اما کتاب «نامههای امام» حتماً باید بخشی برای مکاتبات بینالمللی داشته باشد که نامههای واصله و چگونگی پاسخ امام را هم شامل شود. چنین فصلی نشان خواهد داد شیوهی ارزشگذاری امام به نویسندگان نامهها، خارج از عرف مرسوم دیپلماتیک و براساس ارزشهای انقلابی و اسلامی بوده است. آنچنانکه دلیل تأخیر در پاسخ به نامهی یک روشنفکر جهان عرب را شرح میدهند، اما نهتنها پاسخ نامهی محرمانهی رئیسجمهور وقت آمریکا را نمیدهند، که نامهی وی را به رسانهها نیز میکشانند.
تسخیر لانهی جاسوسی، دولت کارتر را در افکار عمومی آمریکا با مشکلات زیادی مواجه ساخت. بههمین دلیل، کارتر برای برونرفت از بحران، در آبان ماه ۱۳۵۸، رمزی کلارک (دادستان کل) و ویلیام میلر را جهت ملاقات با امام اعزام داشت اما قبل از اینکه به ایران برسند، با پیام قاطعانه حضرت امام مواجه شدند و مجبور شدند از ترکیه، بدون اخذ نتیجهای بازگردند. نکتهی مهم این است که این نامه تنها نامهی امام خمینی رحمهاللهعلیه است که بدون «بسمالله الرحمن الرحیم» نگاشته شده و ضمن افشای ماهیت دولت آمریکا، سه دستور را به مقامات دولتی ایران گوشزد میکنند. متن این نامه که در ۱۶ آبان ماه ۱۳۵۸ نگاشته شد بدین شرح است:
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند. لهذا لازم مى دانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفى دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
۱- اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
۲- هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
۳- اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع- این دشمن شماره یک ملت عزیز ما- را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضى از روابطى که به نفع ملت است باز مى باشد.
روح اللَّه الموسوی الخمینى»۳
پس از آن، کارتر که اقدام قبلیاش به در بسته خورده بود، در بهار سال ۵۹، نامهای محرمانه برای امام خمینی رحمهاللهعلیه ارسال میکنند. نامهی محرمانه جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، دربارهی تسخیر لانهی جاسوسی توسط «کای سر»، کاردار سفارت سوئیس در تهران، به قطبزاده، وزیر خارجهی وقت ایران، بهصورت رسمی تحویل شده بود و چنین آغاز میشد: «عالیجناب! من امکان این را داشتم که پیام بیستویکم مارس۴ شما را خطاب به مردم ایران بخوانم.» او در ادامه با اعلام موافقت نسبت به اینکه «صلح جهانی نیازمند روابط جدید بین دولتها» است، خود را وارث سیاستهای گذشته خوانده و افزوده بود «مزیت بزرگ دموکراسی آمریکایی این است که همیشه توانسته است اشتباهات خود را شناسایی نموده و یا آن را محکوم کند.» او با اشاره به آمادگیاش برای «بررسی» آثار مداخلهی آمریکا در شیلی بهعنوان سند صدق خود، افزوده بود: «تصرف سفارت ما در تهران میتوانسته است عکسالعمل موجهی برای جوانان ایران تلقی شود، اما زمان سپری میشود و من دلایل جدی برای تردید دربارهی انگیزههای واقعی آنانی که سفارت ما را تصرف کردهاند، در دست دارم.»
