به گزارش مشرق، حامد حاجی حیدری در سرمقاله روزنامه «رسالت» نوشت:
دیروز، گفتیم که «اشتغال» یکی از مهمترین، و به احتمال قریب به یقین، مهمترین محرک انتخابات ریاست جمهوری آتی خواهد بود. و اضافه نمودیم که این موضوع، با دشواریهای فیالحال در علم اقتصاد، نیاز به بنبستگشایی سیاسی دارد. و نهایتاً استدلال کردیم که چون ریشه این دشواری جهانی به گسترش سریع ماشینها مربوط میشود، و از آنجا که گسترش ماشینها در کشور ما با سرعتی بالا و حیرتآور صورت میگیرد، و جوانان ایرانی استعداد و توان و ولع بالایی در کاربستهای تکنولوژیهای نوین و از جمله تکنولوژیهای شبکهای از خود نشان میدهند، نمیتوان امیدوار بود که راه حلهای قبلاً آزموده ممالک پیشرو قابل کپیبرداری باشد؛ بنابراین، قدری «جسارت» برای پیمودن مسیر نو لازم است.
* کاوش دوم
در اکثر مدلهای عرضه نیروی کار، فرض بر آن است که مردم، اصولاً دوست ندارند که کار کنند، و تنها برای دستیابی به یک سود معین، حاضر میشوند تا رنج کار را بر خود هموار کنند. در مدلهای مختلف متعارف در زمینه عرضه نیروی کار، فرض بر این است که انسانها بطالت را بر کار ترجیح میدهند. بر این اساس، مردم اصولاً دوست ندارند کار کنند. از این دیدگاه است که «دستمزد»، نحوی «غرامت» تصور میشود. کارگر، رنج کار میبرد و به ازای آن، «دستمزد» یا همان «غرامت رنج» را دریافت میدارد.
خب؛ این مفروضات با شرایط شکلگیری اقتصاد کلاسیک انطباق دارد؛ حتی، میتوان گفت که با شرایط شغلی تا یک دهه پیش نیز کاملاً منطبق است. البته، هم اکنون، نیز، در مورد معدود مشاغل دشوار که هنوز ماشینیزه نشدهاند، این قواعد صحیح به نظر میرسند؛ ولی، از یک دهه پیش، ماشینها در سطح گستردهای سهل الوصول شدهاند، و کارهای یدی، با سرعتی که باورپذیر نبود رو به زوال رفتند. ده سال پیش در همین تهران، وضعیت انواع کار یدی را به خاطر آورید، و آن را با شرایط فعلی مقایسه بفرمایید. مشاهده میکنید که طی این مدت مشاغل سخت، به نحو گستردهای به ماشینها سپرده شدهاند، یا اگر هم انسانی مشغول به کار است، به کمک چند ماشین، کار چند کارگر ده سال پیش را به انجام میرساند.
ده سال پیش، یک نانوایی، حاوی چند کار رنجآور بود؛ کارگری خمیر درست میکرد، کارگر دوم آنها را به چانههای مدور چند صد گرمی تبدیل مینمود، کارگر دیگری چانهها را پهن میکرد، کارگر چهارم، آن صفحه خمیری را سوراخ سوراخ میکرد، کارگر پنجم آن را به بدنه تنور میچسباند، و کارگر ششم، نان را از تنور خارج میکرد و به مشتریان میفروخت. ولی، اکنون، این شش کارگر، ناگهان، به دو کارگر تقلیل یافتهاند، و اغلب «رنج»ها را ماشین نانوایی تحمل میکند. این اتفاق، ناگهان و ظرف کمتر از یک دهه فراگیر شده است.
اندیشیدهاید که کارگران بیکار شده، به کجا رفتهاند؟ به یک نانوایی دیگر؟ به یک کار دشوار دیگر؟ نه؛ چرا که، ماشینهای نانوایی، نانهای بیشتری را با سرعت بالاتر و با کیفیت بهتر تولید میکنند، و در نتیجه، تعداد نانوایی مورد نیاز بر حسب هر هزار نفر جمعیت تهران را کاهش دادهاند. پس، کارگران بیکار شده کجا رفتهاند؟ هر چند که شمار قلیلی از آنها، با آموزش فنی یا کنجکاوی، مزیتهای شغلی خود را افزایش دادند و به این ترتیب، توانستهاند، شغل ناظران به عملکرد ماشینها را اختیار کنند، ولی، بخش بسیار گستردهتری از جمعیت، نتوانستهاند شغل تازهای برای خود به دست آورند.
مسئله بیکاری عظیم، یک مسئله و دشواری وسیع است که مدتی با مزایای جانبی «طرح هدفمندی یارانهها» تسکین داده شد؛ طرح هدفمندی یارانهها، برای تسکین مسئله بیکاری، ساخته و پرداخته نشده بود، ولی، پس از اجرا، یک مفهوم نیرومند اجتماعی متمایز برای خود پیدا کرد.
در عمل، طرح هدفمندی یارانهها، «خانواده» را در تحمل بار کفالت جوانان بیکار، توانمند کرد؛ طوری که جوانان توانستند برای مدت بیشتری بیر ون ماندن از بازار اشتغال را تحمل کنند.
