وی افزود: یکی از عادتهای شهید ناظری این بود که در ماموریتها، قبل از اینکه بچهها را ببرد خودش به تنهایی میرفت شرایط را بررسی میکرد و مطابق با شرایط آن مکان برنامهریزی انجام میداد. نیروهای حاجی همه مانند فرزندانش بودند و او آنها را پسرهای خود خطاب میکرد. به همین دلیل هم من تنها فرزند او نیستم بلکه برادران زیادی دارم که همیشه همراه پدرم بودند. من از همه برادرهایم تشکر میکنم که همیشه همراه پدرم بودند و آن زمانهایی که من پیش حاجی نبودم بهتر از من برای وی پسری کردند و هیچ وقت پدرم را تنها نگذاشتند.
فرزند شهید ناظری در ادامه اظهار داشت: روز شهادت، من بعد از کار، به خانه آمدم. حدود یک بامداد بود که یکی از بچههایی که همیشه با حاجی بود زنگ زد گفت دوباره حالش وخیم شده است، اگر میتوانی خودت را به بندر لنگه برسان. من هرچه تلاش کردم تا یک پرواز پیدا کنم و خودم را به لنگه برسانم متاسفانه تا ساعت پنج صبح نشد. بعد از نماز صبح راهی فرودگاه شدم؛ در راه فرودگاه به من زنگ زدند گفتند شما بیا بندر، حاجی را به بندر منتقل کردند. همین طور که در راه بودم، یک پیامکی به من دادند با این مضمون که «انا لله و انا الیه راجعون؛ دانیال جان تسلیت میگویم» آن موقع بود که فهمیدم حاجی آسمانی شد.