در دست انسان براي اطلاعرساني و تسهيل و تسريع آن است اما بايد اذعان داشت كه برخي نيز از اين مزيت در جهت عكس استفاده ميكنند و شرايط را براي ديگر مصرفكنندگان ناامن و پرمخاطره ميسازند.
براي رسيدن به قله بايد از بسياري از موانع عبور كرد، سرما را تحمل و دشواري راه را به جان خريد. البته از بلاياي پيش رو نبايد فراري بود و احتمالاً خسارتهاي جاني، مالي و روحي را بايد در نظر داشت تا به آن قله رسيد و زيباييهاي منظره پيش رو را از آنجا رصد كرد و از چشمانداز رو به رو لذت برد. ما بايد قبول كنيم كه كشورهاي در حال توسعه در حال گذر از تنگهاي هستند كه ناگزيرند برخي آسيبها را بپذيرند تا بدين واسطه به درگاهي وصل شوند كه ميتواند آنها را در پيشرفت و ايجاد آرامش و آسايش كمك كند. پس ميتوان نتيجه گرفت كه نبايد از شرايط فعلي در فضاي مجازي هراس داشت يا ترسيد و صورت مسئله را پاك كرد بلكه بايد راهحل كاهش و رفع آسيبها را پيدا كرد.
فضاي مجازي، فضاي خطرناكي نيست، چيزي كه خطرناك است نداشتن تحليل و تبيين افراد در مقابله با مسائل است و اين همان چيزي است كه دولتها را نگران كرده است. البته سياستمداران همچنان كه از اين امر نگران هستند شايد به همان اندازه خودشان از آن وسيله براي اقناع شرايط خود براي قشر مردم و توجيه اعمالشان استفاده ميكنند. پس همزمان كه يك وسيله سم است به همان اندازه نيز در دست سياستمداران، ابزاري براي تبليغات و جهتگيري فكري يا جريانسازي آن است. هدف شبكههاي اجتماعي يا فضاي مجازي به اشتراكگذاري چيزي است كه يا به نفع قشري است يا به ضرر قشر ديگر. در اين ميان تنها قشري كه بازيچه اين وسيله قرار ميگيرد آن دسته افرادي هستند كه تبيينشان به اندازه انگشتان در نشان دادن ماه است و به قولي نوك بينيشان از همه چیز به ديدشان نزديكتر است. قدرت تحليل و تبيين در اثر تضارب اخبار به دست ميآيد.
پارادايمي وجود دارد به نام پارادايم دوجهاني شدن كه ناظر بر توسعه فضاي اجتماعي جديد از جهان فيزيكي به جهان مجازي و به تبع آن از جامعه صرفاً فيزيكي به جامعه مجازي است. با توسعه فضاي اجتماعي، ظرفيت جديدي به جهان واقعي (جهان اول) اضافه شده كه از آن به عنوان جهان مجازي (جهان دوم) تعبير ميشود. در واقع در درون اين دو جهان كه مانند دوقلوهاي به هم چسبيده در تعامل با يكديگر هستند و حالا ديگر استمرار حيات اجتماعي آنها بدون ديگري ممكن نيست، دو واقعيت در جريان است كه يكي «واقعيت طبيعي» و ديگري «واقعيت مجازي» است. مهمترين تغيير جهان معاصر كه بنيان آينده تغييرات جهان را ميسازد، رقابتي شدن جهان واقعي و جهان مجازي است.
در جهان واقعي، زندگي و فعاليت اجتماعي عيني جريان دارد و جهان مجازي انسان را در مواجهه با واقعيتهاي مجازي قرار ميدهد. به تعبير زيباي مقام معظم رهبري فضاي مجازي ميدان واقعي جنگ است. ايشان اخيراً در ديدار جمعي از مديران، مدرسان و طلاب حوزههاي علميه تهران با اشاره به تأثير فضاي مجازي بر افزايش شبهات ديني و وجود انگيزههاي سياسي براي تزريق افكار منحرف و غلط در ذهن جوانان تأكيد كردند: «اين ميدان، ميدان واقعي جنگ است و روحانيون و طلاب بايد مسلح و آماده، وارد عرصه مقابله با شبهات و تفكرات غلط و انحرافي شوند.» پس وظيفه ما فرار از اين ميدان نيست، بلكه مسلح شدن به چگونگي مقابله با آسيبهاي اين فضا است.
پارادايم دو فضايي شدن جهان بر اين مبنا تأكيد ميكند كه فهم واقعيتهاي فردي و اجتماعي با پارادايمهاي تكجهاني امكانپذير نيست. فهم جهان واقعي بدون درك جهان مجازي و بالعكس، مطالعه جهان مجازي بدون توجه به متغيرهاي جهان واقعي، مطالعه و نگاه را گرفتار نوعي خطاي فهم ميكند.
كاري كه اشخاصي كه در حوزه سبك زندگي و فرهنگ فعاليت ميكنند بايد در مورد آن بينديشند. كار اهالي سبك زندگي و فرهنگ اين است كه خودشان را به بهترين شكل ممكن به همه دنيا عرضه كنند كه به قول معروف فالور يا پيروها و دنبالكنندههاي واقعي خود را از اين طريق جذب كنند. اين را هم بايد هميشه به خاطر بسپاريم كه هر فضايي (چه واقعي چه مجازي) در عين داشتن تهديدها و محدوديتها، فرصتها و قابليتهاي زيادي را به همراه دارد.
برخي از محققان كاركردهاي مثبتي براي اجتماعات مجازي قائل هستند. به عنوان مثال شركت در اجتماعات مجازي از فشارهاي ناشي از وفق دادن خود با انتظارات گروهي در دنياي واقعي ميكاهد و آزادي بيشتري را در جهت تحقق خود ايدهآل و تعامل با ديگران به فرد داده و هويت مجازي فرد را از محدوديتها رها ميكند و جنبههاي متفاوت او را كه پيش از اين قادر به نشان دادن آن نبود، تقويت ميكند. پس با ديدن سادهترين شكل ممكن از دنيای پيرامون خودمان بهتر ميتوانيم سازگاري بين خود و ديگران ايجاد كنيم. با اين وصف تلاش ما بايد در راستاي استفاده بهينه از ظرفيتهاي مثبت جهان مجازي باشد.
سجاد علمرداني- جوان