* کند و کاو سوم
- به رغم آنچه در مدلهای متفاوت عرضه نیروی کار مفروض گرفته میشود، کار، اصولاً وزر و وبال نیست، بلکه، ابزاری برای تحقق خویشتن، و احراز جایگاه و هویت اجتماعی است. از این دیدگاه، فرد، تنها برای به دست آوردن «دستمزد» کار نمیکند بلکه، کار را به عنوان ادوات اصلی معنوی برخورد خود با دنیا مینگرد. بدون کار، زندگی در دنیا بسیار دشوار خواهد شد، و فردا در مقابل، هجوم افسردگی و فشار روانی بسیار آسیبپذیر خواهد نمود. به نظر میرسد بسیاری از آسیبهای روانی فعلی جوانان قشر متوسط شهری از بابت دست نیافتن به شغل متناسب با آموختهها و مهارتها و مزیتهاست. سرکوب ظرفیتهای فردی که از یافتن کار به دور مانده است، موجب تنشها و آسیبهای روانی وخیمی در سطح فردی و اجتماعی میگردد.
- صرفنظر از این برداشت کلی که مورد تأکید بخش مهمی از پیشینه دانش جامعهشناسی، روانشناسی، و فن مدیریت روابط صنعتی است، فرد مسلمان، بر اساس باورها، احکام و اخلاق اسلامی، کار اقتصادی را بخش مهمی از «عمل صالح» میداند، و نمیتواند با دریافت یارانه و سود بانکی از انجام کار صرفنظر نماید، و دولت اسلامی هم نباید نسبت به این نیاز مردم بیتفاوت باشد. انسان مسلمان با کار و کوشش، دنیا و آخرت را به هم گره میزند و به دور از کاهلی و سستی، افزون بر تأمین نیازهای خود تأمین نیازهای جامعه و نیازمندان را جزو برنامه خود میداند.
* کاوش نهایی
- فکر اصلی آن است که باید ضمن حفظ اهتمام محوری به موضوع کار و شغل، مفهوم «اشتغال» را تنوع بخشید تا پاسخگوی تحول عظیم روی داده در عرضه نیروی کار انسانی و ماشینی گردد. با روند فعلی، پنجره جمعیتی مهمی که نیروی کار انسانی بزرگی را به بازار کار ایران گسیل داشته است، از یک فرصت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تاریخی به یک مصیبت تبدیل خواهد شد.
- یک طرح مقدماتی برای غنا بخشیدن به مفهوم «اشتغال» این است که اشتغال در طول دوره زندگی یک شهروند را به چهار دوره «اشتغال غیرخویش فرما»، «اشتغال خویش فرما»، «آنتروپورنری»، و «فعالیت مسئولانه برای اجتماع» منقسم کرد.
در این طرح مقدماتی، دوره بازنشستگی در این چهار مرحله هضم میشود، به این ترتیب، که همه اعضای جامعه، پس از ده تا پانزده سال اشتغال غیرخویش فرما، از یک امکان پایه تأمین اجتماعی معادل بازنشستگی فعلی بهرهمند خواهند شد و این چتر تأمین اجتماعی، به مرور، بر حسب نیاز و بر حسب فعالیت اجتماعی فرد گسترده و گستردهتر خواهد گردید.
- مرحله اول، یا «اشتغال غیرخویش فرما»، مصادف با ورود تازهی متقاضی اشتغال به بازار عرضه نیروی کار است. در این دوره، ابتکار و طراحی شغل از آن کارفرماست، و عرضهکننده نیروی کار میپذیرد که با قواعد و طراحی کارفرما، به کار بپردازد و به این ترتیب، بخشی از ارزش نیروی کار خود را که اغلب هم قابل ملاحظه است، به کارفرما واگذار مینماید؛ به مصلحت جامعه و شخص است که هر چه زودتر از این مرحله عبور کند ولی، عموماً، افراد، ده تا پانزده سال در این مرحله میمانند و پس از انقضای این دوره، از یک سطح پایه تأمین بازنشستگی برخوردار خواهند شد.
- پس از این مرحله، فرد به اتکا حداقل تأمین اجتماعی و تجربهای که اندوخته است، میتواند روندهای آنتروپورنری را که توسط سازمانهای خدمات حرفهای آنتروپورنری پشتیبانی میشود را آغاز کند و در این دوره میتواند در مسیر اشتغالهای کوچک خویش فرما یا تبدیل شدن به کارفرما پیش برود. در این دوره فرد میتواند با استفاده از انواع بیمههای تأمین اجتماعی، پوشش حمایتی و مستمری خود را گسترش دهد.
در نهایت، چیزی به نام بازنشستگی به مفهوم بیکاری به افراد توصیه نمیشود؛ هر چند اشخاص میتوانند در حدود 30 سال پس از ورود به بازار کار، چنین دورهای را آغاز کنند ولی، الگوهای اسلامی و اخلاقی، افراد را دعوت میکنند تا در این دوره که از مشغلههای تأمین مایحتاج زندگی، امنیت یافتهاند، درگیر «فعالیتهای مولد و مسئولانه برای اجتماع» شوند. این، سلامت روحی و روانی افراد را تا فرجام زندگی تضمین خواهد کرد.