او سپس مدعی انساندوستانه بودن معالجهی شاه در آمریکا و عدم دخالت دولت در آن، بیاطلاعی آمریکا از سفر شاه به مصر و... شده بود و در پایان با بیان اینکه «میخواهم مؤکداً خاطرنشان کنم بهمحض اینکه مسئله فوری از طریق انتقال مسئولیت گروگانها به حکومت ایران حل شود، ما آمادهی اتخاذ رویهی معقول و دوستانهای برای حلوفصل مسائل عدیدهی دوجانبهی فیمابین میباشیم.» این رویه را تشکیل یک کمیسیون مشترک برای رسیدگی به بحران فیمابین براساس ضوابط منصفانه و شرافتمندانه دانسته بود و چنین پایان داده بود: «اجازه میخواهم جسارتاً اعلام دارم که به نظر من، زمان و دشمنان واقعی نظامهای سیاسی مربوطهی ما به زیان ما مشغولاند. با تقدیم بهترین احترامات، جیمی کارتر، ۲۶ مارس ۱۹۸۰.»۵
در مقابل، امام خمینی رحمهاللهعلیه، دستور میدهند تا این نامه انتشار عمومی بیابد تا همهی مردم از آن آگاه شوند. با انتشار نامهی کارتر از رادیوی جمهوری اسلامی، بلافاصله کاخ سفید این نامه را انکار کرد. سید احمد خمینی در مصاحبهای با خبرنگاران، سیاست امام برای انتشار نامه را تشریح کرد و دربارهی علت تکذیب وزارت خارجهی آمریکا، توضیحاتی داد از جمله اینکه «شنیدهام کارتر گفته که این یک پیام خصوصی بوده و در عرف بینالمللی این پیامها بههیچوجه منتشر نمیشود و لذا سخنگو و بقیهی افراد نمیدانند.»
اما علیرغم چنین برخوردی که امام خمینی رحمهاللهعلیه با نامهی کارتر کردند، واکنش امام به نامهی پاپ ژان پل دوم که او هم برای موضوع آزادی گروگانهای آمریکایی نگاشته بود نیز اهمیت ویژهای دارد. امام به نامهی بهظاهر صلحطلبانهی پاپ برای رهایی عوامل آمریکا در لانهی جاسوسی، پاسخ مفصلی دادند تا نشان دهند که ایشان بین پاسخ به یک «رهبر دینی» (ولو غیر مسلمان) با یک «دولتمرد مستکبر» تفاوت قائل میشوند اگرچه موضوعات هر دوی اینها یک چیز و مشترک باشد.
امام خمینی رحمهاللهعلیه در ملاقات مجدد با نمایندهی رهبر کاتولیکهای جهان، خلاصهی آن نامه و پاسخ را چنین روایت میکنند: «دفعهی اول برای آن لانهی جاسوسی بود که جوانهای عزیز ما اطلاع پیدا کردند که این مرکزی که در ایران به اسم سفارت آمریکا هست، سفارتخانه نیست و اشخاصی که در آنجا هستند اشخاص دیپلمات نیستند، بلکه جاسوسانی هستند که در یک مرکز جاسوسی متمرکز هستند و برای ضرر ملت ما و کشور ما در آنجا مجتمع هستند و آقای پاپ شاید ندانسته توصیه کردند برای آنها و من در آنوقت مفصل تنبهاتی به ایشان دادم.»۶
