کد خبر 579412
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۱

وقتی خبر زنده بودن حاج احمد متوسلیان منتشر شد، پای صحبت همرزم او نشستیم که می‌گفت: «احمد متوسلیان کسی بود که هیچ‌کس مثل او نبود.»

به گزارش مشرق، «شواهدی مبنی بر در اسارت بودن احمد متوسلیان و همراهانش در اسرائیل بدست آمده است.» همین یک خط از وزیر دفاع کاغی بود تا نسلی که با حاج احمد خاطره داشتند و نسلی که تنها با عنوان جاویدالاثر از او یاد می‌کنند، به تکاپو بیفتند. حاج احمد زنده است و حالا به قدری به او نزدیک مدارک زیاد شده که موضوع رسانه‌ای می‌شود. قبل از اینکه این خبر منتشر شود، برنامه‌مان ود پای صحبت‌های همرزم حاج احمد در روزهای دور بنشینیم، اما روزگار تعلل ما را می‌خواست تا به روزهای آزادسازی خرمشهر برسیم و خبر زنده بودن حاج احمد همه‌جا را پر کند، تا ما هم تلفن را برداریم و از سردار «غلامرضا خسروی‌نژاد» بپرسیم به این خبر چه واکنشی نشان داده است و چرا حاج احمد برای نسل دیروز و امروز اینقدر مهم بوده است.

من همیشه معتقد بودم متوسلیان زنده است

خسروی‌نژاد جانباز جنگ است و در کنار کسانی چون حسین قجه‌ای و جاویدالاثر متوسلیان جنگیده است، او که از شنیدن خبر زنده بودن حاج احمد خیلی شوکه نشده، می‌گوید: «باور و اعقاد قلبی من این است که ایشان زنده هستند. همیشه هم به اینکه برخی از عنوان شهید برایش استفاده می‌کنند، معترض هستم. حتی زمانی که شهرداری در ایام نوروز در برخی قسمت‌ها از این کلمه برای حاج احمد استفاده کرده بود، به دوستانی که دسترسی داشتم گفتم این غلط است و اصلا این‌طور نیست و نباید از «شهید» استفاده کرد. غیر از اینکه وزیر دفاع این حرف را زده‌اند، من از محسن رضایی هم که در همایش شهید بروجردی صحبت کرده بود، این موضوع را شنیدم.»

او توضیح می‌دهد که ۱۲ سال قبل هم به شواهدی دست پیدا کرده بودند که امکان زنده بودن حاج احمد و همراهانش را قوت می‌بخشید، اما آن زمان خیلی این موضوعات رسانه‌ای نشدند. سردار ادامه می دهد: «غیر از این‌ها باید از خاطراتی که ما به دنبال کار حاج احمد به لبنان رفته بودیم، بگویم. ۱۲ سال قبل یعنی یک سال پیش از جنگ ۳۳ روزه لبنان ما در قالب یک گروه NGO دانشجویی برای پیگیری کار حاج احمد به لبنان رفتیم، در یکی از دیدارهایی که داشتیم شیخ نعیم قاسم معاون حزب الله آمدند و دیدار کردیم. در آن‌جا ما گِله کردیم که چرا ما این‌همه راه به خاطر کشور لبنان و‌ آقای متوسلیان آمده‌ایم، تمایل داریم که با شیخ حسن نصرالله دیدار داشته باشیم . البته در آن مقطع زمانی انفحارهای زیادی در بیروت و اطراف آن اتفاق می‌افتاد  اما برای دو روز بعد هماهنگ شد که ما به دیدار حسن نصرالله برویم. با شیخ حسن درباره موضوعات مختلفی صحبت کردیم و ما گفتیم از کشور لبنان توقع داریم که پیگیری‌هایی درباره حاج احمد و همراهان‌شان داشته باشند. ایشان گفتند چندی پیش در جریان مبادله اسرا 2 قاچاقچی مواد مخدر از طریق اسرائیل به لبنان تحویل داده شد و وقتی عکس‌هایی از مفقودین را به این دو نفر نشان داده بودیم، سه نفر از دیپلماتهای ایرانی را شناسایی کرده‌اند. البته باید بگویم که احمد متوسلیان انسان ویژه‌ای بود و احتمال دارد ایشان را جدا کرده باشند و به هر حال این قاچاقچی‌ها سه نقر را شناخته بودند، کسانی‌که جز نظامی‌ها نبودند و در بخشی که جرایم عادی داشتند نگهداری می‌شدند.»