امام با هوشیاری تمام، از موقعیت پیش آمده، بهخوبی استفاده کرده و دنیای مسیحیت را در برابر پرسشهایی منطقی و عقلانی قرار میدهند. در فرازی از پاسخ امام چنین آمده بود: «اگر ملت ما از من پرسید که روحانیت مسیح، موافق است با این جنایاتی که اینها کردند، من چه جواب به اینها بدهم؟ روحانیت مسیح که میداند که قرآن کریم به طرفداری از مسیح و طرفداری از صدیقهی طاهره مریم برخاست و آن چیزی که به خلاف واقع، نسبت به آن طاهرهی مطهره میدادند، تکذیب کرد. [...] در عین حالی که اسلام طرفداری از مسیح و علمای مسیح کرده است در قرآن، ما میل داشتیم که گوش ما را یک وقت هم نغمهی امثال آقای پاپ نوازش بدهد و استفسار کند که این ملت چرا به اینطور میگذراند. [...] و الآن هم بپرسد از کارتر که چرا یک نفری که سیوچند سال جنایت کرده است، خیانت کرده است و جنایات و خیانات او مشهود است، چرا بردید آنجا و نگه داشتید و باز در آنجا هم میخواهید توطئه بکنید؟»۷
«من از جنابعالی با نفوذ معنوی که بین ملت مسیح دارید، میخواهم که دولت آمریکا را از عواقب ستمگریها و زورگوییها و چپاولگریها بترسانید و آقای کارتر را، که با شکست نهایی مواجه است، نصیحت کنید که با موازین انسانی با ملتهایی که میخواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتی در جهان نباشند، رفتار کند و از تعلیمات حضرت مسیح سلاماللهعلیه پیروی نماید و خود و دولت آمریکا را بیش از این در معرض رسوایی قرار ندهد.»۸
البته برخورد تند امام خمینی رحمهاللهعلیه با دولتمردان آمریکایی، تنها محدود به کارتر نمیشود. امام در مواجهه با پیام ریگان نیز همین سیاست را پیش گرفتند و در ماجرای مک فارلین نیز دستور به آگاهی ملت از جزئیات ماجرا دادند. افشای تلاش ریگان برای رابطه با ایران، انعکاس گستردهای یافت. در ابتدا تحلیلگران و مقامات سرشناس آمریکایی همچون الکساندر هیگ (وزیر خارجهی سابق ریگان)، لارنس اپیگرگ (معاون سابق شولتز در امور جنوب و شرق آسیا)، گری سیک (عضو شورای امنیت ملی کارتر و ریگان)، هادینگ کارتر (سخنگوی کاخ سفید در زمان کارتر) و جیر فری کمپ (مشاور سابق ریگان در امور امنیت ملی)، در مصاحبه با شبکههای تلویزیونی آمریکا، بهاتفاق اقدام دولت ریگان برای ایجاد رابطه با ایران را تأیید و ادامهی آن را تشویق نمودند. تأکید نامبردگان بر این بود که ایران دارای موقعیت بسیار استراتژیک است و ایجاد و حفظ رابطه با آن برای آمریکا فوقالعاده بااهمیت، بلکه حیاتی است.۹ اما با آشکار شدن موضع استکبارستیزانهی ایران و خطای محاسباتی آمریکا، این اقدام بهعنوان دومین رسوایی سیاسی بزرگ آمریکا لقب گرفت.
افشای ماهیت مستکبرانه و نفاقگونهی مقامات آمریکایی توسط امام خمینی رحمهاللهعلیه، تنها منحصر به چگونگی مواجههی ایشان با پالسهای مثبت مقامات آمریکایی نمیشود، بلکه امام خمینی رحمهاللهعلیه از هر فرصتی استفاده میکرد تا چهرهی اصلی «شیطان بزرگ» را به مردم دنیا و مخصوصا جهان اسلام بشناساند. برای مثال، ۲۷ اسفند ۱۳۵۸، یعنی اولین روز پس از پایان معالجهی حساس امام در بیمارستان قلب، ایشان سه نامهی کوتاه برای رهایی جهان عرب از وابستگی به آمریکا و غرب مینویسند.
نخست پاسخ امام به «محمد حسنین هیکل»۱۰ بود که در آن مینویسند: «نامهی شما وقتی به تهران رسیده بود که من مریض و در بیمارستان بستری بودم و به همین جهت مطلع نشدم و اکنون که آن را خواندم، لازم است این حقیقت را گوشزد نمایم که مسائل آمریکا چنان نیست که با این قضایا حل شود و برای اینکه کشورهای اسلامی بخواهند روی پای خود بایستند، باید وابستگی نظامی و فرهنگی و اقتصادی و هر نوع وابستگی دیگر خود را با آمریکای جهانخوار و کشورهای استعمارگر، قطع نموده و استقلال خود را حفظ کنند. و به هر ترتیب، از اظهار محبت جنابعالی متشکرم و امیدوارم عموم مسلمانان جهان در پیروی از دستورات مقدس اسلام، کوشا و موفق باشند.»۱۱
نامهی دوم در این تاریخ در پاسخ به ملک خالد، پادشاه عربستان سعودی است. امام خمینی با تشکر از وی فرمودند: «وصول تلگراف آن حضرت نسبت به وضع کسالت و بهبودی اینجانب موجب تشکر گردید. خوشوقتی کامل ما آن روزی است که سلطهی همهی استعمارگران شرق و غرب و بهخصوص آمریکای جهانخوار از سر مسلمانان قطع و عموم پیروان مکتب مقدس اسلام بتوانند با کمال برادری و محبت استقلال خود را به دست آورده و عظمت ازدسترفتهی خود را بازیابند.»۱۲ نامهی سوم نیز به ولیعهد وی، فهدبنعبدالعزیز بود که در آن نیز تصریح کرده بودند: «امید است عموم مسلمانان جهان به پیروی از تعلیمات عالیهی اسلام، قطع هرگونه وابستگی خود را از دول استعمارگر جهان و بهخصوص دولت جهانخوار آمریکا بنمایند و استقلال کامل خود را بازیابند.»۱۳
این مرور کوتاه به برخی نامههای امام، نشاندهندهی آن است که امام بهواقع متکی به قدرت اسلام بود و به وعدههای دلخوشکُنَک قدرتهای جهانی مطلقاً اعتماد نداشت. در روابط بینالملل صراحت داشت و با اعتقاد به نصرت الهی، بدون ترس از خشم دشمنان، دچار رودربایستی دیپلماتیک نمیشد و مؤدبانه، اما قاطع و روشن سخن میگفت و سیاست اصلی او، مخالفت با سیاستهای دنیای استکبار و در رأس آن آمریکا، این شیطان بزرگ عصر حاضر بود.
پینوشتها:
۱. صحیفهی امام خمینی، ج۱، ص۲.
۲. همان، ج۲۳، ص۳۳۳-۳۳۵.
۳. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۵۰۳
۴. پیام آغاز سال نو امام خمینی که شامل توصیههای سیزدهگانه به مسلمانان بود و در آغازین جملات آن قید شده بود «وظیفهی ماست که در مقابل ابرقدرتها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم؛ به شرط اینکه روشنفکران دست از غرب و شرق و غربزدگی و شرقزدگی بردارند و صراط مستقیم اسلام و ملیت را دنبال کنند. ما با کمونیسم بینالملل به همان اندازه در ستیزیم که با جهانخواران غرب به سرکردگی آمریکا و با صهیونیسم و اسرائیل شدیداً مبارزه میکنیم.» و در آن به سیاست شوروی در مداخله در افغانستان انتقاد شده بود.
۵. http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=۱۰۲۷۰
۶. صحیفهی امام خمینی، ج۱۳، ص۶۷.
۷. همان، ج۱۱، ص۲۹-۳۹.
۸. همان، ج۱۲، ص۲۳۷-۲۳۸.
۹. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۵ «اوج دفاع»، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۷ آبان ۱۳۶۵.
۱۰. محمد حسنین هیکل، روشنفکر مشهور جهان عرب، هفده سال سردبیر روزنامهی «الاهرام» مصر بود. پیش از آن، سالهای متمادی در ایران حضور داشت و گزارشهای وی از نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران، مصر را تکان داد و منجر به دستور جمال عبدالناصر برای ملی شدن کانال سوئز شد. هیکل آثار بسیاری نوشته که از جملهی آن، متن گفتوگوهایش با برخی چهرههای مؤثر جهان است.
۱۱. صحیفهی امام خمینی، ج۱۲، ص۱۹۰.
۱۲. همان، ج۱۲، ص۱۹۱.
۱۳. صحیفهی امام خمینی، ج۱۲، ص۱۹۲.