از سفر که برمی‌گردد به دیدن محمد دادبین، فرمانده نیروی زمینی ارتش که از دوستانش است، می‌رود و برایش از اتفاق‌هایی که در لبنان افتاده می‌گوید. «روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند که آقای ناطق‌نوری قرار است به خانه‌شان بروند و از من هم خواستند که به آنجا بروم و جریاناتی که در لبنان بوده را خودم تعریف کنم. در آن‌جا آقای دادبین به آقای ناطق‌نوری گفتند که من برای پیگیری کار دیپلمات‌ها به لبنان رفته بودم و من هم شرح ماوقع را گفتم. در آن‌جا آقای نوری که در آن زمان مشاور مقام معظم رهبری بودند، به من گفتند که این حرف‌ها بایستی درست باشد؛ چون مواد مشابه ای نیز وجود دارد که بین کشورهای عربی و اسرائیل مبادله اطلاعاتی وجود داشت و بعید به نظر نمی‌آید که ما در زندان‌های نظامی و سیاسی اسرائیل دنبال حاج احمد و همراهان ایشان می‌گردیم، در حالی که آن‌ها را در زندان‌های عادی اسرائیل باشند و از همین رو هم کسی آن‌ها را ندیده باشد.»

وقتی متوسلیان کارت مجاهدین انقلاب را پاره کرد

بعد از اعلام خبر اینکه احتمال زنده بودن حاج احمد وجود دارد و این مسئله قوت گرفته است، واکنش نسل‌های مختلف به این خبر خیلی زود در شبکه های اجتماعی دیده شد و همه خواستار آزادی او بودند، از سردار می‌پسیم چه چیزی باعث می‌شود که جوان‌ها هم نسبت به حاج احمد اشتیاق داشته باشند که می‌گوید: «هر چه اخلاص در عمل بیشتر باشد، چون رضایتمندی آن برای خداست اثر عمیقی در همه روان مردم و بستر جامعه می گذارد. آقای متوسلیان خالصانه کار می‌کرد. روزی که آقای متوسلیان در پاوه بود و امام خمینی در سال ۵۸ سخنرانی داشتند و اخبار ساعت ۲ آن را پخش می‌کرد، امام گفتند که افراد سیاسی نباید در گروه‌های نظامی باشند، همان لحظه حاج احمد کارت مجاهدین انقلاب اسلامی را از جیبش در می‌آورد و پاره می‌کند و در جوی آب می‌ریزد، همان‌جا هم روی یک کاغذ استعفای خودش را می‌نوسد و فرمان رهبر را در همان لحظه انجام می‌دهد. شاهد این موضوع هنوز زنده است و تعریف می‌کند.»

خسروی‌نژاد می‌افزاید: «حاج احمد بعد از این کار مغضوب شد، چون به حرف سازمان مجاهدین اسلامی گوش نمی‌کرد، آن‌ها هم مهمات و نیرو در اختیارش قرار نمی‌دادند. شرایط را برای‌شان سخت کرده بودند، اما با روحیه‌ای که داشت و اخلاصی که در کارش داشت، کار می‌کرد. ایشان در عملیات‌هایی که داشتند پیروز میدان می‌شدند و مهمات آن‌ها را در دست می‌گرفت، چون خودی چیزی را در اختیارش قرار نمی‌داد. چون از بدنه گروه جدا شده بود و این گروه از نظر من برای رضای خدا کار نمی‌کرد با اینکه در بدنه سپاه بودند. رضا سلطانی مسئول تدارات حاج احمد بود که در عملیات فتح‌المبین شهید شد، در آن زمان برای تهیه کالا به بازار تهران می‌رفت و بر اساس ارتباطاتی که خودش داشت، شبانه چیزهایی را تهیه می‌کرد. مرکز کردستان باید به مریوان سرویس می‌داد که هیچ‌چیز نمی‌رسید. در آن زمان خودم آن‌جا ناظر بودم، همه چیز را حس می‌کنم.»

استفاده متوسلیان از تجربه های جنگ جهانی دوم 

نیروهایی که در آن مقطع به منطقه می‌رفتند، ۴۵ روز در خدمت بودند و ۱۵ روز مرخصی حساب می‌کردند و پس از آن گواهی پایان خدمت می‌دادند، این‌ها را حاج می‌گوید و خاطره‌ای از زمان خودش تعریف می‌کند: «گردان ما در این مدت یک عملیات اصلی داشت، اما حاج احمد عملیات را از ما گرفتند و یکی از آن‌‌ها ضربه زدن به عراق در خاک عراق بود. در آن زمان کسی به حاج احمد نمی‌گفت چکاری انجام دهد، استراتژی او این بود که ما باید برویم به عراق حمله کنیم تا آن‌ها مجبور شوند از نیروهای جنوبی خودش که در خوزستان مستقر هستند، استفاده کند تا در جنوب کمی وضعیت آرام شود. متولسیان یک استراتژیست نظامی بود.»

سردار آشنایی حاج احمد با فنون نظامی را در کتاب‌هایی که خوانده می‌داند و تاکید می‌کند: «بنا به گفته حاج خانم، مادر حاج احمد، ایشان برق خوانده بودند و در آن زمان زبان فنی آلمانی بوده است و به همین دلیل در کتاب‌خانه‌اش کتاب‌های به زبان آلمانی زیادی داشته است، از همین رو کتاب‌های آلمانی که در ارتباط با جنگ جهانی بوده را زیاد می‌خوانده و اطلاعات بدست می‌آورده است. چون به هر حال آقای متوسلیان که دانشگاه جنگ ندیده بود و تنها دو سال خدمت سربازی رفته بود. اما اینکه روی مسائل نظامی تسلط زیادی داشت، من فکر می‌کنم به مطالعاتی برمی‌گشت که در این زمینه داشت و تسلط زیادی به مبانی نظامی پیدا کرده بود.»

«ایستاده در غبار» ۵ درصد حاج احمد را تصویر کرده است

از او درباره «ایستاده در غبار» می‌پرسم، فیلمی که درباره حاج احمد متوسلیان ساخته شده و از ابتدای تیرماه هم در سینماها اکران می‌شود، فیلمی که عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر را هم با خود دارد، اما سردار به نظر چندان از فیلم راضی نیست و می‌گوید: «این فیلم خیلی اشتباه دارد، کسانی در این فیلم صحبت می‌کنند که اصلا در آن صحنه نبودند، آقای عباس برقی که درباره مریوان صحبت می‌کند، اصلا یک سال و نیم بعد وارد مریوان می‌شود. در صورتی‌که افرادی مثل سیف‌الله منتظری، آقای شهبازی، تقی سلطانی از ازل با حاج احمد همراه بودند اما برای ساخت فیلم اصلا سراغ این افراد نرفته بودند. آقای رستگارپناه که در فیلم صحبت می‌کند، اصلا در مریوان نبوده و بعد از رفتن آقای متوسلیان به مریوان می‌رود. اما خب ما که می‌دانیم فلانی نبوده است، آدم‌های آن روزها زنده هستند و می‌توانند حرف بزنند.»

می‌گویم به هر حال فیلم می‌تواند تاثیر مثبت داشته باشد که تاکید می‌کند: «تاثیر مثبت دارد اما چرا ۵ درصد باشد؟ چرا نباید ۹۵ درصد باشد؟ بعد از دیدن فیلم در تماس تلفنی به کارگردان گفتم: حداکر ۵ درصد توانستید بسازید که کارگردان به من گفت «اگر توانسته باشم همین ۵ درصد را هم بسازم، الهی شکر» من گله کردم که چرا سراغ منابع اولیه نرفتید، باید بیشتر تحقیق و پژوهش صورت می‌گرفت. و باید با همه افرادی که از آن زمان هستند و در کنار حاج احمد بودند، استفاده می‌کرد.»

حاج احمد صلابت زیادی داشت

آقای متوسلیان بحث‌های اعتقادی را نزد مرحوم حق‌شناس درس گرفته بود و ایشان هم پایه‌های محکمی برای اعتقادات حاج احمد گذاشته بود، برای مثال خواهرشان که الان در یزد پزشک هستند، تعریف می‌کند که احمد در بیمارستان قلب بستری بود و من هم در مدرسه عالی پرستاری درس می‌خواندم، به اتفاق خانم سید محسن موسوی که با متوسلیان اسیر شده است، از روی دیوار با مانتو و روسری از روی دیوار پریدیم تا برای ملاقات برویم. وقتی وارد فضای اتاق شدیم که در‌های آن‌ها شیشه‌ داشت، برادرم گفت که «لطفا داخل نیایید و من حالم خوب است و شما هم بروید. من می‌گویم حجاب برتر چادر است، شما این‌طور آمده‌اید.» حتی وقتی برای او توضیح می‌دهند که نمی‌توانستند با چادر بیایند و اجازه نمی‌دادند، باز هم گفته حجاب برتر چادر است و شما هم این‌طور وارد اتاق نشوید. او صلابت زیادی داشت و همه به او گوش می‌دادند.

منبع: مهر